تبلیغ دینی بدون "شرح صدر"  ابتر می ماند

خبرگزاری شبستان: شرح صدر خلاصه معنایش این است: ظرفیت روحی بسیار وسیع و تحمل فوق العاده زیاد. خدایا! بر ظرفیت روحی من بیفزا.

خبرگزاری شبستان -  سرویس قرآن و معارف: "شرح صدر خلاصه معنایش این است: ظرفیت روحی بسیار وسیع و تحمل فوق العاده زیاد. خدایا! بر ظرفیت روحی من بیفزا. ویسرلی امری/ کار مرا بر من آسان گردان. پس احساس می کند که کاری است ثقیل و سنگین. واحلل عقده من لسانی / گرهی را یا گره را از زبان من باز کن. بعضی چنین فکر می کنند که مقصود از این که (گره را از زبان من باز کن) این است که موسی اندکی زبانش می گرفته و مثلاً (سین) را خوب تلفظ نمی کرده است. حتی گفته اند: آن وقتی که بچه بود و فرعون می خواست امتحانش بکند و آتش سرخ شده به دهانش گذاشت - زبانش دچار لکنت شد - خیال نمی کنم اینها اساسی داشته باشد. "گره را از زبان من باز کن" ظاهراً همان است که قرآن مکرر روی آن تأکید می کند که پیغمبر ابلاغش باید ابلاغ مبین، و پیام رساندنش باید روشن و آشکار و آشکار کننده و راهنمایانه باشد، چون بعدش هم می فرماید: "یفقهوا قولی/  تا سخن مرا درک بکنند"، من بتوانم پیام تو را وارد فهم مردم بکنم و مردم بفهمند."
"تبلیغ و مبلغ در آثار شهید مطهری"  نام اثری از عبدالرحیم موگهی است که به بررسی موضوع مهم تبلیغ دینی و نقش مبلغان پرداخته است. در سلسله یادداشت هایی به این موضوع مهم از منظر این اندیشمند برجسته دینی خواهیم پرداخت. بخش دوم از نظرتان می گذرد

تبلیغ و مبلغ در آثار شهید مطهری نام اثری از عبدالرحیم موگهی است که به بررسی موضوع مهم تبلیغ دینی و نقش مبلغان پرداخته است.

سیره مقدس رسول الله (ص) و آموزش تبلیغ درست

یکی از آموزشهای لازم از سیره مقدس رسول اکرم صلی الله علیه و آله آموزش نحوه دعوت به حق و نحوه تبلیغ و رساندن پیام حق به مردم است. شاید در ابتدا برای افرادی کار کوچکی به نظر برسد، این که انسان بخواهد مردم را به حق و به سوی پروردگار دعوت کند و پیام الهی را به آنها برساند؛ فکر کنند که این دعوت و ابلاغ پیام چه فرقی می کند با سایر دعوتها و ابلاغ پیامها. اول، برداشت خود قرآن را در این زمینه عرض بکنم که قرآن تا چه اندازه این کار را مهم و سخت و دشوار می داند، و بعد توضیح بدهم که چه تفاوتی هست میان این دعوت و ابلاغ این پیام با سایر دعوتها و ابلاغ پیامها.
قرآن در سوره مبارکه طه در مورد موسی بن عمران - علی نبینا و آله و علیه السلام - مطلب را طرح می کند که به حسب ظاهر، جریان دیگری هست: موسی حرکت کرده که برگردد به مصر، زنش درد زایمان می گیرد و او به دنبال آتش برای آتشگیره ای می رود که همسر خودش را در این سرما گرم بکند، در وادی مقدس مواجه با وحی الهی می شود، برای اولین بار وحی به او می رسد و بعد هم مأموریت برای رساندن پیام الهی به فرعون و فرعونیها.
موسی رسیده است به مقامی که نایب نبوت است، پس یک آدم عادی نیست که چنین سخنی گفته باشد. وقتی که به او می گویند: برو پیام خدا را به فرعون و فرعونیان ابلاغ کن، احساس می کند بار بسیار سنگین و رسالت فوق العاده مشکلی به دوش او گذاشته شده است. با این جمله ها یک سلسله تقاضاها می کند: "رب اشرح لی صدری /  پروردگار! به من شرح صدر بده".

تبلیغ و ارتباط آن با سعه صدر
شرح صدر خلاصه معنایش این است: ظرفیت روحی بسیار وسیع و تحمل فوق العاده زیاد. خدایا! بر ظرفیت روحی من بیفزا. ویسرلی امری/ کار مرا بر من آسان گردان. پس احساس می کند که کاری است ثقیل و سنگین. واحلل عقده من لسانی / گرهی را یا گره را از زبان من باز کن. بعضی چنین فکر می کنند که مقصود از این که (گره را از زبان من باز کن) این است که موسی اندکی زبانش می گرفته و مثلاً (سین) را خوب تلفظ نمی کرده است. حتی گفته اند: آن وقتی که بچه بود و فرعون می خواست امتحانش بکند و آتش سرخ شده به دهانش گذاشت - زبانش دچار لکنت شد - خیال نمی کنم اینها اساسی داشته باشد. "گره را از زبان من باز کن" ظاهراً همان است که قرآن مکرر روی آن تأکید می کند که پیغمبر ابلاغش باید ابلاغ مبین، و پیام رساندنش باید روشن و آشکار و آشکار کننده و راهنمایانه باشد، چون بعدش هم می فرماید: "یفقهوا قولی/  تا سخن مرا درک بکنند"، من بتوانم پیام تو را وارد فهم مردم بکنم و مردم بفهمند.
فهم کردن، یعنی روشن شدن، درک کردن، واضح شدن مطلب برای شخص.
واجعل لی وزیراً من اهلی هارون اخی اشدد به ازری واشرکه فی امری کی نسبحک کثیراً و نذکرک کثیراً/ پروردگار! این بار خیلی سنگین است، برای من کمک بفرست. انسانی را که خودش پیشنهاد می کند، برادرش هارون است: پرودگارا! برادرم هارون را وزیر - که معنای لغوی اش معاون است - و کمک من قرار بده، و او را در این کار با من شریک گردان، چرا؟ برای این که به اصطلاح، راندمان کار ما بیشتر باشد، نه این که من می خواهم - العیاذ بالله - امتناع کرده باشم، کی نسبحک کثیراً و نذکرک کثیراً

تفاوت شرح صدر میان رسول اکرم (ص) و حضرت موسی (ع)
در جای دیگر، قرآن خطاب به رسول اکرم - ولی نه به صورت سؤال رسول اکرم از خدا، بلکه به صورت بیان الهی، یک کار انجام شده را ذکر می فرماید. در سوره مبارکه "الم نشرح" می فرماید: الم نشرح لک صدرک / آیا ما به تو شرح صدر ندادیم؟
موسی تقاضای شرح صدر می کند، ولی نسبت به پیغمبر اکرم به صورت یک امر داده شده، قرآن می فرماید: آیا ما به تو شرح صدر ندادیم؟ ظرفیت فراوان ندادیم؟ یعنی ظرفیت فراوان شرط این کار است، و ما این شرط را به تو داده ایم.
و وضعنا عنک وزرک/  این بار سنگین را از دوش تو نهادیم.
آن جا موسی می گفت: "و یسرلی امری / این بار سنگین را برای من آسان و سبک کن. این جا قرآن به پیغمبر اکرم می فرماید که این بار سنگین را از دوش تو برداشتیم.  الذی انقض ظهرک. این خیلی حرف است. این بار سنگین که آن چنان سنگین بود که داشت پشت تو را می شکست. مخاطب، خاتم الانبیاء است، بار هم جز بار دعوت و تبلیغ و مواجه شدن با مردم نیست، مردمی که قصد هدایت و راهنمایی، بلکه کشاندن آنها به سوی پروردگار را دارد. آن چنان این کار، سنگین است که تعبیر قرآن این است که: داشت پشت تو را می شکست. (انقض) ظاهراً معنایش این است: اگر ما سقفی داشته باشیم و بار بسیار سنگین، مثلاً عده زیادی انسان یا یک شی ء سنگین روی آن باشد که این چوبها صدایش در بیاید و به اصطلاح معروف جرق و جرق بکند، می گویند: انقض یا نقض، و یا نظیر این تعبیر. وقتی می خواهد بگوید: این بار آن چنان سنگین بود که گویی صدای مهره های پشت تو داشت شنیده می شد، می فرماید: انقض ظهرک.
و رفعنا لک ذکرک/  ما نام تو را در همه جا بلند کردیم.
باز سخن از سختی کار است:  فان مع العسر یسراً ان مع العسر یسراً فاذا فرغت فانصب والی ربک فارغب.
پیغمبر! سخت است کار، اما اگر انسان سختیها را تحمل بکند، با سختی، سستی هست؛ یعنی سستیها در شکم سختیهاست، هر سختی در درون خودش سستی دارد. معنایش این است: صبر کن، استقامت بورز. فان مع العسر یسراً. بار دیگر تأکید کرد: ان مع العسر یسراً. که پیغمبر از این آیه چنین احساس کرد که همراه هر سختی دو آسانی خواهد بود که چهره مبارکش شکفته شد و بعد هی تکرار می کرد، می فرمود که یک سختی با دو سستی چه خواهد کرد. خدای من به من وعده آسانی و وعده سستی همراه این سختیها داده است.
فاذا فرغت فانصب والی ربک فارغب. اگر این آیه را یک مقایسه ای با آیه موسی کرده باشید و بعد این جمله متواتر میان شیعه و سنی را در نظر بگیرید که پیغمبر راجع به علی علیه السلام فرمود:  انت منی بمنزله هارون من موسی / تو نسبتت به من، نسبت هارون به موسی است.
یعنی همچنان که هارون معاون و شریک موسی در این کار بود، تو هم یکی از آن دو پدر امت هستی، در این صورت می بینید این که در تفاسیر شیعه آمده و روایات هم ظاهراً تأیید کرده است که اذا فرغت فانصب ناظر به مقام خلافت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است، خیلی خوب به دل می چسبد - که باید هم چنین باشد نه چیز دیگر - ولی فعلا بحث ماروی مطلب دیگری است.

کد خبر 609532

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha