به گزارش خبرنگار گروه اندیشه خبرگزاری شبستان، چیستی رویکرد استفاده از مولفه های اسلامی در مختصات علوم انسانی و نقدهای مطرح در این باب و نقش رابطه مسائل تجربی و عینی با شاخصه های غیبی و غیرقابل شهود و تبیین جایگاه تجربیات و دستاوردهای گذشته، در برابر مواجهه با رویکرد های نقادانه و پاسخگویی به شبهات مطروحه در این پروسه و تحلیل موقعیت علوم انسانی اسلامی در شرایط حال حاضر، ما را بر آن داشت تا با حجت الاسلام والمسلمین دکتر قاسم ترخان، استاد حوزه و دانشگاه و عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت وگویی ترتیب دهیم که بخش ابتدایی آن را در ادامه می خوانید:
استاد! مخالفان سرسخت طرح اسلامی سازی علوم انسانی معتقد هستند، این رویکرد، یک نوع قدرت نمایی از سوی جهان اسلام در برابر دنیای مدرن و جهان غرب است تا مباحثی بر پایه نظریات علمی و آکادمیک، تحلیل شما در این باب چیست؟
در باب این سوال باید بیان شود که این مقوله، فقط و منحصر به جهان اسلام و رویکرد مسلمانان نیست، بلکه در دنیای مسیحیت و بنا به معضلات و مشکلاتی که علوم انسانی موجود در جامعه آنجا ایجاد کرده نیز، پیگیری و دنبال می شود. اگر بخواهیم به صبغه و سابقه این بحث در دنیای مسیحیت آگاه شویم و بدانیم که اساساً این مسئله از کی و کجا و چه نقطه ای شروع شده است، به نظر بنده، می توان به گزارش مبسوط و کاملی که دکتر گلشنی در این باب تهیه و تدوین کرده، مراجعه کرد. وی در کتاب «ازعلم سکولار تا علم دینی» گزارش کاملی در این مقوله بیان می کند که برای محققان و اندیشمندان این حوزه قطعاً کارگشا خواهد بود.
بنابراین، با مطالعه تاریخچه این بحث در سایر نقاط جهان می توان گفت که این رویکرد، یعنی اسلامی سازی علوم انسانی، طرح و دیدگاه مقابله گرایانه جهان اسلام با سایر اندیشه ها و باورها نیست. نکته بعدی در این مقوله این است که، اگر بخواهیم جواب حلّی به این شبهات بدهیم و از پاسخ های نقضی پرهیز کنیم، باید بگوییم انگیزه های طرح اسلامی سازی علوم انسانی، در سه قالب و طرح، قابل ارائه و پیگیری است: یکی از این قالب ها، مباحث مربوط به مباحث معرفتی است. دیگری مباحث مرتبط با مسائل اخلاقی و شاخصه دیگر در این مقوله، مسائل دینی است.
در باب شاخصه اول که مباحث معرفتی است باید گفت: فیلسوفان علم بر این باورند که معرفتی که علم امروزی یا به تعبیری ساینس «science » را در اختیار انسان قرار می دهد، ناقص است، علاوه بر اینکه بنا بر فرهنگ و مختصات جامعه اسلامی، کاربرد و اثربخشی ندارند. این نقص و کاستی از دو جنبه قابل تحلیل است، یکی اینکه این نقیصه حداقلی است و دیگر اینکه این نقیصه و کاستی علم موجود و ساینس، حداکثری خواهد بود. در مقوله نقیصه حداقلی، به این نکته باید اشاره کرد که علم و دانش جدید و نوین یک سری مسائل و مباحث متافیزیک را مطرح می کند که درباره آنها توان داوری ندارد. به طور نمونه می توان گفت، علوم نوین و جدید دارای یک سری مسائل و کشفیاتی است که با مشاهدات و تجربه و شهود به دست آمده است ولی اندیشمندان و متفکرین این حوزه با این دستاوردهای تجربی و شهودی می خواهند در مسائل و مواردی که نمی توان با شهود و تجربه بدان دست یافت،، مانند مباحث متافیزیک، اظهارنظر کنند و در آن حوزه و زمینه غیرقابل شهود و تجربه، رأی و نظر دهند که این مورد به طور قطع و یقین نادرست و نامعقول است. در این مقوله دیدگاه های دیگری نیز مطرح است که شاید بتوان گفت که این دیدگاه ها بهتر و قابل دفاع تر است که به نقص حداکثری، باور دارد. این نقیصه این است که بدون لحاظ عوامل معنوی و عالم متافیزیک نمی توان به اطلاعات دقیقی حتی در حوزه عالم ماده دست یافت و بالاترین و کاملترین یافته ها در علوم انسانی امروزی، ناظر بر نیاز و یا به تعبیری برطرف کننده مسائل و معضلات جامعه و انسان نبوده و نیست و نخواهد بود. دلایل این ادعا این است که محققان و اندیشمندان این حوزه معترف هستند که علوم و دانش های امروزی و نوین به طور گزینشی و انتخابی عمل می کنند و در تشریح واقعیت ها ناتوان و عاجز هستند.
آیا در تبیین مسائل علمی و پژوهشی می توان بین مسائل و موارد عینی و قابل لمس و مسائل غیبی و غیر قابل احساس و شهودی رابطه برقرار کرد؟ اساساً این رویکرد در تعیین و تثبیت مسائل علمی چه جایگاهی دارد؟
نکته که باید در این مقوله گفت این مطلب است که، آیا می توان در مسائل طبیعی و انسانی و روزمره، بدون در نظر گرفتن مسائل و موارد غیبی و الهی و ماوراءالطبیعی، به رفع و حل معضلات و مصائب انسان امیدوار بود و بدون در نظر داشتن مسائل وحیانی و حقیقی و غیبی، به نقایص و کاستی های علم بشری فائق شد. اندیشمندان علوم اسلامی بر حسب اطلاعات و استنادات وحیانی و الهی و هستی شناسی خود براین نکته اجماع نظر دارند که، مسائل طبیعی و مسائل ماوراءالطبیعی و غیبی بر یکدیگر تأثیرگذارند و دارای ارتباط تنگاتنگ نیز بوده و مدعی هستند با توجه به هر دو شاخصه می توان به رفع و حل معضلات انسانی امیدوار بود. اساساً چالش بزرگ علوم انسانی موجود در همین مسئله است که به مسائل و موارد غیبی و ماوراءالطبیعی، نظر و دید مثبت و اثرگذار ندارد و به این گزاره ها، اهتمام و توجه نیز نمی کند. در علم و مسائل علمی، نمی توان گزینشی و انتخابی عمل کرد و به ماتریالیسم هستی شناختی یا روش شناختی معتقد شد. رابطه عالم غیب و عالم شهود بر عالم مادی و انسانی موجود، یک رابطه علت و معلولی است و نمی توان بدون در نظر گرفتن ارتباط بین این دو مقوله، به رفع و حل معضلات و مصائب بشری امیدوار بود. بنابراین، با ادله و اسناد متقن و مفید می توان اذعان کرد که، نقیصه اصلی و مشهود علوم انسانی موجود، بحث و گفتمان معرفتی و معرفت شناختی است. این نقیصه و کاستی باعث شد تا گروهی از محققان و اندیشمندان متفّکر، در جهت رفع و حل و فصل این نقیصه با توجه به اوامر و منویات الهی و دینی که برخاسته از منشاء و منبع وحیانی هستند، برخیزند و پیدایش علوم انسانی اسلامی از این مبدأ سرچشمه گرفت.
بنابراین، تعبیر قدرت نمایی جهان اسلام در مواجهه با دنیای غرب و یا تعبیر به رخ کشیدن قدرت مجامع دینی در برابر مجامع علمی دنیا، به هیچ وجه اصولی و مبنایی و صحیح و عادلانه نیست.
چالش ها و موانع رفع و رجوع دیدگاه های متعارض و مخالف در این پروسه چگونه تعریف و تبیین می شود؟ آیا مشاهدات و تجربیات در این مسیر راهگشا خواهند بود؟
علوم انسانی مبتنی بر مبانی علمی مختلفی اعم از مبانی هستی شناختی و جامعه شناختی و معرفت شناختی و انسان شناختی است. در این باب باید عرض کنم، در برابر دیدگاه های متعارض و بعضاً نامتعارفی که در مواجهه با رویکرد طرح علوم انسانی اسلامی در مجامع و محافل علمی و آموزشی، بیان می شود یک مثال و نمونه بسیارساده برای تنویر افکار عمومی قابل طرح است. شما می توانید به ماجرای حکمیت که بین حضرت امیرالمومنین(ع) و معاویه در جنگ صفین صورت گرفت، مراجعه کنید. شما در این اتفاق می بینید که فرستاده معاویه به فرستاده حضرت امیرالمومنین(ع) می گوید: ما هر دو نفر(حضرت امیر(ع) و معاویه) را همانند خارج کردن انگشتری از دست، از خلافت برکنار می کنیم، ولی در مقام عمل، زمانی که فرستاده حضرت امیرالمومنین(ع) طبق قرار گذاشته شده، با خارج نمودن انگشتری از دست، حضرت امیر(ع) را از خلافت خلع می کند، فرستاده معاویه با زیر پا قرار دادن عهد و پیمان، با دست کردن انگشتری در دست، معاویه را به خلافت منصوب می کند، این مثال ساده گویای تفاوت دیدگاه قائلین به استفاده از مبانی الهی و اسلامی در منابع و متون علوم انسانی با مخالفین این طرح است. این دسته و گروه می گویند: مباحث علمی، دینی و غیردینی ندارد وعلم با مجرای طبیعی خود، مسیر و راه ظهور و بروز خود را می یابد و خود را به منصه عینیت می رساند.
بنابراین، ما اندیشه های سکولار را کنار می گذاریم و شما نیز منویات دینی و اسلامی را کنار بگذارید، در نتیجه احتیاجی به استفاده از گزاره های الهی و دینی در این پروسه، وجود ندارد. ولی در کمال تعجب می بینید که، همین قائلین به حرکت طبیعی علم، در مواضع و مراتب گوناگون می خواهند نظریات و اندیشه های سکولار خود را به روش های مختلف و گوناگون، در مباحث و اندیشه های علمی وارد سازند و تنها هدفشان از طرح خروج مبانی الهی و اسلامی از مولفه های علوم انسانی موجود، پیاده سازی و نهادینه کردن دیدگاه ها و اندیشه های سکولار خود در این علوم و آموزه ها است که می بایست مجامع علمی دینی و اسلامی، بر حسب صبغه و سابقه تاریخی این نوع تعاملات، از پذیرش این رویکرد ها اجتناب کنند. نمونه های دیگری که در این باب می توان بیان کرد این نکته است که به طور مثال، در مباحث مربوط به علم روانشناسی، یکی از مکاتب مطرح در این حوزه، مکتب رفتارگرایی است. اگر بخواهیم به طور اجمالی و خلاصه به این حوزه ورود نماییم می بینیم، تمامی این شاخصه ها و مولفه های این مکتب ، بر پایه مباحث ماتریالیستم هستی شناختی، بنا شده اند و از گزاره ها و شاخصه های غیبی و الهی و ماوراءالطبیعی، خالی و تهی هستند و همچنین از منظر معرفت شناختی، این دیدگاه ها، پوزیتیویستی و دارای اصالت حسی هستند و این مبنای معرفت شناختی، قطعاً و لزوماً به مادی انگاری فلسفی ختم خواهد شد.
بنابراین، با یک دقت ساده در می یابیم که، مباحث و دیدگاه های سکولار در مباحث علوم انسانی وارد شده است. قائلین به استفاده از گزاره ها و شاخصه های الهی و اسلامی در شاخه های گوناگون علوم انسانی، در این مسیر فقط، خواهان خارج سازی این مباحث مادی گرایانه و پوزیتیویسمی از علوم موجود و جایگزینی مباحث معرفتی الهی و وحیانی و به همین نسبت بالا رفتن بهره وری و کارآیی علوم انسانی موجود هستند. بنابراین، می توان گفت کسانی که در راستای طرح اسلامی سازی علوم انسانی موجود گام بر می دارند، در جهت رفع نقایص معرفتی و معرفت شناختی علوم انسانی موجود هستند.
ادامه دارد...
نظر شما