خبرگزاری شبستان-کرمان
حبیب الله جلال کمالی: کاروان مستقبلین حضرت امام(ره)با پلاکاردی که جلوی یکی از اتوبوس ها نصب شده بود به تهران رسید و به مسجد مسلم بن عقیل رفتیم که پیش نمازش حاج شیخ علی موحدی بودند و به مجرد رسیدن ما در آن مسجد، مردم محل والقعاً همت کردند و آب و چای و خورد و خوراک و.. تدارک دیدند و ما از هفتم بهمن تا بعد از 12بهمن که حضرت امام تشریف آوردند؛ در این مسجد بودیم و روزها و شب ها در کوچه و خیابان اطراف مسجد که در حوالی نیروی هوایی بود به تظاهرات می پرداختیم.
بعضی روزها و شب ها در کوچه و خیابان اطراف مسجد که در حوالی نیروی هوایی بود به تظاهرات می پرداختیم، بعضی روزها به جلوی دانشگاه تهران و اطراف میدان 24 اسفند آن وقت می رفتیم.روحانیون در مسجد دانشگاه متحصن بودند.
یکی دیگر از خاطراتی که بنده خودم شاهد آن بودم این بود که در یکی از درگیری های جلوی دانشگاه یک نفر شهید شده بود؛ گلوله به مغزش اصابت کرده بود و با چشمان خودم دیدم که مقداری از مغز سرش متلاشی شده بود، آن شهید والامقام را داخل تکه نایلونی کرده بودند و با دستان خون آلود به طرف مسجد دانشگاه می بردند. تا اینکه روز دوازدهم بهمن ماه رسید...
به اتفاق به طرف فرودگاه مهرآباد حرکت کردیم و به طور اتفاقی در پایین پله های ورودی سالن فرودگاه مهرآباد به آیت الله طالقانی برخورد کردیم و ایشان با حجت الاسلام محمدجواد حجتی کرمانی خوش و بشی و روبوسی کرده و با ما احوالپرسی نمودند و از پله ها بالا رفتیم که وارد سالن بشویم.
جلوی در سالن فرودگاه دو سه نفر از برادران کمیته ی استقبال با بازوبند های مشخص، افراد را بازرسی بدنی می کردند، حجت الاسلام محمدجواد حجتی به آیت الله طالقانی تعارف کردند و ایشان جلوتر وارد شدند و برادران مأمور، آیت الله طالقانی را نگشتند و این عمل مورد اعتراض مرحوم آیت الله طالقانی قرار گرفت و به مأمورین گفتند اگر باید بگردید چرا مرا نگشتید و اگر نباید بگردید چرا حجت الاسلام حجتی را گشتید و آنها هم قضیه را توجیه کردند.
ما وراد سالن شدیم و هر کس در طبقه و صنف خودش از جمله روحانیون، کارکنان دولت، بازاریان، دانشگاهیان قرار گرفتیم تا اینکه دقایقی گذشت و با صدای تکبیری که بدون اغراق چل چراغ های موجود در فرودگاه را به لرزه درآورد متوجه شدیم که حضرت امام(ره)وارد سالن گردیده اند و پس از چند صلوات، ایشان مختصر صحبتی فرمودند و از در سالن به بیرون رفتند که به بهشت زهرا مشرف شدند و ما هم دیگر کسی را ندیدیم.
یکی دو روز بعد کاروان مستقبلین به کرمان عزیمت نمود و به حمدلله انقلاب شکوهمند اسلامی ایران هم پیروز گشت.
برگرفته از کتاب انقلاب اسلامی در کرمان
نظر شما