نقد معقول و آسیب شناسانه علوم انسانی انزوای علمی را حداقلی می کند

خبرگزاری شبستان: انزوا در فضای علم معنا و مفهوم ندارد و چنانچه صاحبان نظریات نو، به نحوی روشمند، دیدگاه های خود را مطرح کنند، حقیقت چیزی نیست که بتواند پشت ابرها بماند. گالیله به دار کشیده می شود اما نظریه او رقیبان را به بند می کشاند.

به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از طلیعه، واکاوی تثبیت معنا و مفهوم تحول در گزاره های وارداتی و بعضاً نامعقول غربی در جامعه اسلامی و تبیین مناقشات موجود و ارائه راهکارهای اصولی و متقن در پروسه دست یابی صحیح، به مفهوم علوم انسانی اسلامی و همچنین تشریح جایگاه علمی مجامع آموزشی و پژوهشی در مناسبات بین المللی و جایگاه این رویکردها، ما را بر آن داشت تا با حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمد عرب صالحی، استاد حوزه و دانشگاه، پژوهشگر و عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، گفتگویی ترتیب دهیم که مشروح آن را در ادامه می خوانید:

 

مخالفان اسلامی سازی و تحول در علوم انسانی قائلند به این نکته، که وقتی مراجع و علمای شما در مباحث علمی و اجتهادی به وحدت رویه نرسیده اند، شما در متحول نمودن منابع آموزشی موفق نخواهید بود، به نظر حضرت عالی، این وحدت رویه در تحول سازی علوم انسانی قابل دسترسی خواهد بود؟

 

در این باب باید گفت، نکته اول این است که، اختلاف در مسائل علمی نه تنها امری اجتناب ناپذیر است بلکه امری مطلوب و مبارک نیز خواهد بود، زیرا از اسباب اصلی تولید و ارتقای علم و نظریات نو محسوب می شود. این که قائلین به علوم انسانی اسلامی با هم اختلاف مبنا در معنای علم دینی و اسلامی دارند درست است، اما نکته ای که در این سئوال از آن غفلت شده آن است که اختلاف در مبنا، مربوط به مرحله نظریه پردازی است، اما اسلامی سازی علوم انسانی یک فرایند عملیاتی است، طبیعتاً در مرحله عمل، یکی از انظار، ملاک عمل قرار گرفته و مطابق با آن، امر اسلامی سازی علوم انجام می پذیرد.

 

نکته دوم این پاسخ، نقضی است که باید گفت که قبل از تولید علوم انسانی سکولار و در آغاز مدرنیته نیز، چنین اختلافی در مبانی وجود داشت است، اما این نقض در فرایند تولید علوم انسانی سکولار، وقفه ای ایجاد نکرد. به مرور زمان برخی از نظریات فرادستی و هژمونی خاصی پیدا کرده و سایر نظریه ها در سایه قرار می گیرند.

 

نکته سوم آن است که، مراد قائلین به عدم وحدت رویه، در مسائل علمی و اجتهادی چندان واضح نیست، اگر مراد این باشد که همه یکسان نمی اندیشند، این درست است و همان گونه که اشاره شد، امری مطلوب و سودمند است و اگر مراد، عدم اتحاد نظر در تحول سازی علوم است، باید گفت این برداشت نادرست است. شاید در بین علما و فقها و مراجع حتی یک مورد هم پیدا نشود که بر لزوم، بلکه وجوب انطباق علوم با دین و استفاده از گزاره های علمی دین در علوم انسانی تردیدی وجود داشته باشد.

 

مخالفان تحول در علوم انسانی معتقد هستند، تحول و تغییر مولفه های علوم انسانی باعث جدا شدن ما از نهاد های علمی و آموزشی دنیا می شود و نهادهای علمی دنیا ما را مانند جزیره ای در دنیای مراودات علمی رها می سازند، تحلیل شما در این باب چیست؟ آیا ما با تحول در علوم انسانی، از سوی نهاد های علمی دنیا طرد می شویم؟

 

در این مقوله، ابتدا باید جایگاه این سوال مشخص شود، فرض این سوال، ظاهراً این است که اگر بپذیریم اسلامی سازی علوم ممکن و ضروری است، در مقام اجرا با مشکل روبرو خواهیم شد، زیرا پذیرش و اقبال جهانی نخواهد داشت و به انزوا کشیده خواهد شد، در واقع این سوال از سودمندی تحول سازی علوم انسانی است.

 

در این صورت چند پاسخ مد نظر خواهد بود، اول اینکه، تحول سازی علوم به معنای کنار نهادن تمام گزاره های علوم انسانی موجود نیست و به معنای تخریب همه بنیان های علوم انسانی فعلی هم نیست. اسلامی سازی علوم بنا بر نظریه تشکیکی بودن اسلامیت علوم، می تواند از اسلامیت، غایات و اهداف آغاز و بتدریج مطابق برخی انظار به اسلامی سازی برخی گزاره ها ومسائل هم تسری یابد. بنابراین چنان چه، معنای اسلامی سازی علوم، تصرف در کل مبانی و موضوعات و منطق و مسائل آن می بود، جایی برای سخن از انزوا می بود، امّا در بین قائلین به علوم انسانی اسلامی چنین نظریه ای وجود ندارد. ما در پاره ای از مبانی و برخی از موضوعات و برخی از مسائل و برخی از اهداف با علوم انسانی موجود مشکل داریم و این مقدار تفاوت در هر نظریه جدیدی قابل هضم خواهد بود.

 

نقد و تحلیل دیدگاه های معارض و دست یابی به نقاط مشترک و غیر متزاحم در این پروسه آیا قابل دسترسی و پیاده سازی می باشد؟ نگاه نوین و جدید دراین مقوله کدام شاخصه ها هستند؟

 

از آن جایی که علوم انسانی اسلامی، هم وظیفه ای جز تبیین و توصیف واقع ها ندارند و فرض مدعیان تحول سازی علوم هم این است که در راستای تبیین واقعیت، اسلام دیدگاه های خاص و منطبق تر با واقع دارد، دیگر دنیای علم، نباید از این حیث نگرانی داشته باشد.این سوال به نحوی از فضای ناعادلانه حاکم بر مجامع علمی دنیا خبر می دهد. این نظریه خبر می دهد که مجامع علمی دنیا حاضر نیستند نگاهی نو و متفاوت به علم بیاندازند، بلکه آن را منسوخ شده می پندارند. آیا این جز روحیه قرون وسطایی است که، آن همه با علم مبارزه می کرد و عالمان را به زندان می انداخت و آنان را به انزوا می کشانید.

 

در فضای علم انزوا معنا و مفهوم ندارد و چنان چه صاحبان نظریات نو، به نحوی روشمند، دیدگاه های خود را مطرح نمایند، حقیقت چیزی نیست که بتواند پشت ابرها بماند. گالیله به دار کشیده می شود اما نظریه او رقیبان را به بند می کشاند.

 

نقد معقول و آسیب شناسانه علوم انسانی موجود، یکی از ابزارهایی است که می تواند چالش انزوا را به حداقل برساند، علوم انسانی موجود، هم اکنون، امتحان خود را در جامعه بشری داده است و حاصل آن برای بشر امروز روشن شده است با همه کمالاتی که دارد و به آن مشهور و معتبر است، نقاط و روزنه های فراوانی برای اشکال و ایراد داشته و میراث مقبولی برای جامعه بشری به ارمغان نگذاشته است.

کد خبر 602000

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha