حکمت غیبت و زندگی پنهانی حضرت حجت(عج)

خبرگزاری شبستان: حكمت اين غيبت نيز تا بعد از ظهور آن حضرت(عج)، بر مردم معلوم نخواهد شد؛ همان طور كه حكمت كارهايى كه خضر انجام داد، تا قبل از جدا شدنش از موسى، معلوم نشد.

به گزارش خبرنگار مهدویت خبرگزاری شبستان، عبداللّه  بن فضل هاشمى مى گويد: از امام صادق (علیه السلام)  شنيدم كه مى فرمود: «صاحب الامر، غيبتى دارد كه ناگزير اتفاق مى افتد و ناراستان و طرفداران باطل به شك مى افتند». عرض كردم: «فدايت شوم چرا چنين مى شود؟» فرمود: «به خاطر چيزى كه ما اجازه نداريم، آن را براى شما بازگو كنيم». عرض كردم: «حكمت و فايده اين غيبت چيست؟» فرمود: «حكمت غيبت او، همان حكمت غيبت آن عده از حجت هاى خداوند است كه قبلاً از آنها ياد شده است؛ حكمت اين غيبت نيز تا بعد از ظهور آن حضرت(عج)، بر مردم معلوم نخواهد شد؛ همان طور كه حكمت كارهايى كه خضر انجام داد، تا قبل از جدا شدنش از موسى، معلوم نشد. اى پسر فضل! اين امرى الهى است و سرّ آن و جهات پنهانى آن نيز، الهى و به خدا مربوط است و هنگامى كه ما مى دانيم خداوند عزّوجل حكيم است، قبول و اعتراف مى كنيم كه تمام كارهايش، عين حكمت و درستى است؛ هر چند كه علت و چرايى آن كارها، براى ما روشن نشده باشد»[1].

بر اساس اين حديث، علّت و حكمت اصلى «غيبت»، براى ما معلوم نيست و پس از ظهور مهدى(عج) آشكار مى گردد؛ ولى در روايات متعدد ديگر، اسرار و عللى براى غيبت آن حضرت بيان شده كه قابل توجّه است و مى تواند ما را نسبت به وقوع غيبت و لزوم آن به اطمينان بيشترى برساند.

در اينجا عوامل و حكمت هاى غيبت- بر اساس يك دسته بندى جديد و جامع - بيان مى شود؛ بنابراين تقسيم، غيبت امام مهدى(عج) هم از جانب خدا و به خواست و اراده او بوده است و هم مردم، حاكمان ظالم و شيعيان در آن نقش و تأثير داشته اند

.

يك. اراده و خواست خداوند

طبق بيان روايات، غيبت امام مهدى(عج)، بيشتر از ناحيه خدا و بر اساس مشيّت، حكمت و اراده او بوده است. در روند پيشينه دار تاريخ، وقايع و رويدادهاى شگفت و خارق العاده اى رخ داده و اينها بر اساس سنت و قوانين الهى حاكم بر هستى بوده است. زندگى طولانى و غيبت امام مهدى(عج) نيز از چهارچوب اين قانون خارج نيست. خداوند با غيبت حجت خود، اهداف و اغراض زير را در نظر داشته است:

 

1-1 آزمون و امتحان مردم

يكى از حكمت الهى در مسئله «غيبت حجت»، امتحان و آزمايش انسان ها - به خصوص شيعيان - است؛ يعنى، امتحان و آزمايش گروهى كه ايمان محكمى ندارند تا باطنشان ظاهر شود. كسانى هم كه ايمان در اعماق دل آنان ريشه دوانده، به واسطه انتظار و صبر بر شدايد و ايمان به غيب، ارزش و قدرشان معلوم مى گردد و به درجاتى از ثواب نايل مى آيند.

جابر گويد: به امام باقر (علیه السلام)  عرض كردم، فَرَج شما چه هنگام خواهد بود؟ فرمود: «هيهات! هيهات!: لايكونُ فَرَجُنا حتّى تُغَربلوا ثُمَّ تُغَربلوا حتى يذهب الكيدر و يبقى الصفو»[2]؛ «دور است، دور است؛ فرج ما پيش نخواهد آمد تا اينكه غربال شويد، باز غربال شويد... تا اينكه ناخالصى از بين برود و صافى باقى بماند». بر اين اساس آزمايش مردم از دو جهت صورت مى گيرد :

الف. چون اصل غيبت بسيار طولانى مى شود، بيشتر مردم در شك و ترديد مى افتند و برخى در اصل ولادت و بعضى نيز در بقاى آن حضرت شك مى كنند.

ب. شدت ها و پيشامدهاى ناگوار، باعث مى شود كه حفظ ايمان و استقامت در راه دين، بسيار دشوار گردد و ايمان افراد در مخاطرات سخت واقع شود[3].

اگر كسى اعتقاد خود را به امام (علیه السلام)  از دست ندهد و يا در مشكلات و سختى ها استقامت داشته و مؤمن باشد، از اين امتحان سربلند بيرون مى آيد.

 

2-1 اتمام حجّت

با غيبت طولانى ولىّ الهى، همه گروه ها، افراد، انديشه ها و نظام ها، امكان حكومت بر مردم و مديريت جامعه را پيدا كرده و ضعف و ناتوانى خود را در اداره جامعه و رفع مشكلات و گسترش عدالت بروز مى دهند. اين در حالى است كه حكومت و ولايت بر مردم، شايسته و بايسته اولياى الهى - به خصوص دوازده امام معصوم - است و خداوند مى خواهد، بدين ترتيب با مردم اتمام حجت كند و توجّه و خواست آنان را به حكومت معصومان جلب نمايد.

امام صادق (علیه السلام)  در اين زمينه مى فرمايد: «ما يكون هذا الامر حتّى لا يبقى صنفٌ من النّاس الا و قد ولّوا على الناس حتى لا يقول قائلٌ : اِنّا لو وَلَّينا، لَعَدَ لنا ؛ ثمّ يقومُ القائم بالحقّ و العدل»[4]؛ «ظهور تحقق نمى يابد تا اينكه گروهى نماند، مگر اينكه بر مردم حكومت كرده باشد تا كسى نگويد: اگر ما حكومت داشتيم؛ عدالت را (مى گسترانديم)! آن گاه قائم به حق و عدل قيام مى كند».

 

3-1 تطابق و همسانى با پيامبران

خداوند بنابر مصالحى، انبياى گذشته را براى مدّتى از بين مردم مخفى مى كرد؛ پس خواست كه اين موضوع را درباره حضرت مهدى هم پياده كند تا آن حضرت، آخرين غيبت را انجام دهد و اين سنّت الهى به طور كامل و تمام، به منصّه ظهور رسد.

حنان بن سدير به نقل از پدرش از امام صادق (علیه السلام)  نقل مى كند: «قائم ما غيبتى دارد كه طولانى مى شود»، عرض كردم: «اى فرزند رسول خدا! علّت آن چيست؟ فرمود: «انّ الله عزوجل أبى الاّ ان يجرى فيه سنن الانبياء فى غيباتهم و انّه لابدّ له... من استيفاء مدد غيباتهم: قال الله عز و جل: «لتَرَكبُنَّ طَبقا عن طبق» اَى سنّنا على سنن من كان قبلكم»[5]؛ «خداوند نمى خواهد اين امر انجام شود؛ مگر اينكه تمام سنت هايى را كه پيامبران در غيبت هايشان داشته اند، در اين غيبت قرار دهد... بنابراين بايد تمام مدّت، مجموع غيبت هاى پيامبران، در اين غيبت وجود داشته باشد. خداوند مى فرمايد: «لتركبُنّ طبقا عن طبق» ؛ مقصود اين است كه سنت هاى گذشتگان، در مورد شما جارى خواهد شد».

 

4-1 هدايت بخشى مداوم

همان طور كه در مباحث گذشته اشاره شد، امامان واسطه فيض الهى و منبع هدايت و راهنمايى مردم هستند. خداوند به منظور استمرار هدايت مردم - وقتى آنان در برهه اى از زمان نعمت بى نظير الهى (امام معصوم) را قدردان نبودند - طبق مصلحت، وجود او را در پس پرده غيبت قرار مى دهد تا علاوه بر حفظ نظام عالم، نزول فيض و رحمت حق از طريق او به بندگان ادامه يابد و راه هدايت و رستگارى بر روى مردم باز باشد. به نظر مى رسد با توجّه به وجود مشكلات زياد فراروى امامان، غيبت، بهترين وسيله اين هدايت بخشى باشد.

امير مؤمنان (علیه السلام)  فرموده است: «لا تخلوا الأرضُ من قائم للهِ بِحُجَّة اَمّا ظاهرا مشهورا و اِمّا خائِفا مغمورا لئلاّ تبطُلَ حُجَجُ اللهِ و بيّناته...»[6]؛ «زمين هيچ گاه از حجت الهى خالى نيست كه براى خدا با برهان روشن، قيام كند [به صورت]آشكار و شناخته شده و يا بيمناك و پنهان؛ تا حجت خدا باطل نشود و نشانه هايش از ميان نرود (دليل هاى روشن هدايت از بين نروند)».

 

5-1 ظهور نسل مؤمن از صلب كافر و منافق

طول غيبت، باعث مى شود كه در اصلاب فاسدان و منافقان و كافران، اگر مؤمنى باقى باشد، همه به دنيا بيايند؛ چنان كه شيوه امامان معصوم نيز چنين بوده و حتى پيش بينى هايى در مورد بعضى از افراد منافق و ناصبى داشتند. بعد از مدتى نيز از صلب آنان، افرادى مؤمن و دوستدار اهل بيت (علیهم السلام) به دنيا مى آمدند.

ابراهيم كرخى مى گويد : به امام صادق (علیه السلام)  عرض كردم: خداوند سالمت بدارد؛ آيا على (علیه السلام)  در دين خدا قوى نبود؟ فرمود: آرى چنين بود: گفتم: پس چگونه مردم بر او چيره شدند و او جلوى ايشان نايستاد؟ چه چيزى باعث شد جلوى آنها را نگيرد؟ فرمود: آيه اى از قرآن، او را از اين كار بازداشت. گفتم: آن آيه كدام است؟ فرمود: «لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِيماً»[7]. خداوند عزوجل فرزندانى مؤمن، در پشت افرادى از كافران و منافقان قرار داده است و حضرت على(ع)، پدران كافر يا منافق را نمى كشت تا اينكه اين امانت هاى الهى از پشت آنان خارج شوند و وقتى اين فرزندان از صلب آنان خارج مى شدند، بر هر كدام كه دست مى يافت، با آنها مى جنگيد. قائم ما اهل بيت نيز چنين است، تا تمام امانت هاى الهى از پشت پدرانشان (كافران و منافقان) خارج نشوند، ظهور نكرده و كسى را نمى كشد. اما وقتى امانت ها خارج شدند، بر كافران و منافقان مسلّط شده، آنان را مى كشد»[8].

 

6-1 ظهور قدرشناسى

يكى از حكمت ها و اسرار مهم غيبت امام مهدى(عج)، توجّه بيشتر مردم، به قدر و منزلت آن موعود امت ها است. پس از آن همه قدرناشناسى كه نسبت به پدران بزرگوار آن حضرت روا داشتند، او در پس پرده غيبت قرار گرفت تا گوهر گران بهاى وجودش، بيشتر مورد توجّه قرار گيرد و هنگام ظهور با پذيرش و استقبال كامل مردم رو به شود.

 

دو. نقش و تأثير مردم

يكى از عوامل مهم غيبت امام مهدى(عج)، عدم همراهى و تمكين مردم از آن حضرت و سستى و قصور در يارى امام (علیه السلام)  است؛ چنان كه امامان پيشين، از اين ناحيه آسيب هاى فراوانى ديدند و مرارت ها كشيدند. نتيجه اين معصيت و نافرمانى بزرگ مردم، كشته شدن و شهادت همه آنان و از دست دادن حكومت بوده است! بر اين اساس غيبت امام مهدى(عج) بيشتر از ناحيه خود مردم بوده است؛ نه از سوى امام زمان(عج)، خواجه نصير الدين طوسى مى گويد:«وجوده لطفٌ و تصرّفه لطف آخر و عدمه منّا»[9] «وجود امام، لطف است (از سوى خدا) و تصرّف او [در امور] لطفى ديگر است و غيبت او، مربوط به خود ما است» يعنى، عدم حضور امام و غيبت او از ناحيه خود ما و مشكلات و موانعى است كه ما به وجود آورده ايم. در مورد نقش مردم در غيبت امام مهدى(عج) مى توان به چند مورد اشاره كرد:

 

1-2 تأديب و متنبّه شدن

وقتى مردم به وظايف و مسئوليت هاى خود، در برابر امام و پيشواى بر حق خود، پايبند نباشند و از اطاعت و يارى او سرپيچى كنند و از جان و مالش محافظت نكنند؛ روا است كه خداوند، آن امام را براى مدتى از مردم جدا سازد و تأديبشان كند. در اين صورت مردم از بسيارى از مواهب و الطاف امام معصوم (علیه السلام) ، بى بهره مانده و از بركات ظاهرى وجود او محروم مى شوند و اين نشانگر غضب و خشم الهى است.

محمد بن فرج مى گويد: امام ابوجعفر (علیه السلام)  برايم نوشت: «اذا غضب الله - تبارك و تعالى - على خلقه نحانا عن جوارهم»[10]؛ «وقتى خداوند متعال بر مردم خشم گيرد، ما را از كنارشان دور مى سازد».

 

2-2 ستمكارى و نادانى مردم

ظلم و ستمى كه مردم هم بر خود و هم بر ديگران روا مى دارند و از حجت الهى، به جهت جهل و نادانى شان بهره كافى نمى برند، موجب غيبت امام (علیه السلام)  شده است. حضرت على (علیه السلام)  در اين زمينه مى فرمايد: «واعلموا انّ الارض لا تخلوا من حجّة الله ولكنّ الله سيعمى خلقه منها بظلمهم وجورهم و اسرافهم على انفسهم» [11]؛ «اى مردم بدانيد كه زمين هرگز از حجّت الهى خالى نمى ماند، اما پروردگار، مردم را به جهت ظلم و ستمى كه مرتكب مى شوند و نيز به جهت اسراف و زياده روى هاى كه در حق خود انجام مى دهند، از ديدن حجّت خودش (امام مهدى(عج)) محروم مى سازد».

 

منابع:

[1]. اثبات الهداة، ج 3، ص 488، ج 217.

 [2]. اثبات الهداة، ج 3، ص 472، ح 150.

 [3]. بحار الانوار، ج 52، ص 113.

 [4]. امامت و مهدويت، ج 2، ص 351 و 352.

 [5]. همان.

 [6]. بحار الانوار، ج 52، ص 244.

 [7]. بحار الانوار، ج 51، ص 142 ؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 486، ح 212 ؛ الخرائج، ج 2، ص 955.

 [8]. نهج البلاغه، حكمت 147.

 [9]. فتح 48، آيه 25.

 [10]. اثبات الهداة، ج3، ص 489، ح 224 ؛ بحار الانوار، ج 52، ص 97، ح 9.

 [11]. كشف المراد، ص 285.

برگرفته از کتاب مهدویت پیش از ظهور - رحیم کارگر

ادامه دارد...

کد خبر 600006

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha