خبرگزاری شبستان- سرویس قرآن و معارف: "توبه معتبر نزد اهل الله درست نیاید جز به اعراض کامل از احوال دنیوی، به حیثی که بدانها التفات نیابد و از نظر خویش دورشان گرداند؛ چنان که در حدیث آمده است: دنیا بر اهل آخرت، و آخرت بر اهل دنیا، و هر دو بر اهل الله حرام گشته است و از این رو گفته اند: توبه بر سه قسم باشد: یکی توبه بندگان که آن توبه از ترک طاعت و فعل قبیح است و دیگر توبه خاص اهل ورع که توبه از ترک مندوب است؛ و سه دیگر توبه اخص من الخاص که توبه است از التفات به غیر خدا. و این توبه، مخصوص اهل ولایت باشد که غالبا در مرتبه حضورند، و توبه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اولیای خدا از این قبیل بوده است که او صلی الله علیه و آله خود فرمود: گاه دلم را کدورتی عارض می شود، و من به راستی که از خدای، هر روز هشتاد بار آرامش می طلبم."
علامه استاد حسن زاده آملی کتابی به نام "الأوبه الی التوبه من الحوبه" دارند که محوری ترین بحث این کتاب درباره توبه است. توبه از جمله مهم ترین و جذاب ترین مباحث در حوزه معارف و اخلاق اسلامی است، آنچه در ادامه می آید گزیده هایی از این بحث از کتاب مذکور است.
غرق شدن در تعلقات و دوری از معقولات
علقه به امور جسمانی موجب دوری نفس از معقولات و اشتغالش به مجردات است، چه شدت تعلق و غرق گشتن در عالم طبیعت، نفس انسان را از نیل به کمال باز می دارد. از امام صادق علیه السلام نقل است: پدرم همواره می فرمود: هیچ چیز چون گناه، قلب را تباه نکند. قلب همچنان بر گناه اصرار ورزد تا این که گناه بر آن غالب آید و آن را وارونه کند. فیض کاشانی در کتاب وافی در توضیح این حدیث می گوید: مراد آن است که گناه، همواره بر قلب تأثر نهاده، حلاوت و صفای آن را زایل می کند تا این که آن رویش را که به سوی حق و آخرت است، به سوی با طلب و دنیا مایل گرداند. بنابراین، حقیقت توبه، عبارت است از بریدن نفس از تعلق به ماده و نفی علاقه و گرایش به عالم اجسام، به طوری که این عمل برایش ملکه گردد، و به سرای تطهیر و همراهی با قدسیان وصول یابد. و بدین سان، ورطه حجاب و بعد، به سبب التفات به معقولات و تعلق به مجردات، به کنار رود، چه دوری از یکی از این دو روی ، موجب نزدیکی به روی دیگر است، و از این رو، حضرت صلی الله علیه و آله فرمود: دینا و آخرت چون دو کفه ترازویند که هر کدام سنگینی یابد، دیگری سبک شود. و کسی از اهل حکمت گفته است: آنها چون دو هوویند که انس یافتن با هر کدام، موجب بیزاری از دیگری است، و بالجمله، امور دنیوی و تعلق بدان، موجب حرمان و مانع از تعلق به امور اخروی است و به قدری که از هر یک دوری حاصل شود، دیگری نزدیک گردد و حضرت صلی الله علیه و آله از این جلمه تعبیر فرمود که: دنیا راس هر گناهی است.
توبه بر سه قسم باشد
پس توبه معتبر نزد اهل الله درست نیاید جز به اعراض کامل از احوال دنیوی، به حیثی که بدانها التفات نیابد و از نظر خویش دورشان گرداند؛ چنان که در حدیث آمده است: دنیا بر اهل آخرت، و آخرت بر اهل دنیا، و هر دو بر اهل الله حرام گشته است و از این رو گفته اند: توبه بر سه قسم باشد: یکی توبه بندگان که آن توبه از ترک طاعت و فعل قبیح است و دیگر توبه خاص اهل ورع که توبه از ترک مندوب است؛ و سه دیگر توبه اخص من الخاص که توبه است از التفات به غیر خدا. و این توبه، مخصوص اهل ولایت باشد که غالبا در مرتبه حضورند، و توبه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اولیای خدا از این قبیل بوده است که او صلی الله علیه و آله خود فرمود: گاه دلم را کدورتی عارض می شود، و من به راستی که از خدای، هر روز هشتاد بار آرامش می طلبم.
اثبات وجوبی توبه از جمیع گناهان
بر همه بندگان خداوند متعال واجب است که از جمیع گناهان و معاصی خویش توبه کنند. اثبات این اصل، محتاج به مقدمه ای است که در ذیل می آید: به اعتقاد و اتفاق عدلیه - یعنی امامیه و معتزله حسن و قبح، دو امر عقلی اند، لیکن اشاعره بر آن رفته اند که حسن و قبح، عقلی نیستند، بلکه حسن و قبح اشیاء، مستفاد از شرع است. پس هر چه که شرع بدان امر کند، حسن است و هر چه از آن نهی کند، قبیح. اگر شرع نبود، حسن و قبحی هم نبود. حتی اگر خداوند متعال به چیزی که پیشتر از آن نهی کرده، امر کند، آن شی ء منقلب شده، حسن خواهد گشت.
عاقل به سمت صدق می رود
باید دانست که شخص عاقل در این که صدق مشتمل بر سود و منفعت، ذاتا نیکوست، شکی به خود راه نمی دهد، و نیز به یقین باور دارد که دروغ و کژی، چنانچه مضر و زیانبخش باشد، ذاتا زشت و قبیح است. البته برای چنین حکمی نیاز به نظر در شرع نیست؛ چه انسان صاحب خود، چون به باطن خویش رجوع کند - و خود را بیگانه از شرع فرض نماید - باز هم بر این حکم به جزم و یقین، اقرار خواهد کرد، به کسی که منکر ضرورت و بداهت است توجهی نخواهد نمود زیرا چنین شخصی با مقتضای عقل و خرد خویش به مبارزه و کارزار پرداخته است.
از این رو، اگر عاقل را در میل به سوی صدق و کذب مخیر کنیم و منفعت یا ضرری که در آنها نصیبش می گردد به تمام و کمال مساوی و مشابه قرار دهیم، خواهیم دید که او به سوی صدق و راستی خواهد رفت، و این سببی جز این ندارد که او به حسن ذاتی صدق و قبح ذاتی کذب آگاه است.
نظر شما