به گزارش خبرگزاری شبستان، در بخشی از این کتاب که به قلم مصطفی خرامان نوشته شده است می خوانیم:«کفشدوزک پرسید:« این چوب جادویی به چه دردی می خورد؟»قورباغه گفت: می تواند تو را صد برابر قوی تر کند.»لاک پشت گفت: «گول این حرف ها را نخور!شاید کلکی تو کار باشد.» قورباغه قورقوری کرد و چوبش را تکان داد.
کفشدوزک، بزرگ و بزرگتر شد. اول اندازه ی یک بچه کلاغ ،بعد خود کلاغ ،بعد باز هم بزرگ و بزرگتر شد؛اندازه یک شاهین شکاری.
کفشدوزک خیلی خوشحال شد. خندید و گفت:«آخ جان !حالا می توانیم بروم و خواهرم را نجات بدهم.» این را گفت، پرواز کرد و از آنجا دور شد.
لاک پشت پرسید می توانی مرا کوچک کنی ؟»قورباغه گفت بله ولی چرا کوچک همه دوست دارند بزرگتر و قوی تر شوند.» لاک پشت گفت: بزرگ همیشه قوی نیست . ته برکه سوراخی است که من از بچگی دوست داشتم برم و ته اش را ببینم . شهر لاک پشت ها انجاست .زود باش هوا دارد تاریک می شود.»
نشر فاطمی این اثر را در 32 صفحه چاپ و روانه بازار نشر کرده است
نظر شما