به گزارش خبرنگار اندیشه خبرگزاری شبستان، بررسی دیدگاه های مطرح در مقوله تحول در علوم انسانی و استفاده از گزاره های دینی در این علوم و تبیین رویکردهای دینی در پروسه تولید شاخصه های علمی و تحویل آن به جامعه و همچنین تحلیل چگونگی مواجهه دست آوردهای دینی با تولیدات علمی موجود و ماقبل خود، ما را بر آن داشت تا با حجت الاسلام والمسلمین دکتر احمد مبلغی، رییس مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی و رییس سابق دانشگاه مذاهب اسلامی، گفت وگویی ترتیب دهیم که ماحصل آن را در ادامه می خوانید:
منتقدان طرح اسلامی سازی و تحول در علوم انسانی، این رویه و طرح را باعث خروج از ناهنجاری ها و معضلات اجتماعی و فرهنگی قلمداد نمی کنند و ریشه مشکلات و ناهنجاری ها را نهادهای تصمیم گیرنده می دانند تا نهادهای آموزشی و پژوهشی، تحلیل شما در این باب چیست؟
بی گمان علوم از جهان بینی ها، به مثابه زیرساخت ها، ارتزاق می کنند و به تعبیری، دارای شکل و قوام می گردند. در این مقوله نمی توان بین جهان بینی و علم و یا گزاره های علمی و جهان بینی ها، تفاوت قائل شد و این مقولات را از یکدیگر جدا کرد. در باب ماهیت وجودی اسلام و منویات متعالی آن می بایست توجه داشت که این دین متعالی، دارای یک جهان بینی خاص و مختص به خود است. این جهان بینی، از دو مولفه ساختاری یعنی ماهیت وجودی طبیعت و ماهیت وجودی انسان تشکیل شده است. اسلام این دو مؤلفه را در کنار یکدیگرو با قابلیت یک «سنن کونیه» که متشکل از فعل و کردار و تکوین خداوند است، قرار می دهد.
علوم انسانی موجود اگر بخواهد به محک مبانی اسلامی، سنجیده شود، نیازمند بازسازی و تعدیل و نیز در موارد بسیاری، نیازمند تغییر و دگرگونی است. بر این اساس اگر بخواهیم در لایه های گوناگون اجتماعی وارد شویم و برای جامعه اسلامی نظریه هایی درخور و کارگشا ارائه کنیم، لاجرم می بایست به گزاره ها و شاخصه های اسلامی مراجعه نماییم و از آنها در ایجاد نظریات علمی استفاده کنیم. در این پروسه می بایست اقتضائات جهان بینی اسلامی را نسبت به علوم انسانی موجود ببینیم و سپس در فضای این اقتضاسنجی، منابع دینی را نیز فعال کنیم و ماحصل این رویکرد را مورد نظر واهتمام خود و مجامع علمی و آموزشی قرار دهیم.
طبیعتاً خروجی این پروسه به عنوان یک علم انسانی، تفاوت ها و تمایزاتی با علوم انسانی موجود خواهد داشت، ولی باید توجه داشت که این دستاوردها با دستاوردهای قبلی دچار تباین و تغایر کلی و اساسی نخواهند شد، چون امکان همانندی و تشابهاتی نیز در این مسیر قطعاً وجود خواهد داشت. نکته مهم این است که این خروجی ها، با توجه به استحصال از منویات الهی و اسلامی، قابل اتکاء و اعتماد خواهند بود. نکته بعدی دیگر این است که این دست آوردها به خصوص در موارد خاصی، مانند مباحث اجتماعی و جامعه شناسی، با دست آوردهای قبلی علوم انسانی موجود، تفاوت های مبنایی و اصولی خواهد داشت.
تعریف و تشریح رویکرد استخراج مبانی علوم انسانی از گزاره های اسلامی و دینی چه ویژگی هایی برای جامعه اسلامی در بر خواهد داشت؟ آیا این رویکرد، باعث تضاد و تخاصم بین مؤلفه ای اسلامی وعلوم انسانی موجود، نخواهد شد؟
طبیعتاً زمانی که ما نتوانیم بر اساس جهان بینی ها و نگرش های الهی و اسلامی خود، برای جامعه اسلامی، روش ها و مبانی علمی متقن تولید نماییم، می باید اذعان کرد که، جامعه دارای انحراف و چالش و بی نظمی خواهد شد. غربی ها بر اساس فرهنگ و مبانی اندیشه ای خود برای جامعه غرب، نظریات و ایده هایی را تولید کرده اند و در اختیار مجامع علمی خود گذاشته اند، مانند نظریه پلورالیسم و یا سکولاریسم و یا پوزیتیویسم، که این نظریات بر اساس جهان بینی اسلامی، نامعتبر و نامعقول هستند. در مقابل این رویه می بایست جامعه اسلامی، مشابهات و مقدورات خود را از مبانی الهی و اسلامی دریافت نماید. باید توجه داشت که این دست یافت ها و مکاشفات می بایست در علومی حاصل گردد که آن علوم، مورد نیاز و احتیاج انسان و جامعه بشری است. سؤال اساسی و بیشمار در این زمینه، این است که، آیا با ایجاد و ترویج علوم انسانی اسلامی، تضاد و یا تباینی با علوم انسانی موجود، ایجاد خواهد شد یا خیر؟ می بایست گفت که به علت اشتراکات و تشابهاتی که در هر دو رویکرد موجود است ایجاد تغایر و تضاد کلی و اساسی بین این دو مقوله وجود نخواهد داشت. به عنوان مثال زمانی که در رشته ای مانند جامعه شناسی، بحث گروه های مرجع مطرح است و اهمیت خاصی برای گروه های مرجع قائل می شوند، گزاره ها و تولیدات علوم اسلامی و الهی برگرفته از منویات دین نیز، همین برتری و ارجحیت را و شاید در اندازه بیشتر و بهتر، برای گروه های مرجع قائل و ملتزم است و یا اینکه اگر در علوم انسانی، بحث نقش اجتماعی مطرح است، در نگاه ها و شاخصه های دینی نیز، به نقش اجتماعی توجه و اهتمام ویژه شده است.
بنابراین امکان ایجاد یک تباین و تغایر کلی و اساسی بین علوم اسلامی و علوم انسانی موجود، وجود نخواهد داشت.
تبیین تضادهای ممکن در پروسه اسلامی سازی گزاره های علوم انسانی چگونه است؟ آیا دست آورد ها و پژوهش های تولیدی دینی، مصادیق عینی و مشهودی نیز دارند؟
باید گفت این تباینات و تفاوت ها در باب برخی گزاره های جدی و اساسی و برخی نظریه های ماهوی، امکان خواهد داشت. نکته مهم دیگر در این پروسه این است که، اگر جامعه اسلامی با توجه به منویات اسلامی و جهان بینی های خود بتواند، گزاره ها و مؤلفه های مبنایی و اصولی و متقن اسلامی تولید کند و در اختیار مجامع آموزشی و پژوهشی خود قرار دهد، آیا این رویکرد جامعه اسلامی را، از ادبیات علمی جهان منفک می نماید و یا به تعبیری باعث جزیره ای شدن مجامع علمی اسلامی در سطح بین المللی می گردد؟
باید گفت که قطعاً پاسخ این پرسش منفی خواهد بود. باید بیان کرد که رویکرد اسلامی سازی علوم انسانی ایجاد قالب و ادبیات علمی در سطح جهان است و پاره ای از این دست آورد ها و ادبیات تولیدی، قطعاً در سطح بین الملل باقی خواهند ماند. همین رویکرد است که باعث هماوردی علمی و تفاهمات پژوهشی می گردد. این رویکرد همانند رویکردی است که شهید صدر انجام داد. ایشان با توجه به ادبیات اقتصادی موجود، یک ادبیات و دست آورد اقتصادی، بر اساس منویات الهی و اسلامی و جهان بینی توحیدی بنیان نهاد که در بسیاری ازمؤلفه ها، با خصوصیات و شاکله های موجود در سایر ادبیات های اقتصادی موافق و همراه است و با دست آورد های قبلی خود تضاد و تزاحم ندارد. اصولاً امکان برداشت و تلقی هایی، برای مولفه های اسلامی، از سایر ادبیات ها و گزاره های علمی موجود، وجود دارد و نمی توان به طور قطع اعلام کرد که دست آورد های علمی اسلامی، با سایر دست آورد ها، دچار تضاد و تغایر خواهد شد.
می باید بیان کرد که در پروسه اسلامی سازی علوم انسانی، جامعه اسلامی، دارای یک ادبیات جدیدی خواهد شد که با سایر دست آوردهای علمی، مشترکاتی نیز پیدا خواهد کرد.
نظر شما