به گزارش خبرگزاری شبستان، به نقل از نشر فاطمی مجموعه ی «داستان هایی برای فکر کردن» داستان های کلاسیک با اندیشه های عمیق فلسفی پیوند خورده است و خواننده به سفری شگفت انگیز در جهان فلسفه می رود. این مجموعه دربردارنده ی موضوعاتی مانند ذهن، روابط انسانی، جهان، تفکر و و جود است. امید است که با کمک به کودکان در راه کسب توانایی تفکر عمیق و نقادانه، سبب شویم آنان در بزرگسالی اعضای مؤثری برای جامعه خود باشند.
در سخن سر دبیر این مجموعه می خوانیم:
« گاه اتفاق ها و رویدادهای زندگی توجه ما را به چیزهایی جلب می کند که ممکن است در حالت عادی متوجه آن ها نباشیم. تولد، تصادف، ازدواج، قهر، آشتی، پیر شدن، مرگ و... اتفاق هایی است که ما را به فکر وا می دارد. اما خیلی وقت ها آنچه برای ما در زندگی شخصی رخ می دهد در مقابل آنچه برای دیگران رخ داده، بی رنگ است. ما همیشه دوست داریم داستان زندگی دیگران را بشنویم، در تجارب آنان شریک شویم و موضوعات تازه ای برای فکر کردن پیدا کنیم. این علاقه به خصوص زمانی بیشتر می شود که داستان از سرزمین و فرهنگی دور آمده باشد و همچون پنجره ای چشم ما را به دنیایی تازه باز کند. مجموعه ی «داستان هایی برای فکر کردن» به همین قصد در پنجاه جلد از سوی ناشر کره ای تهیه شده و اکنون با خرید حقوق نشر آن از سوی انتشارات فاطمی به فارسی ترجمه شده است. در مجموعه ی فارسی گاه به دلیل مناسب سازی کتاب ها برای خوانندگان، تغییراتی جزئی در متن ها داده شده است و بخش های فلسفی پایان کتاب ها با برنامه ی فلسفه برای کودک منطبق تر شده است. در این مجموعه داستان هایی از کشورها و فرهنگ های مختلف با تصاویری زیبا و متناسب با فرهنگ تصویری هر کشور تلفیق شده و در هر داستان موضوعی برای فکر کردن وجود دارد.»
در پشت جلد این اثر می خوانیم : «لارا شاهزاده ای زیباست در سرزمین پرامبانان. شاهزاده باندونگ از کشور همسایه، پدر او را می کشد و می خواهد با او ازدواج کند. لارا نمی خواهد همسر قاتل پدرش باشد، چرا که عاشق مردم کشورش است. او شرطی دشوار برای ازدواجش تعیین می کند. این چه شرطی است که حتی باندونگ هم با قدرت افسانه ای نمی تواند آن را انجام دهد...»
در بخشی از اثر می خوانیم:
« شاهزاده لارا بعد از چند لحظه فکرگفت:
بسیار خب! اما این کار یک شرط دارد.
به شرطی با تو ازدواج می کنم که بتونی در یک شب هزار معبد معبد بسازی!»
«بسیار عالی !فقط قولی که داده ای یادت باشد!»
شاهزاده باندونگ، دیو را صدا زد.
برو وتا پیش از اینکه خروس ها آمدن صبح را خبر دهند، هزار معبد بساز!»
بله !جناب پادشاه !
دیو به سختی مشغول شد تا هزار معبد بسازد.
یک، دو، سه، چهار-
حالا او 999معبد ساخته بود.
هنوز یک معبد باقی مانده است!
آیا دیو موفق می شود معبد آخر را بسازد و این همان چیزی که علاقه مندان باید در این کتاب بخوانند.
نشر فاطمی اثر حاضر را چاپ و روانه بازار نشر کرده است.
نظر شما