نگاه اقتصادی به بارش نعمت های الهی/ دعا می کنم باران نبارد

خبرگزاری شبستان:جیب پر و لذت یک روز سرد برفی یا سایه فقر و دعای برای نباریدن باران وبرف دو مقوله این روزهای جامعه است.

خبرگزاری شبستان_ خرم آباد؛

برف با متانت و سنگینی خاصی همچون عروسی آهسته قدم بر می دارد و از آسمان بر زمین می نشیند، این عروس خوش قدم، لباسی به بلندای زمین بر تن دارد و دنبال لباسش را درختان و بوته ها از زمین جمع می کنند که مبادا گلی شود.

 

همه از هیبت عروس زمستان بر خود می لرزند، آری دوستی می گفت، زیبایی برف و نوع نگرش به آن هم اقتصادی است...

 

 

برای افراد داری تمکن مالی برف یعنی زیبایی و نوعی دیگر از زیبایی های زندگی، دمای گرمای خانه را بالا برده و با لباس راحتی همچون تابستان در منزل خود می گردد و لیوان چای، قهوه و ... در دست پرده پنجره را کنار زده و با نگاهی به بیرون از لباس عروس زمستان تعریف و تمجید می کند.

 

دیگری، لباس های گران قیمت چرم و زیبا را به تن خود و فرزندان می پوشاند و لوکس ترین وسایل سرگرمی را برداشته و با اسکی و اسکیت و ... از رخت سفید طبیعت لذت ها می برد و خاطرات زیبای بسیاری را در زندگی فرزندان خود ثبت می کند.

 

خانواده های متوسط جامعه نیز به نوعی از زیبایی های طبیعت زمستانی لذت می برند و از آمدن عروس زمستان خوشحال هستند.

 

 

اما امان از  چهره دیگر وجه نقد، کم نیستند افراد کم بضاعت و بی بضاعتی که ابری شدن آسمان به معنی بیکاری سرپرست خانواده و بیکاری کارگر روز مزد هم یعنی سفره خالی و شکم خالی و اتاق خوابی سرد...

 

کوچه ها و خیایان های مناطق حاشیه شهر ها شاهد غم و غصه خود و فرزندان خانواده های فقیر در روزهای سرد زمستانی است.

 

فرزندان این خانواده ها هم برف بازی می کنند، اما فرزندان آنان گاه دست کش ندارند، لباس خوبی به تن ندارند، صورتشان را برف قرمز و گاهی کبود می کند.

 

 

مادر و حس مادری غنی و فقیر ندارد، اما عاطفه مادر فقیر در پس این فقر رنگ غریبی می گیرد، گویی دستان آنان گرمایی ندارد که بخواهد یخ دست فرزند را کم کند.

 

در مسیر حرکت برف بازی کودکان خیابانی در حاشیه شهر خرم آباد، مادر و فرزندی را می بینم که از شدت سرمای هوای صورت های قرمزی دارند و مادر چادر را به خود می پیچید و مدام از فرزند می خواهد هر چه زودتر به خانه برگردند.

 

گرچه در این  مکان غالب کودکان لباس هایی شبیه به هم دارند و به نظر می رسد همگان از سرمای هوا بر خود می پیچند، اما دنیای کودکانه آنان را به خیابان و برف بازی با اندک برف برزمین نشسته کشانده است.

 

به سمت مادر می روم و با خوشرویی جواب سلامم را می دهد و از اینکه فرزندش در حال بازی است، لذت می برد.

 

مرضیه سگوند، مادر دو کودک است و فرزند پسرخردسالش را برای بازی به کوچه آورده است.

 

 

همسر وی کارگر ساختمانی است و با بی پولی و فقر آشنایی دیرینه دارد، با وی گرم صحبت می شود، مرضیه خود در خانواده ای با هشت خواهر و چهار برادر بزرگ شده و در دوران کودکی تا ازدواج نیز سختی های زیادی را دیده و تقریبا در سایه فقر بزرگ شده است.

 

وی  با بیان اینکه همسرش بسیار مهربان و دلسوز است، افزود: همسرم به رغم آسیب های موجود در مناطق حاشیه نشین و هماسیه های معتاد، اما تنها برای شاد کردن من و فرزندانم تلاش می کند.

 

وی افزود: در تابستان به دلیل کارهای چون درو محصولات کشاورزان، برنج کاری و حتی کارهای ساختمانی همسرم بیشتر روزها می تواند کار کند، گرچه درآمد کارگری بسیار کم است اما  با قناعت و صرفه جویی از پس زندگی بر می آییم.

 

مرضیه، آهی کشید و با بیان اینکه در زمستان کار بسیار کم می شود و چند هفته درمیان آن هم برای یک یا دو روز برای همسرم کار هست، افزود: این نبود کار و بی پولی و ساعت ها و روزهای بیکاری همسرم من را نگران خطر اعتیاد می کند.

 

وی افزود: همسرم روزها را در میدان های شهر و خیابان ها با افراد بیکار می گذراند و من همیشه از روزی که  او معتاد شود واهمه دارم.

 

در خصوص زیبایی یک روز برفی از وی سوال می پرسم، که نیشخندی می زند، وقتی سفره ناهار و شام خالی باشد، و از سرمایی که فرزندان را آزار می دهد همه وجودم می لرزد، اصلا  به فکر زیبایی نیستم که در این روزها دغدغه ام بیشتر می شود که چگونه غذایی گرم را برای آنها تهیه کنم.

 

دعا می کنم باران نبارد

مرضیه با بیان اینکه دو روز است که همسرش در ساختمانی کارگری می کند، افزود: در این روز ها چشمم به آسمان است و دعا میکنم چند روز باران نبارد تا همسرم بتواند این کار را تمام کند.

 

به فکر می روم، در این سال های که مردم از خشکسالی به تنگ آمده اند، افراد فقیر جامعه دعا می کنند باران نبارد.

 

با خود می اندیشیم، که خشکسالی از عامل های بیکاری قشری از جامعه و رکود اقتصادی است، در حالی که افراد بیکار برای چند روز کارگری و سیری شکم فرزندان خود دعا می کنند باران نبارد....

 

ای کاش افراد جامعه در زمستان ها بویژه در روزهای بارانی کمی از غذای روزانه شان را بردارند و به یخچال های مهربانی بسپارند تا حداقل  شکم گرسنه ای در این سرما سیر شود.

 

آری برای این خانواده های می توان تعبیر شب شدن روز را به کار برد، دیوار مهربانی یکی از محلات خرم آباد که به کمک افراد خیر یخچال مهربانی را نیز در کنار خود دارد، هر روز شاهد حضور افرادی فقیر است که ساعت ها کنار این یخچال  می نشینند تا خیری چند پرس غذا را به خیرات در این مکان قرار دهد.

 

کارگران فصلی جمع شده در میادین شهر، کودکان کار و دوره گردهای بویژه افراد دست فروش مسن و بانوان افراد با آبرویی هستند که برای لقمه نانی تکدی گری نمی کنند و سختی های زندگی را جان کشیده اما دست نیاز به سوی مردم دراز نمی کنند، این افراد شاید روزها کنار سفره خالی بنشینند ولی کسی از احوال فقر و بی پولی و شکم خالی آنها باخبر نشود و رنگ زرد چهره و لباس کهنه آنها نمایی از آبروی و عزت است که به آنها اجازه تکدی گری نمی دهد.

 

 

ای کاش افراد خیر می توانستند در این روز های سر زمستانی، با تهیه غذای گرم ارزان قیمت به تعداد فراوان به مناطق حاشیه شهرها سری بزنند و با توزیع غذای گرم، باری از دوش خانواده های بی بضاعت جامعه بردارند.

 

دیوار های مهربانی را نیز در این روزهای سرد زمستانی فراموش نکنیم و با اهدای لباس به یاد فرزندان خانواده های مستضعف جامعه باشیم.

 

کد خبر 609746

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha