خبرگزاری شبستان – سرویس قرآن و معارف: "به جهت اینكه حقیقت انسان همان نفس اوست، وقتی عضوی از بدن او كم شد، احساس نمیكند «مَنِ» او كم شدهاست، چرا كه تن انسان در حقیقت او دخالت ندارد، و با كم و زیاد شدن تن انسان، حقیقت انسان تغییر نمیكند، بلكه «تن» ابزار نفس است و اینكه گفته میشود همة ادراكات، مخصوص نفس است؛ یعنی نفس انسان شنواست، منتها در عالم ماده به وسیله گوش میشنود و نفس انسان بیناست، منتها در عالم ماده به وسیله چشم میبیند. ملاحظه كردهاید كه در هنگام خوابدیدن، چشم دارید و حتی چیزهایی را میبینید كه بعدا در عالم بیداری خواهید دید."
اصغر طاهرزاده، پژوهشگر قرآنی در کتاب "ده نکته از معرفت نفس" به ده نکته مهم درباره شناخت زوایای روح و نفس انسان می پردازد، او این معرفت را بر اساس آموزه های قرآنی و دینی به ما ارائه می کند.
حقیقتِ انسان در ماوراء بدن
انسان یك «تن» دارد و یك «من». كه حقیقت او همان «من یا نفس» اوست و همه ادراكات، مخصوص و مربوط به نفس است، یعنی انسان بدون هیچ برهان و استدلال، خود را حس میكند و دست و پایش را عین خود نمیداند، به خصوص این مسأله در خواب روشنتر و محسوستر است. چرا كه ما در خواب در هنگامی كه بدنمان در رختخواب است، خود را در همان جایی كه خواب میبینیم مییابیم و نه در رختخواب. مثلا خواب میبینیم كه در باغی هستیم و واقعا هم خودمان هستیم كه در باغیم و حس نمیكنیم خودمان همان گوشت و استخوانها هستیم كه در رختخواب است. یا وقتی كه خواب میبینیم در خیابان هستیم و ماشینی میخواهد ما را زیر بگیرد، خود را در وسط خیابان حس میكنیم.
کم شدن عضو، کم شدن من نیست
به جهت اینكه حقیقت انسان همان نفس اوست، وقتی عضوی از بدن او كم شد، احساس نمیكند «مَنِ» او كم شدهاست، چرا كه تن انسان در حقیقت او دخالت ندارد، و با كم و زیاد شدن تن انسان، حقیقت انسان تغییر نمیكند، بلكه «تن» ابزار نفس است و اینكه گفته میشود همة ادراكات، مخصوص نفس است؛ یعنی نفس انسان شنواست، منتها در عالم ماده به وسیله گوش میشنود و نفس انسان بیناست، منتها در عالم ماده به وسیله چشم میبیند. ملاحظه كردهاید كه در هنگام خوابدیدن، چشم دارید و حتی چیزهایی را میبینید كه بعدا در عالم بیداری خواهید دید. میفرماید: مَردْ خفته، روحِ او چون آفتاب وز فلك تابان و تن درجامهخواب.
یا اینكه ملاحظه كردهاید وقتی در كلاس درس، چشمِ شما به معلم است ولی نَفْسِ شما به جایی غیر از كلاس و معلم توجه و نظر دارد، در عینی كه عمل بینایی چشم با تطابق عدسی و انعكاس تصویر روی لكه زرد شبكیه انجام میگیرد. وقتی معلم شِكلكی در میآورد و همه حاضران میخندند، تازه شما به خود میآیید و از بقیه میپرسید: معلم چه كرد؟! چون نفس شما در آنجا حاضر نبود و توجهش در جای دیگری بود؛ این چشم با اینكه به سوی معلم بود، ولی ندید. یعنی در واقع «منِ» انسان با چشم میبیند، نه اینكه چشم به خودیخود بیننده باشد. یا در مورد گوش هم همینطور است. گاهی كه نفس نظر به گوینده ندارد و نظرش در جای دیگر است، همة فعل و انفعال شنوایی از نظر فیزیولوژی و قوانین مادی بدن انجام میشود، ولی شخص سخنان گوینده را نمیشنود. چرا؟ چون نفس است كه با گوش میشنود و لذا وقتی نفس در صحنه نیست گوش نمیشنود. پس میگوییم « همة ادراكات مخصوص نفس است» یعنی: پرتوروح است، نطقوچشم وگوش / پرتو آتــش بود در آب جـــوش.
در هنگام بیهوشی هم كه نفس از بدن خارج میشود، دیگر آن پارهكردنهای دكتر جرّاح موجب آزار انسان نمیشود، چون نفس كه ادراكاتی مثل حسكردن و دیدن و شنیدن همه مربوط به اوست از بدن خارج شدهاست.
قرآن درباره ستاندن جان چه میگوید؟
قرآن میفرماید: « اَللهُ یَتَـوَفَّیالاَنْفُسَ حینَ مَوْتِـها، وَالَّتی لَمْ تَمُتْ فی مَنامِها، فَیُمْسِكُ الَّتـی قَضَی عَلَیْهَـاالْمَوْتُ وَ یُرْسِـلُ الاُخْری اِلی اَجَلٍ مُسَمّیً، اِنَّ فی ذلِكَ لَایاتٍ لِقَـوْمٍ یَتَفَكَّروُنَ » یعنی خداوند جانها را در هنگام مرگ تماماً میگیرد، و آن جانی هم كه بنا نیست بمیرد، در هنگام خواب میگیرد، پس آن كسی كه مرگ برایش مقدّر شده، چون گرفته شد دیگر برنمیگرداند و آن دیگری كه در خواب گرفته شده و مرگ برایش مقدر نشده، برای مدتی به بدن باز میگردد. و این مسئله – گرفتن جانها هنگام مرگ و خواب - برای اهل تفكر نشانة مهمی از حقیقت است.
پس متوجه میشوید كه در هنگام خواب، خداوند ما را تماماً میگیرد، در حالی كه تن ما هنگام خواب در رختخواب است و لذا از نظر قرآن هم معلوم میشود كه تن ما در حقیقتِ ما دخالت ندارد.
اصلاً نفس انسان هیچ زمانی، نه میخوابد و نه چُرت میزند، بلكه همین كه به ظاهر خوابید و یا شروع كرد به چرتزدن، از توجه به بدن منصرف میشود و به جایی دیگر و یا عالَمی دیگر توجه میكند. به همین جهت هم شما بعضاً متوجه شدهاید همینكه به خواب میروید، خواب میبینید كه مثلاً پایتان از پلهكان لغزید و یكمرتبه از خواب میپرید، میبینید در حال خوابدیدن بودید. این حادثه نشان میدهد همینكه بهظاهر بهخواب رفتید، نفس شما خود را در صحنة دیگر احساس كرد، پس بهواقع نخوابیده است، بلكه نظرش به جای دیگر منصرف شده. مرگ هم همینطور است، یعنی نفس از بدن منصرف میشود و در عالَم دیگر حاضر میگردد.
تفاوت مرگ و خواب
در هنگام خواب در عین اینكه خداوند نفس انسان را تمام و كمال گرفته، تدبیر بدن توسط نفس از بین نمیرود و بههمین جهت ملاحظه میكنید كه قلب و یا سایر اعضاء انسان در حال خواب از حركت باز نمیایستد. ولی در موقع مرگ؛ علاوه بر اینكه خداوند نفس انسان را تمام و كمال میگیرد، تدبیر و توجه نفس به بدن را نیز میگیرد و بههمین جهت دیگر اثری از حیات در بدن دیده نمیشود.
خواب یا رؤیا به سه صورت میتواند واقع شود.
الف: رؤیای رحمانی، كه این رؤیا؛ متذكر حقایق عالم است وباطن اعمال را نشان میدهد كه بعداً نمونههایی ازآن ارائه خواهد شد.
ب: رؤیای صادقه كه خبر از واقعههایی میدهد كه بعداً انسان باهمان وقایع روبهرو میشود.
ج: رؤیای باطل كه تحت تأثیرخیالات روزمره بهوجود میآید.
نظر شما