عیار مناظره طلبی

خبرگزاری شبستان: آیا مجتهد شبستری اهل گفت‌و‌گو با دگراندیشان خود است؟، تا چه اندازه داوری و نقدهای وی مستند به متن گفته‌های دگراندیشانش است. بهتر است پیش از پاسخ به این سوال، نگاهی به آثار شبستری بیافکنیم.

به گزارش گروه اندیشه خبرگزاری شبستان، حجت الاسلام داوود مهدوی زادگان، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در یادداشتی مناظره طلبی محمد مجتهد شبستری را نقد و بررسی کرده است که در ذیل می آید:

وقتی می‌شنویم که جناب مجتهد شبستری مراجع تقلید را به مناظره علمی دعوت کرده است؛ با خود درباره ایشان چنین قضاوت می‌کنیم که او اهل گفت‌و‌گو علمی است و طرف مقابل از مناظره طفره می‌رود. اما به راستی آیا مجتهد شبستری اهل گفت‌و‌گو با دگراندیشان خود است. تا چه اندازه داوری و نقدهای وی مستند به متن گفته‌های دگراندیشانش است. بهتر است پیش از پاسخ به این سوال، نگاهی به آثار شبستری بیافکنیم. مهم‌ترین اثر انتقادی وی کتاب «نقد قرائت رسمی از دین» (۱۳۷۹). اغلب مطالب این کتاب، متن تصحیح شده سخنرانی و مصاحبه است و بخش کمی از این اثر ۵۴۲ صفحه‌ای تالیفی است.

او در پیشگفتار کتاب، دگر اندیشان خود یا‌‌ همان حاملان قرائت رسمی از دین را اینگونه معلوم کرده است: «در کشور ما منظور از «قرائت رسمی از دین» (اسلام) قرائتی است که از تریبون‌های رسمی و نیمه رسمی ابلاغ می‌شود. می‌توان این تریبون‌ها را چنین برشمرد: صدا و سیما جمهوری اسلامی، اکثر خطبه‌ها و پیش خطبه‌های نماز جمعه، اکثر روزنامه‌ها و نشریات وابسته به مقامات حکومت، بسیاری از کتاب‌ها و مقالات که برای توجیه دینی جهت گیری‌ها و تصمیم گیری‌های کلان در مدیریت کشور نوشته می‌شود....» (۱۳۷۹: ۸). از این تعریف سلیقگیِ نامعقول با اغماض گذر کرده به اصل مسأله می‌پردازیم.

وقتی به نمایه کتاب «نقد قرائت رسمی از دین» نظر می‌افکنیم غیر از دو سه نام از شخصیت‌های علمی متعلق به تریبون‌های رسمی و نیمه رسمی، نام دیگری مشاهده نمی‌کنیم. تکرار این چند نام نسبت به عناوینی مانند اعلامیه حقوق بشر، پلورالیسم و دموکراسی ناچیز است. باوصف این به‌‌ همان چند مورد رجوع می‌کنیم تا ببینیم خوانش مجتهد شبستری از متن این افراد چگونه است. این را هم متذکر شویم که دیدگاه هرمنوتیکی شبستری را در بررسی خوانش وی را دخالت نمی‌دهیم. چون به عقیده وی در فهم و تفسیر متن پنج مسأله دخالت دارد: ۱. پیش فهم‌ها یا پیش دانسته مفسر (دور هرمنوتیکی)؛ ۲. علایق و انتظارات هدایت کننده مفسر؛ ۳. پرسش‌های وی از تاریخ؛ ۴. تشخیص مرکز معنای متنو تفسیر متن؛ ۵. ترجمه متن در افق تاریخی مفسر. شبستری این پنج مسأله را مقومات تفسیر و فهم متن دانسته است (هرمنوتیک، کتاب و سنت، ۱۳۷۹، طرح نو، چ چهارم: ۱۷).

ما این مبنای هرمنوتیکی را داخل پرانتز گذاشته بر اساس آن به تحلیل و تفسیر کتاب مجتهد شبستری نمی‌پردازیم. چرا که اگر بخواهیم چنین کنیم، گمان نداریم متن وی تاب نقدمان را داشته باشد به هر حال، هرمنوتیک، تیغ دودم است.

عنوان بخش اول کتاب «نقد قرائت رسمی از دین» عبارت از «بحران قرائت رسمی از دین» است و از سه فصل تشکیل شده است. آیا این متن بحران زده (قرائت رسمی از دین) در تحلیل مفسر متن حضور دارد. به گونه‌ای که بتوان روی آن دست گذاشت؟ دو فصل اول فقط سایه و شبی متن بحران زده را می‌بینیم.

به اعتقاد وی قانون اساسی سازگار با واقعیت‌های جهان معاصر و انسانی تدوین شده بود «وقتی مراجع تقلید به قانون اساسی رأی می‌دادند تصوّر همگان این بود که آن‌ها هم این ارزش‌ها را پذیرفته‌اند و پیام سیاسی اسلام به صورتی سازگار با واقعیت‌های عصرحاضر درک می‌کنند» (۱۳۷۹: ۲۸). این تصور همگان که شبستری هم یکی از آنان است، چگونه بدست آمده است؟ آیا از مطالعه متن مذاکرات مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی معلوم گشته است؟ آیا از خوانش سخنان مراجع تقلید آن زمان بدست آمده است؟ خیر. مجتهد شبستری راه سهل تری را برای نشان دادن بحران زدگی قرائت رسمی از دین را انتخاب می‌کند و آن قرائت حاضر در صحنه است. به زعم وی، در آن زمان دو قرائت وجود داشت: قرائتی که حاکمیت ملت و حقوق افراد با اسلام را سازگار می‌داند و قرائتی که ناسازگار می‌خواند و البته قرائت دوم در اقلیت بودند و کسی به سخنان آنان گوش نمی‌دادند. در این میان قرائت رسمی حکومتی از اسلام وجود نداشت (ه‌مان: ۲۹). اما آیا این دو قرائت حاضر در صحنه آن روز، متنی هم دارد که شبستری مبتنی بر آن متن گفته است که تصور همگان چنین بوده است؟ متاسفانه شبستری هیچ متنی را ارایه نمی‌کند. پس می‌توان گفت که این تصور همگان در مظانّ تلقی خودبنیادانه مفسر است.

خوشبختانه شبستری در فصل سوم از بخش اول کتاب خود به متنی از «طرّاحان قرائت رسمی از دین» استناد کرده است. این متن از فیلسوف معاصر آیت الله مصباح یزدی و درباره قلمرو دین است. شبستری بعد نقل متن در مقام نقد آن برآمده‌‌ همان مقومات تفسیر متن را پیش می‌کشد که چرا گوینده (آیت الله مصباح یزدی) در بحث قلمرو دین توجهی به آن‌ها نکرده است؟ حالا از کجا باید دریافت که متن توجهی به این مقومات نداشته است؟ اگر باید از خود متن معلوم کرد که شبستری به آن تصریح نکرده است و فقط گفته است: «در متن فوق که آن را به تفصیل نقل کردم، نظریاتی وجود دارد که به وضوح نشان می‌دهد صاحب آن متن هیچ توجهی به فرآیند فهم و تفسیر متون و نقش پیش فهم‌ها و پیش فرض‌های اجتناب ناپذیر مفسران در فهم و تفسیر متون دینی ندارد (ه‌مان: ۴۵). حال که شبستری برای قضاوتش (بی‌توجهی ماتن به فرآیند فهم و تفسیر متون) هیچ شاهدی از متن ماتن نیاورده است، لابد از بیرون متن به این تفطن دست یافته است. ولی متاسفانه از رعایت این قاعده تفسیری از سوی شبستری محروم هم هستیم. چون به خواننده نمی‌گوید که چگونه به این قضاوت درباره متن رسیده است. در اینجا برای کشف حقیقت تنها یک احتمال باقی می‌ماند – البته تا وقتی که شبستری به ما نگوید چگونه به این چنین قضاوتی درباره متن رسیده است – و آن تصور خود بنیادانه وی از متن است. متن خلاف پیش فهم‌ها و پیش فرض‌های منِ مفسر است؛ پس ماتن توجهی به فرآیند فهم و تفسیر متون نداشته است.

شبستری گمان کرده با این مقدار از طرح بحث توانسته متن را نقد کند و در عین حال زیرکانه از پاسخ به دو مساله شانه خالی کرده است. مساله اول پرسش هرمنوتیکی از مفسر متن است. مفسر در اینجا خود شبستری است و نه ماتن. پس، باید او پاسخ دهد آیا برای فهم متن به مقومات تفسیر متن توجه کرده یا نه؟ بنابر این شبستری گرفتار اشکالی است که ماتن را با‌‌ همان اشکال نقد کرده بود. اما مساله دوم، فهم و تفسیر متن است. فرضاً شبستری در تفسیر متن، توجه به آن مقومات داشته است ولی کو آن تفسیر متن؟ او اساساً وارد نقد متن نشده است. بلکه به‌‌ همان نقد ماتن بسنده کرده است و متن همچنان دست نخورده باقی مانده است. اصلاً متن در نقد شبستری به فهم در نیامده است. صرف اینکه ماتن توجهی به مقومات هرمنوتیکی نداشته است، برای فهم متن کافی نیست.

بخش دوم کتاب «نقد قرائت رسمی از دین» با عنوان «مفاهیم سیاسی جدید و سنت اسلامی» مربوط به بحث مدارا و دموکراسی و نسبت آن با اسلام است. در این بخش هم هیچ نشانی از متن (اسلام یا کتاب و سنت) دیده نمی‌شود. وی فقط در مقام نقد قرائت رسمی از دین به‌‌ همان شیوه نمونه قبلی سه متن را نقل کرده سپس ضمن جمع بندی مدعیات آن سه متن، این طور پاسخ می‌دهد که آنان چنین برداشتی دارند و ما چنان برداشت (ه‌مان: ۱۴۳). عنوان فصل آخر بخش دوم این کتاب، «مفاهیم سیاسی جدید و قانون اساسی ایران» است. شبستری بی‌آنکه بر خود لازم بداندکه برای مدعیاتش به متن قانون اساسی نزدیک شده مستند به آن سخن بگوید، مفاهیم مدرن مانندحقوق ملت، حق حاکمیت، تفکیک قوا، آزادی مطبوعات، آزادی تحزب، آزادی اجتماعات وارد قانون اساسی شده است و مهر تایید دینی خورده است (ه‌مان: ۱۸۶). وی لازم نمی‌داند که این مفاهیم در متن قانون اساسی تفسیر شود.

 

جمع بندی

به هر روی، مجتهد شبستری در نقد قرائت رسمی از دین به ندرت وارد گفت‌و‌گو رو درو با متن شده است. مواردی هم که به متن نزدیک شده است، به نحو تحلیل متن نبوده است بلکه بر اساس تفسیر خودبنیادانه وارد گفت‌و‌گو شده است. در واقع، این نحو مواجهه با متن، گفت‌و‌گو مفسر با خود است و نه با متن. بر این اساس، چگونه ممکن است شبستری با کسی وارد گفت‌و‌گو مناظره شود، می‌توان حدس زد که اگر چنین مناظره‌ای میان مجتهد شبستری با یکی از مراجع دینی یا هر کس دیگری اتفاق افتد، چه پیش خواهد. آن مناظره شروع نشده خاتمه می‌یابد. زیرا شبستری بعد شنیدن اولین سخن طرف مناظره به رو خواهد کرد و می‌گوید «شما بی‌آنکه به مقومات تفسیر و فهم توجه کنید وارد تفسیر اسلام شده‌اید و این از جهت دانش هرمنوتیک درست نیست و السلام». اگر این را نگوید: نهایتاً خواهد گفت َما اینطور می‌فهمیم و شما طور دیگر. اما او هرگز با طرف مقابل وارد گفت‌و‌گوی انتقادی نخواهد شد. در حالی که مناظره نظر افکندن به محتوای فهم مقابل است. این گونه است که می‌گوییم دعوت شبستری به مناظره با مراجع یا هر کس دیگر را نباید جدی گرفت. چون عیار این دعوت پایین است.

کد خبر 598339

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha