به گزارش گروه مهدویت خبرگزاری شبستان، حجت الاسلام والمسلمین خدامراد سلیمیان در کتاب «نقش مردم در انقلاب جهانی حضرت مهدی علیه السلام» مینویسد:
در اين ديدگاه باور بر اين است که در برابر روايت يادشده، برخي روايات، از قطعيبودن زمان ظهور سخن به ميان آورده است و اشاره ای به نقش مردم نشده، يا اينکه خواست مردم نقشي در آن نخواهد داشت، از جمله اين روايات، به موارد زير اشاره ميکنيم:
1- رواياتي که طبق آنها از مسؤوليتهاي پايهای شيعه، پايداري بر حب اهل بيت عليهم السلام و کينه دشمنانشان و رفتار به فرمودههاي ايشان است.
کسي از امام صادق عليه السلام پرسيد: هرگاه شبانهروزي آمد که در آن، امام ديده نشود، چه کنم؟
آن حضرت(ع) فرمودند: «فَأَحِبَّ مَنْ کُنْتَ تُحِبُّ وَ أَبْغِضْ مَنْ کُنْتَ تُبْغِضُ حَتَّي يُظْهِرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ؛ آن کس را که بايد دوست داشته باشي، دوست بدار و آن کس را که بايد دشمن بداري، دشمن بدار (تولي و تبري را از دست مده) تا خداوند عزوجل او را آشکار کند.»
از اين روايات به روشني به دست ميآيد که تکليف اساسي، انجام دستورهاي امامان پيشين و پيروزی در آزمايشهاي دوران غيبت است.
2- رواياتي که شتابکنندگان در امر ظهور را به شدّت نکوهش کرده است.
عبد الرحمن بن کثير گويد: خدمت امام صادق عليه السلام نشسته بودم که مهزم وارد شد و گفت: «قربانت! به من خبر دهيد اين امري که در انتظارش هستيم، کي واقع مي شود؟»
امام(ع) فرمودند: «يَا مِهْزَمُ کَذَبَ الْوَقَّاتُونَ وَ هَلَکَ الْمُسْتَعْجِلُونَ وَ نَجَا الْمُسَلِّمُونَ؛ اي مهزم! وقتگذاران، دروغ گفتند و شتاب کنندگان هلاک شدند و تسليم شوندگان نجات يافتند«.
مقصود از «مستعجلون» کسانی هستند که به اعتراض و ناخشنودی از خدا، امر ظهور را می خواهند و تأخير ظهور را اعتراض می کنند و به قضای الهی ناخرسندند.
ابراهيم بن مهزم از پدر خود از امام صادق عليه السلام روايت کرده، گويد: در محضر آن حضرت(ع) از فرمانروايان فلان خاندان ياد کرديم؛ فرمودند: «إِنَّمَا هَلَکَ النَّاسُ مِنِ اسْتِعْجَالِهِمْ لِهَذَا الْأَمْرِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَعْجَلُ لِعَجَلَةِ الْعِبَادِ إِنَّ لِهَذَا الْأَمْرِ غَايَةً يُنْتَهَي إِلَيْهَا فَلَوْ قَدْ بَلَغُوهَا لَمْ يَسْتَقْدِمُوا سَاعَةً وَ لَمْ يَسْتَأْخِرُوا؛ مردم از شتابجوييشان در اين امر نابود شدند. همانا خداوند، با شتاب بندگان شتاب نمي کند. اين کار را فرجامی است که به آن ميرسد. چون بدان پايان رسيدند، ديگر نه ساعتي پيش ميافتد و نه پس ميافتد«.
اين روايت را نعماني نيز از کليني نقل کرده است. که در آن اشاره شده کسانی که پيش از پايانيافتن مدّت مقرر، بر حکومت های جور خروج می کنند، پيروز نشده، به هلاکت می افتند.
همچنين امام باقر عليه السلام در پاسخ به زيد بن علي بن حسين عليه السلام که مردم از وي خواسته بودند قيام کند، فرمودند: «شتاب نکن که خداوند، به شتاب بندگان، شتاب نخواهد کرد. بر خدا پيشي نگير؛ که گرفتاريها تو را ناتوان و زمين گير ميکند«.
اين روايات و مانند آن بهطور روشن مردم را به پرهيز از شتاب در امر ظهور سفارش کرده است.
3- رواياتي که پيشافتادن و پسافتادن ظهور را مهم ندانسته و فقط شناخت امام(عج) را امری اساسي معرفي کرده است. روشن است پس از شناخت، تکاليفي بر گردن انسان گذاشته ميشود.
فضيل بن يسار گويد: شنيدم امام باقر عليه السلام ميفرمودند: «مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ فَمِيتَتُهُ مِيتَةُ جَاهِلِيَّةٍ وَ مَنْ مَاتَ وَ هُوَ عَارِفٌ لِإِمَامِهِ لَمْ يَضُرَّهُ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ وَ مَنْ مَاتَ وَ هُوَ عَارِفٌ لِإِمَامِهِ کَانَ کَمَنْ هُوَ مَعَ الْقَائِمِ فِي فُسْطَاطِه؛ کسي که بميرد و امامي نداشته باشد، مرگ او مرگ جاهليت است و هر کس بميرد و امامش را بشناسد، تقدم يا تأخر اين امر، او را زيان ندهد. هر کس بميرد، در حالي که امامش را بشناسد، مانند کسي است که در خيمه امام قائم و همراه او باشد«.
همانگونه که ياد شد، شناخت امام(ع) از آن سو اهميت دارد که مقدمة بايسته براي انجام تکاليف الهي است.
4- رواياتي که در آن، ظهور حضرت مهدي عجل الله فرجه به رستاخيز مانند شده است. روشن است آگاهی از گاه رستاخيز، فقط آنِ خداوند است و کسي نيز در پس و پيشافتادن آن نقش ندارد.
ديدگاه نگارنده
چه ديدگاه نخست را بپذيريم که انسان ها با رفتارشان در پديده ظهور نقش دارند و چه ديدگاه دوم را که گاه ظهور را ثابت و در اراده خداوند می داند، اثبات بايستگی زمينه سازی، امری جدای از نقش زمينه سازی در ناگزيری ظهور است. با اين بيان که اگرچه ما مأمور به زمينه سازی هستيم اما همة شرايط ظهور چيزی نيست که ما آن را فراهم کنيم؛ ای بسا در کنار فراهمساختن زمينه ها، ظهور نيازمند شرايط ديگری نيز باشد، که بر ما پوشيده است و ای بسا همة شرايط پديدآمده و زمينه سازی مردم واپسين حلقه در اين زنجيره باشد؛ پس بی گمان، مردمان موظف به فراهمکردن زمينه ها برای آن قيام جهانی هستند.
بنابراين به نظر می رسد اصل زمينه سازی برای ظهور مهدی موعود عليه السلام امری پذيرفته و روشن است؛ چه اينکه آن را:
يک ـ از دريچه يکی از فلسفه های آشکار غيبت بنگريم؛ به اين بيان که در برخی روايات، يکی از حکمت های غيبت، ترس آن حضرت(عج) از کشتهشدن، دانسته شده و انسان ها برای برطرف کردن اين دغدغه و نگرانی مي بايست زمينه ها را به گونه ای فراهم کنند که ديگر آن حضرت(عج) بيمی از جان خويش نداشته باشد.
دو ـ و يا انجام فراگير دستورات دينی که بخشی نيز به زمينه سازی می-انجامد. که در روايات فراوانی تأکيد شده، در دوران غيبت مهم ترين مسئوليت منتظران انجام دستورات شرعی است که در همة حالتها، امر زمينه سازی، شرطی اساسی، لازم و مورد اهتمام خواهد بود.
نظر شما