به گزارش خبرگزاری شبستان، نلسون ماندلا در پیمودن راه طولانی برای رسیدن به آزادی نوشت: وقتی دانش آموز بودم به من آموختند که آفریقای جنوبی قانونی سلطنتی دارد من آن را صادقانه باور کردم و زندگی را بر پایه قیاسی منطقی در نظر گرفتم اما حرفه وکالتم و چهره مبارزه طلب من در طول سالها چشم هایم را باز کرد و فهمیدم تفاوت و فاصله بسیاری میان آنچه که در کلاسهای درس یاد گرفتم با آنچه که در سالنهای دادگاه دیدم وجود دارد.
جمهوری فرانسه یا دولتهای اروپایی را نمی توان به آفریقای جنوبی نسبت داد اما شعار آزادی و دموکراسی خواهی سالهاست که در دولتهای اروپایی فریاد زده می شود و برای رسیدن به حقوق انسانی اشک های بسیاری دراین راه ریخته شده است روزی این اشکها و حق کشی ها محدود به خارجی های کشورهای اروپایی بود و اما آیا دولتهای اروپایی با این تبعیض می خواهد ثابت کند که دموکراسی خاص مردم غرب است؟
آوردن مصداق در این باره همچون انتخابات 2002 فرانسه و جلسات پارلمانی که پی در پی قوانین متخطی گر از حقوق بشری را تصویب کردند کاری عبث و بیوده است چرا که تقریباً هر خانواده ای بستگانی را در خارج از کشور و در یکی از کشورهای اروپایی دارد که از این دست تبعیضات آگاه باشد.
پس شاید بتوان در اینجا حداقل دوران سلطنتی آفریقای جنوبی را به دولتهای اروپایی شبیه دانست.
اما اکنون چه در اروپا بر سر مردم اروپایی آمده است؟ دموکراسی و آزادی مردم به چه واقعیت ملموسی تبدیل شده است؟ آیا دموکراسی غیر از این است که مردم خواسته های خود را در نهایت امنیت اجتماعی اعلام کنند؟
چه بر سر دموکراسی غرب در طول سالهای گذشته آمده است؟ چرا مردم باید اعتراضات خود را در قالب تظاهراتی خشونت بار عنوان کنند و در مقابل دولت باصفی از نیروهای امنیتی پلیس در برابر آنها قد علم کند؟
پاسخ به این سوالها روشن می کند که دموکراسی و آزادی در غرب یا به معنای دیگری تعبیر می شود و یا کاملاً کنار گذاشته شده است.
تظاهرات اخیر و رزمایش نظامی پلیس در مقابل آنها از چندی پیش در سیاست کاری دولتهای اروپایی قرار گرفت و دولت ها چهره خود را در پشت گادر نظامی پنهان کردند تا انتقال خواسته ها از مردم و دادن پاسخ از فیلتری با نام پلیس عبور داده شود.
حالا اینکه این فیلتر خشونت بار تا چه میزان داده ها و نتایج را تحت تاثیر قرار می دهد سوالی است که پاسخ آن بدون توضیح از چهره جوامع کنونی اروپایی آشکار است.
آیا باید به طور کامل از دولتهای اروپایی ناامید شد؟ با استناد به نابرابری های تحمیلی اجتماعی بله، این اعمال فشار یا سیاست جدید اکنون مهاجر و مقیم را در کشورهای اروپایی در کنار هم و در یک وضعیت قرار داده است.
تنها فرق دولتهای اروپایی با کشورهای فقیر در سرکوب مردم در این بود که کشورهای فقیر با اشاعه فقر در میان مردم ترس آنها را بالا برده تا در برابر دولت قیام نکنند در حالیکه تاریخ ثابت کرده است فقر در درازمدت ملتها را علیه دولت ها علم می کند و حالا که به تمام مشکلات مردم اروپا گزینه فقر و بحران اقتصادی افزوده شده است آیا دولتهای اروپایی که تاکنون مردم را سیر نگه می داشته اند می توانند در برابر ملتشان مقاومت کنند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه از زمان اشاعه حس تردید در میان دولتهای اروپایی نسبت به حمایت مردمی دولتها و پلیس دوستان خوبی شدند و هر روز به هم نزدیکتر گشتند.مقابله نظامی در برابر ملتها می تواند آنهارا سرکوب کند یا کشورها را به جنگهای داخلی می کشاند.
تنها مساله ای که این موضوع را با شک و تردید روبرو می کند تغییر دولتها در کشورهای اروپایی است که شانس آنها را برای نابودی کامل کم می کند اما به ارث رسیدن سیاستهای کار شده از دولت قبلی به بعدی گرچه در روزهای نخست پنهان اما به تدریج آشکار می شود و مردم اروپایی درمی یابند که سیاستهای غلط فارق از دولتها پایدارند و سعی در سرکوب مردم دارند.
پایان پیام/
نظر شما