محمد حسین رجبی دوانی، استاد دانشگاه و صاحب نظر عرصه تاریخ اسلام با حضور در غرفه خبرگزاری شبستان در نمایشگاه بین المللی قرآن کریم درخصوص تحلیل و بازنگری مقاطع مختلف زندگی امام مجتبی (ع) به خبرنگار شبستان گفت: حضرت مجتبی (ع) قبل از صلح با معاویه، با مردم اتمام حجت کرده و فرمودند: شما از پیامبرتان شنیده اید که خلافت بر بنی امیه حرام است، اگر سعادت دنیا و آخرت و رضای خدا را می جویید، به مقابله با معاویه بروید و پیشنهاد صلح او را رد کنید اما اگر دنیا و لذات دنیا را ترجیح می دهید پیشنهاد صلح او را پاسخ مثبت دهید و طبق مستندات تاریخی همانجا از پای سخنان امام، فریادها برخاست که الدنیا الدنیا و لذائذ الدنیا! یعنی این مردم خود آگاهانه آخرت را فروخته و خواستار حکومت معاویه شدند و امام در چنین شرایطی مجبور به پذیرش صلح با معاویه شد.
وی افزود: شرایط به گونه ای بود که برخی از سران سپاه امام برای معاویه نوشته بودند – معاویه همان نامه ها را برای امام بازفرستاد – که تو تعیین کن که حسن (ع) را زنده یا مرده تحولیت بدهیم!! امام در چنین موقعیتی به ناچار صلح را آن هم با شرایط و تعهداتی که از معاویه می گیرد، می پذیرد در حالی که این تنها راهکار موجود است.
وحدتی به قیمت کنار گذاشتن فرزند پیامبر(ص)
رجبی دوانی با اشاره به این مطلب که در منابع اهل تسنن از سال پذیرش صلح امام حسن (ع) به عنوان سال وحدت تعبیر شده است تصریح کرد: متاسفانه در برخی منابع اهل تسنن از جمله تاریخ طبری از دیرباز اینگونه آمده است که سال 41 هجری، سالی که امام حسن مجتبی (ع) پیشنهاد صلح با معاویه را پذیرفت، را به عنوان« عام الجماعه» یعنی سال وحدت تلقی می کنند و می گویند به سبب اینکه حسن (ع) از ادعای خلافت دست برداشت و یکپارچگی در جامعه اسلام پدید آمد، این سال، سال وحدت و اجتماع است و حدیثی را نیز به پیامبر نسبت می دهند که فرموده اند حسن (ع) عامل چنین وحدتی است.
این استاد دانشگاه در تبیین و تشریح این عمل گفت: عده ای با این تعبیر اشتباه، به دنبال آن هستند که فاجعه بزرگ روی کار آمدن بنی امیه – دشمنان دیروز اسلام که خلافت اسلامی را از جنبه معنوی خود خارج و تبدیل به سلطنت موروثی کردند، توجیه کنند اما از دیدگاه عقلانی و بر مبنای تعلیمات وحیانی به هیچ وجه چنین وحدتی را نمی توان پذیرفت. وحدتی که به قیمت کنار گذاشتن فرزند پیامبر و روی کار آمدن بازمانده احزاب و طلقاء آن هم در مقام جانشینی پیامبر باشد. این نهایت انحطاط است. امام مجتبی (ع) به سبب جهل جامعه اسلامی و عدم بصیرت مردم وادار به پذیرش صلح شد برای حفظ اساس اسلام نه برای اینکه خیر و صلاح اسلام در این بود که فرزند پیامبر کنار برود و فرزند ابوسفیان - کسی که در بدر، احد و خندق به مصاف اسلام آمد و محکوم به اعدام بود و در فتح مکه مورد رافت اسلامی قرار گرفت و نجات یافت – امروز فرزند این فرد جانشین پیامبر شود.
اگر می دانستم تو تواناتر هستی با تو بیعت می کردم
وی در ادامه با اشاره به سریال موهن عربی الحسن و الحسین (ع) تصریح کرد: سازندگان این سریال به سخنان خود معاویه استناد کرده و سعی در القای این مطلب دارند که صلح امام حسن (ع) و معاویه امری کاملاً عادی و اختیاری بوده است و اهل بیت هیچ مشکلی با معاویه نداشته اند. معاویه در نامه ای به امام(پیش از لشرکشی شام به سمت عراق و شکل گیری صلح ) می نویسد: من اگر می دانستم و یقین پیدا می کردم که تو در اداره امور، حفظ مرزها، آماده کردن لشکرها و جمع آوری خراج از من تواناتر هستی من با تو بیعت می کردم. معاویه کار خود را این گونه توجیه می کند که سن من از تو بیشتر، تجربه من بالاتر و قدرت مدیریت من سالهاست که اعمال و نشان داده شده و من از تو تواناتر هستم لذا تو از حکومت کناره گیری کن و در جواب با پاسخ محکم امام مجتبی (ع) روبرو می شود مبنی بر اینکه شما اصلاً صلاحیت چنین جایگاهی را ندارید. اما متاسفانه مردم آمادگی دفاع از حق و امام بر حق را نداشتند حضرت مجتبی (ع) با مردم اتمام حجت کرد.
ماموریت امام مجتبی (ع) در جنگ جمل
این استاد تاریخ در ادامه با تبیین و تشریح مقطع دیگری از زندگی کریم اهل بیت (ع) گفت: حضرت مجتبی (ع) در دوران حکومت امیرالمومنین (ع) نیز نقش به سزایی در جامعه و حکومت اسلامی داشته اند موارد فراوانی در رابطه با نقش ایشان در دوران حکومت پدر بزرگوارشان در تاریخ مضبوط است.
وی با اشاره به فتنه جمل در دوران خلافت حضرت امیر (ع) تصریح کرد: امیرالمومنین (ع) در فتنه جمل قصد داشتند که از مردم و رزمندگان کوفه در برابر فتنه گران جمل که بصره را تصرف کرده بودند یاری گیرند بنابراین امام حسن مجتبی (ع) را همراه با عمار یاسر برای این انجام ماموریت فرستادند امام مجتبی (ع) با ابوموسی اشعری حاکم کوفه که اولین خیانت خود را این زمان آشکار می کند، مناظره کرده و خیانت و عملکرد اشتباه او را مطرح می کنند در اثر تلاش های ایشان و بعد از او مالک اشتر، مردم بسیج شده و به یاری امیرالمومنین (ع) می شتابند.
رجبی دوانی تصریح کرد: مورد قابل توجهی که بسیاری از مردم از آن بی اطلاع هستند آن است که امام حسن (ع) در حقیقت فاتح جنگ جمل هستند در برخی منابع مانند کتاب جمل شیخ مفید آمده است که هنگامی که جنگ جمل به وقوع پیوست و پیمان شکنان در صفوف شمرده از عایشه و شتر او دفاع می کردند، امیرالمومنین (ع) فرمود: تا شتر عایشه برپاست اینان مقاومت می کنند ابتدا باید این شتر را نشاند تا آنها فراری شوند. امام (ع) ابتدا محمد حنیفه را به این کار مامور کرد او پس از مجاهدتهایی موفق نشد و بی نتیجه بازگشت! امیرالمومنین (ع) پرچم را به دست امام مجتبی داد و ایشان بود که صفوف دشمن را درهم نوردید و به شتر عایشه رسید شتر را پی کرد و عایشه سرنگون شد و اصحاب جمل شکست خوردند.
اقامه جمعه و جماعت به جای پدر
وی تصریح کرد: پس از فتح بصره، امیرالمومنین (ع) برای رتق و فتق امور یک ماه در بصره حضور داشت اما در این مدت بیمار شد چنان که توان حضور در جمعه و جماعت را نداشت و امام مجتبی (ع) به نمایندگی از امیرالمومنین در مدت این یک ماه اقامه جمعه و جماعت می کرد همچنین در ماجرای قاسطین و جنگ صفین امام حسن (ع) به همراه برادر بزرگوارشان امام حسین (ع) و عبدالله بن جعفر و مسلم بن عقیل فرماندهی جناح راست سپاه امیرالمومنین را به عهده داشتند اما پدر از جنگیدن حسنین (ع) و فرستادن آنها در اعماق دشمن جلوگیری می کرد به سبب اینکه خطری متوجه آنها نباشد و نسل پیامبر با آسیب و خطر مواجه نگردد.
در تاریخ آمده است که امام، فرزند دیگرشان محمد حنیفه را به سمت دشمن می فرستاد، او زخمی و خسته بازمی گشت و امیرالمومنین دوباره او را به جبهه دیگری روانه می کرد محمد حنیفه در گلایه ای به پدر عرض کرد: من برادر حسنین(ع) هستم چگونه است که شما این دو را حفظ کرده و من را مجروح و خسته به میدان می فرستید؟ امام علی (ع) فرمود: پدرت به فدایت، تو فرزند من هستی در حالی که حسن و حسین (ع) فرزندان پیامبر هستند آیا حاضری در صحنه های نبرد خطری متوجه آنها شده ، و نسل پیامبر با خطر مواجه شود؟ محمد حنیفه منفعل و منقلب شد، گریست و گفت: جان من فدای حسنین (ع) و کار صحیح همین است که شما انجام می دهید.
تقرب جویی حضرت امیر به خدا به واسطه امام مجتبی (ع)
رجبی در ادامه گفتگو خاطرنشان کرد: حضرت امیر (ع) امام مجتبی را به عنوان متولی موقوفات خود برگزید مقام شامخ امام مجتبی (ع) به گونه ای است که پدر درباره موقوفات خود - ایشان موقوفات قابل توجهی داشتند- هنگام صدور حکم در این باره فرمود: من حسن (ع) را به عنوان متولی این موقوفات تعیین می کنم تا به این وسیله به خدا تقرب بجویم این تعبیر بیانگر عظمت شان حضرت مجتبی (ع) است که پدر بزرگوارش فرمود: با تعیین او به عنوان متولی این امر می خواهم به خدا تقرب بجویم.
وی با اشاره به ماجرای خوارج افزود: امام حسن (ع) در ماجرای خوارج نیز به نمایندگی از طرف امیرالمومنین با سران خوارج مناظره کرده و با احتجاجاتی که دارند منطق خوارج را محکوم کرد و به آنها ثابت نمود که حق با علی (ع) است.
شیعیانی که نسبت به جایگاه ولایت، معرفت نداشتند
این استاد دانشگاه تصریح کرد: حضرت مجتبی (ع) در عرصه های مهم دوران خلافت پدر حضور فعال و نقشی اساسی داشتند بعد از غصب خلافت که در پی رحلت پیامبر رخ داد و ابوبکر منصب خلافت را غصب کرد در منابع شیعه و سنی آمده است که امام حسن (ع) در حالی که 8 ساله بودند روزی وارد مسجد می شوند در حالی که ابوبکر بر فراز منبر پیامبر بود و برای مردم خطبه می خواند، حضرت نتوانست حضور ابوبکر را بر منبر جدش تاب بیاورد، درنتیجه سخنان ابوبکر را قطع کرده با اطمینان به نفس و تحکم فرمود: از منبر جد من فرود بیا! و چنان با تحکم این سخن را فرمود که ابوبکر به شدت منقلب شد و در حالی که می گفت: به خدا قسم راست می گوید این منبر جد اوست نه جد من، از منبر پایین آمد.
رجبی دوانی در ادامه با تحلیل نوع برخورد نخبگان و خواص اصحاب امام مجتبی (ع) گفت: گروهی از اصحاب خاص ایشان، امام را در پذیرش صلح با معاویه مورد مذمت قرار دادند افرادی که از اصحاب و یاران خاص امیرالمومنین (ع) بودند. شیعیانی راستین و از خواص اصحاب که متاسفانه به آن در جه از معرفت و بصیرت نسبت به جایگاه ولایت و امام (ع) نرسیده بودند که یقین حاصل کنند هر آنچه امام انجام می دهد همان خیر و صلاح و بهترین عملکرد است و ما جز تبعیت وظیفه ای نداریم.
وی با تصریح به این مطلب که ما امروز بعد از 14 قرن، این موقعیت را بررسی می کنیم یادآور شد: امروز 14 قرن از این حادثه گذشته است و ما از کنار گود این افراد را ملامت می کنیم که چرا در برابر امام زمان خود و نظر آن حضرت ایستادند. هر چند توجیهی برای این عملکرد آنها وجود ندارد اما در واقع این شرایط، شرایطی بسیار سخت بوده است. پذیرش این موضوع که امام حسن (ع) فرزند پیامبر، کناره گیری می کند و فرزند ابوسفیان رهبری جامعه را به دست می گیرد کار آسانی نیست.
در پذیرش این صلح، حکمت هایی نهفته است که شما آن را درک نمی کنید
وی در تشریح چنین وضعیتی گفت: تصور کنید به عنوان مثال در دوران دفاع مقدس کار به جایی می رسید که ما در جبهه های جنگ شکست می خوردیم و صدام با آن وضعیت فساد و تباهی بر ما تسلط پیدا می کرد و امام به دلیل این که مردم بیش از این آسیب نبییند و خون بیشتری ریخته نشود، کنار می رفت و حاکمیت به صدام واگذاری رشد، چنین شرایطی برای بسیاری از مردم ما ناگوار بود و اگر بر فرض چنین اتفاقی رخ می داد شاید بسیاری از مردم جامعه به مقابله برمی خواستند.
این استاد تاریخ خاطرنشان کرد مشکل این افراد این نبود که چرا امام خود را فدا نکرد انها متوجه این موضوع نبودند که امام از سطح بینش و دوراندیشی بالاتری نسبت به آنها برخوردار بود امام مجتبی (ع) در مقابل آنها فرمودند: مثل من و شما مثل موسی و خضر است. در پذیرش این صلح، حکمت هایی نهفته است که شما آن را درک نمی کنید یکی از حکمت ها آن است که در صورت جنگ، شما اصحاب راستین پدرم نیز از بین می رفتید و کسی برای بقای اسلام راستین باقی نمی ماند.
وی تصریح کرد: این افراد گروهی بودند که سوابق درخشانی نیز داشتند اما بصیرت لازم و کافی را نداشتند اگر به آن درجه از ولایت مداری رسیده بودند که بفهمند هر چه امام می گوید حق است، این اعتراض ها رخ نمی داد. اگر فرد ولایت مداری صددرصد داشته باشد نباید جای سوال برایش باقی بماند.
رجبی دوانی در پایان این گفتگو خاطرنشان کرد: صلح امام حسن (ع) یکی از مقاطع بسیار تلخ و دردناک تاریخ اسلام، شیعه و اهل بیت است که در طول تاریخ نیز تلاش شده تا در هاله ای از ابهام قرار بگیرد با توجه به اینکه حادثه صلح یک امر بسیار شگرف و عجیبی است به این معنا که خلافت از آن جایگاه خود خارج شده و تبدیل به سلطنت موروثی می شود و این در عالم اسلام تحول بسیار مهمی است اما در تاریخ ازجمله تاریخ طبری، تاریخ ابن اثیر و ابن جوزی کاملاً کوتاه و سرسری از این مقطع عبور شده و به زوایا و ابعاد مختلف آن به هیچ وجه اشاره نشده است حال آنکه این افراد موارد بسیار ناچیز و بی ارزشی در طول تاریخ را به شکل مفصل بیان کرده اند.
پایان پیام/
نظر شما