به گزارش خبرنگار شبستان، در سراسر سالن جوانان از سقف آویزان بود؛ دست کم ده دوازه نفر، طناب دور گردن شان محکم در پوست کبود و بادکرده شان فرو رفته بود. جسدها اینجا و آنجا آویزان بودن، به آرامی تاب می خوردند و زبان های رنگ پریده و صورتی شان از میان لب های سفیدشان بیرون افتاده بود. چشم های بازشان با نگاهی سرشار از مرگ به جلو خیره مانده بود، طوری که انگار ساعت ها در همان وضعیت مانده بودند. لباس ها و بعضی از صورت ها به نظر آشنا می آمد. توماس با زانو روی زمین افتاد. او این بدن های مرده را می شناخت. آنها کسانی بودند که بیشه نشین ها را نجات دادند، درست همین دیروز.
کتاب " گذر از جهنم " جلد دوم " دونده هزار تو " نوشته جیمز دشنر با ترجمه مینا موسوی به تازگی از سوی انتشارات افق به چاپ رسیده است. مجموعه " دونده هزار تو " داستانی نفس گیر و هوشمندانه است که طرفداران بسیاری در سراسر جهان دارد و بیش از 3 میلیون نسخه از آن تنها در آمریکا به فروش رفته است. دونده هزار تو از سوی مجله کرکس ویو به عنوان بهترین رمان نوجوان سال انتخاب شده و بر اساس آن سریالی داستانی به همین نام به نمایش درآمده است.
نام جلد اول مجموعه " دونده هزار تو "، " لانه گریورها " است که این کتاب هم توسط مینا موسوی ترجمه و از سوی انتشارات افق به چاپ رسیده است. فروش بیش از سه میلیون نسخه در آمریکا، پرفروش ترین کتاب به گزارش نیویورک تایمز، پرفروش ترین کتاب به گزارش روزنامه یو اس ای تودی، پرفروش ترین کتاب به گزارش انجمن بوک سنس، بهترین رمان نوجوان سال به انتخاب مجله کرکس ریویو و بهترین رمان تخیلی به انتخاب کتابخانه آلایالسا از جمله موفقیت های مجموعه " دونده هزار تو " است.
در قسمتی که از کتاب " گذر از جهنم " که مشتمل بر 65 فصل است، می خوانیم: با صداهای آرامی از خواب بیدار شد، هرچند از میان گیجی دارو آنها را می شنید. یک جورهایی می دانست باید چشم هایش را بسته نگه دارد تا چیزی درباره آدم هایی که او را آنجا آورده بودند، دستگیرش شود. کسانی که ظاهرا او را درمان کرده و بدنش را از شر عفونت نجات داده بودند. مردی داشت حرف می زد: «مطمئنی این کار چیزی را خراب نمی کنه؟» زنی پاسخ داد: «من خوشبینم. خب تا جایی که ممکنه خوشبینیم. اگر اتفاقی نیفته این کار می تونه در منطقه کشتار الگویی رو به وجود بیاره که انتظارش رو نداشتیم. شاید یه پاداش غیرمنتظره باشه، نه؟ فکر نمی کنم این اتفاق اون یا هر کس دیگه ای رو به سمتی ببره که جلوی نقشه های ما رو بگیره.» «خدا کنه، امیدوارم حق با تو باشه.» زن دیگری صحبت کرد، صدایش بلند و تقریبا شفاف بود : « فکر می کنی چند نفر از کسایی که باقی موندن جزو کاندیداهای هستن که باید زنده بمونن؟» توماس از شنیدن کلمه کاندیدا گیج شده بود، سعی کرد همچنان آرام بماند و گوش کند.
در بخشی از این کتاب 416 صفحه ای آمده است: توماس می دانست که نباید ناراحت شود. هرچه بود، مینهو سعی داشت به روش عجیب خودش نشان دهد که دلش به اندازه هر کس دیگری برای چاک تنگ شده است ولی یادآوری دوست او، آن هم در چنین لحظه عجیبی، توماس را عصبانی کرد. غریزه اش می گفت بی خیال شو! به اندازه کافی برای سر و کله زدن با اتفاق های دور و برش دردسر کشیده بود. باید مدتی خودش را از احساساتش جدا می کرد و فقط جلو می رفت. باید قدم به قدم همه چیز را حل می کرد. بالاخره گفت:« آره، تو می رسی یا من باید برم؟» مینهو توجهی به سوال توماس نکرد، به آرامی جواب داد:«خالکوبی تو چی نوشته؟» «مهم نیست، بزن بریم بیرون.» مینهو سرش را تکان داد. هنوز مستقیم به توماس نگاه نمی کرد. بعد لبخند زد و اثر هر چیزی که به شدت نگرانش کرده بود از صورتش محو شد و جایش را به همان چهره آرام همیشگی داد:« حله. اگر زامبی ها داشتن پام رو می خوردند، نجاتم بده.»
گفتنی است، کتاب " گذر از جهنم " جلد دوم مجموعه " دونده هزار تو " نوتشه جیمز دشنر با ترجمه مینا موسوی مشتمل بر 416 صفحه به تازگی از سوی انتشارات افق برای گروه سنی نوجوان چاپ و روانه بازار کتاب شده است.
نظر شما