روایتی از سفر دانش‌آموزان به مدرسه عشق/ آمده‌ام که آسمانی‌ام کنی!

خبرگزاری شبستان: با شنیدن حال و هوای شهدا در آن شب‌ها در اعماق وجودم همانند اروند غوغایی به پا می‌شود، می دانم این آب، این موج، این خروش، این شهدا با من حرف می‌زنند...

خبرگزاری شبستان- خراسان جنوبی؛ هر چند که سفر به سرزمین نور و همراه شدن با کاروان های راهیان نور در ظاهر کار ساده  و راحتی به نظر می رسد و تقریبا امکانش برای همه وجود دارد، اما اگر خوب دقت کنی، می بینی که در این میان عده زیادی که قصد آمدن به این سفر معنوی را داشتند، توفیق آمدن را از دست داده‌اند و جا مانده‌اند، حال بماند که عده ای هم حتی فکر آمدن به چنین سفرهایی به ذهنشان خطور نمی کند همان طور که در زمان جنگ هم این طور بودند!

 

اعزام دانش آموزان به مناطق عملیاتی بهترین روش برای انتقال فرهنگ ارزش‌های دفاع مقدس در جامعه است و در این سفر می توان ارزش‌هایی که شهداء و رزمندگان اسلام آن را خلق کرده اند را درک کرد.

 

چه سعادتی نصیب 225 دانش آموز دختر خراسان جنوبی شده که توفیق آمدن به دیار عاشقان و کربلای ایران را پیدا کردند آن‌جا که روح شهدا در آن حضور دارد و اگر کسی واقعا دل بسپارد حتما به آن‌چه می خواهد دست می یابد چرا که معنویتی عجیب و تاثیرگذاری فوق‌العاده ای دارد و آه و افسوس برای کسانی که جا مانده اند و کارت دعوتشان را شهدا امضا نکردند.

 

 

قرار بود رأس ساعت 12 روز دوشنبه 15 آذرماه جاری از محل ناحیه مقاومت سپاه بیرجند راهی اردوی راهیان نور شویم از زیر قرآن عبور کردیم و سوار اتوبوس شدیم با حرکت اتوبوس، صلوات بچه‌ها بلند می شود، در طول راه با فرستادن صلوات و خواندن دعا خود را آماده دیدار از دیار یاران الهی می کنند.

 

بسیاری از دانش آموزان برای اولین بار به کربلای ایران سفر می کردند و هیجان بسیاری برای سفر به این مناطق را داشتند و معتقد بودند که سفر به مناطق عملیاتی جنوب ایران سبب افزایش معرفت نسبت به شهدا و ارزش‌های اسلام می شود.

 

این کاروان در قالب 5 اتوبوس از بیرجند به مناطق عملیاتی جنوب اعزام شد که یک راوی، یک طلبه خواهر و افرادی برای پیگیری بهداشت و درمان، ایمنی در مسائل امنیتی به همراه اتوبوس‌ها بودند.

 

امضای سفر در طبس

هوا تاریک شده بود که اتوبوس ها در محل آستان مقدس حضرت حسین بن موسی الکاظم(علیه السلام) طبس توقف کردند و میهمان شدن در این حرم امن تنها دعوت نامه حضرت را می خواهد تا این چنین دل‌خوش به پابوسی این آستان مبارک بیایی.

 

هر کس به این حرم امن وارد می شود حال و هوای حرم مطهر رضوی در دلش زنده می شود؛ با مهمانی در خانه برادر همنشین شدن با زائر آقا و گره زدن دل به حرم امن ایشان، گویی به همه آرزوهایمان رسیده ایم و همان‌جا نماز خواندیم و پس از صرف شام حرکت کردیم.

 

 

در طول مسیر با خود فکر می کردم شاید شهدا انسان‌های عجیبی بودند اما نه، آنان فقط عاشق بودند و همه چیزشان را در راه لقای معشوق فدا کردند و اینک این پیام شهیدان است که « ما به تکلیف خود عمل کردیم. شما چه کرده اید؟» برای فهمیدن و درک معنای این سؤال، باید حتما به این سرزمین سفر کرد تا به عظمت کار این دلیرمردان شهید پی برد!

 

بعد از طی مسیر طولانی شب بعد به معراج شهدای اهواز در سه راهی خرمشهر رسیدیم تا همچون هزاران زائر دیگر از حضور نورانی شهدا تبرک جوییم؛ اینجا باید چشم سر را بست و چشم دل گشود چون رفتن به حریم عشق، دلی عاشق پیشه می‌طلبد.

 

آمده‌ام که آسمانی‌ام کنی!

حس و حال عجیبی در این فضا دارم متوسل می‌شوم به خود شهدا و از آنان استمداد می جویم، می‌گویم ای شهدا شما می دانید که هیچ کس اینجا برای تفریح و سرگرمی نیامده، همه آمده اند تا خط خون را ببینند، دنبال کنند و به آسمان حقایق برسند.

 

معراج الشهدا یکی از اماکنی بود که تمامی کاروان‌ها ابتدا به این مکان می روند تا به زیارت شهدای تازه تفحص شده بپردازند و در زمان ورود کاروان به معراج الشهدا رسیدند سه شهید تازه تفحص شده در این مکان حضور داشتند.

 

 

پس از مدتی نجوا با شهدا با بچه‌ها سوار اتوبوس شدیم و راه افتادیم به سمت مقری که قرار بود این چند روز در آنجا باشیم در بین مسیر بچه ها با شور و نشاطی که داشتند با همدیگر مشغول صحبت بودند که به اردوگاه شهید حبیب‌الهی اهواز برای اسکان رسیدیم.

 

صبح زود بعد از خواندن نماز صبح کاروان‌های راهیان نور به سمت اروند کنار حرکت کردند، اروند در دوران دفاع مقدس شاهد عملیات والفجر ۸، یکی از بزرگ ترین نبردهای دوران جنگ بود؛ این عملیات در روز ۲۰ بهمن سال۱۳۶۴ با رمز « یا فاطمه الزهرا(سلام الله علیها)» با عبور از اروندرود، آغاز شد و پس از ۷۸ روز جنگ تمام عیار، شهر فاو به تصرف رزمندگان درآمد؛ عملیات والفجر ۸ عملیات دلیرانه ای بود که تمامی کارشناسان نظامی را متعجب کرد و غواصان خط شکن، شبانه از منطقه اروند گذشتند و خط دشمن را شکستند.

 

اشك در چشمانم حلقه مي زند به ياد غواصان خط شكن مي افتم. آری نام اروند با نام غواص عجین گشته است؛ شهادت غواص مظلومانه ترین شهادت‌هاست و شاید رمز اینکه اجر شهید دریا بالاتر از شهید خشکی است در همین است که مجاهد این عرصه نه راه پیش دارد و نه راه پس و نه حتی راه دفاع کردن از خویش.

 

اروند هنوز هم بوی غربت می‌دهد

در روایات آمده است «هر کسی که در آب شهید شود، اجر دو شهید را دارد.» یکی از غواصان گفته است شب عملیات والفجر هشت، تازه معنای این جمله را یافتم که هر کسی می خواهد به امام زمانش(عج) برسد، باید خودش را به آب و آتش بزند و در آن شب، هم آب بود و هم آتش.

 

اسماعیل برزگر راوی کاروان در جمع دانش آموزان در کنار اروند رود به یادآوری خاطرات جنگ تحمیلی و عملیات وافجر 8 پرداخت و گفت: حدود 6 ماه رزمندگان غواص برای عملیات والفجر 8 تمرین می کردند تا بتواند از اروند عبور کنند و در شب عملیات از شدت آتش دشمن شب از روز قابل تشخیص نبود.

 

 

وی در ادامه افزود: ایران پس از 75 روز در این عملیات به پیروزی رسید و در این عملیات شهدای بسیاری دادیم و از سخت ترین دوران در دفاع مقدس بود.

 

با شنیدن حال و هوای شهدا در آن شب‌ها در اعماق وجودم همانند اروند غوغایی به پا می‌شود، می دانم این آب، این موج، این خروش، این شهدا با من حرف می‌زنند...

 

برای اقامه نماز جماعت ظهر به مسجد جامع خرمشهر رفتیم؛ مسجدی نام‌آشنا برای تمام مردم ایران. این مسجد چون در زمان مقاومت مرکز فرماندهی و تدارکات و گردهمایی مدافعان شهر بود، لقب نماد مقاومت را به خود گرفت. بعد از اقامه نماز به سمت شلمچه منطقه ای مرزی در غرب خرمشهر و نزدیک ترین نقطه مرزی به شهر بصره عراق حرکت کردیم.

 

همسفران برای حضور در سرزمین عاشقان لحظه شماری می کردند وقتی به شلمچه رسیدیم آن‌قدر همه از خود بی خود شده بودند که بدون هیچ حرف و سخن همه بچه‌ها از اعماق وجود گریه کردند؛ در عملیات کربلای ۵، مردان بزرگی از این منطقه، آسمانی شدند که بین آنان سرداران شهیدی چون حسین خرازی، یدالله کلهر، عباس دقایقی، میثمی و... به چشم می‌خورند.

 

شلمچه؛ معراج شهدای تشنه لب

یکی از راویان حاضر در شلمچه با اشاره به عملیات کربلای 5 گفت: این عملیات در 19 دی 65 با رمز مبارک «یا زهرا(سلام الله علیها)» آغاز شد و این عملیات از پیچیدگی‌های زیادی برخوردار بود و در این منطقه 8 عملیات و پاتک صورت گرفته است و شهدای شلمچه تشنه لب بودند.

 

غروب به اردوگاه شهید حبیب‌الهی برگشتیم و پس از دیدن نمایش دوران دفاع مقدس و استراحت صبح روز بعد پا در راه منطقه طلائیه می گذاریم تا چشم کار می کند بیابان است. اين‌جا حس غريبي به انسان دست مي‌دهد احساس مي كني گوشه گوشه اين خاك را مي شناسي. دلت مي خواهد در اين مكان شهدا را صدا بزني... کفش هایم را به احترام خون های ریخته شده در این خاک در می آورم و روی خاک شوره زار طلائیه قدم می‌زنم تا شورآفرینی رزمندگان را روی این خاک بیشتر بفهمم.

 

 

طلائیه یکی از محورهای مهم عملیاتی خیبر و بدر بوده است. منطقه ای است که از ابتدای جنگ به تصرف دشمن درآمد و تا پایان جنگ در اشغال دشمن باقی ماند و این منطقه شاهد عملیات‌های مهمی از جمله خیبر بود، طلائیه به سه راهی شهادت معروف است.

 

طلائیه به چند دلیل به نام زیارتگاه حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام) شناخته می شود؛ یکی از دلایل این است که شهید حسین خرازی علمدار امام خمینی (ره) دست خود را در این منطقه از دست دادند و دلیل دیگر این است که 2 شهید به نام‌های عباس امیری و ابوالفضل ابولفضلی در این منطقه شناسایی شدند.

 

طلائیه؛ چه طلائیه!

طلائیه مکانی است که افراد بسیاری را تحت تاثیر قرار داده است و طلائیه شاهد شهادت شهید عبدالحسین برونسی در عملیات بدر و شهادت سردار خیبر حاج محمد ابراهیم همت بوده است.

 

پايان سفر ما هویزه است آنجا که علم الهدی و یارانش آسمانی شدند. آری هويزه با نام شهيد علم الهدی عجين است؛ با خاطرات نبرد نابرابر عده ای محدود در مقابل لشکر تانك‌ها و به خون غلتيدن‌ها جوانان مومن.

 

راوی دفاع مقدس این‌گونه از حماسه هویزه سخن گفت: « آذر ماه 1359، پس از شکست نيروهای عراقی در جنوب سوسنگرد به وسيله سربازان اسلام يک گروهان از سپاه اهواز، جهت محافظت پدافند شهر هويزه به آن شهر اعزام شد؛ اين در حالی بود که بنی‌صدر دستور تخليه هويزه از بسيج و سپاه را صادر کرده بود و دستور داد که در سوسنگرد مستقر شوند.

 

 

اين دستور با مخالفت جدی شهيد سيد محمدحسين علم‌الهدی و ديگر رزمندگان مواجه شد و با تماس شهيدعلم‌الهدی با آيت‌الله‌خامنه‌ای، دستور بنی صدر لغو شد و نيروهای سپاه در هويزه باقی ماندند. روز 15 دی 1359، روز آغاز عمليات بود، هدف اين عمليات پاکسازی شمال و جنوب کرخه کور از وجود نيروهای متجاوز بعثی بود.

 

فردای آن‌ روز سپاهيان اسلام جلوی تانک‌های ارتش مستقر شده و منتظر دريافت رمز حمله بودند که متوجه شدند، رفت‌و‌آمد تانک‌های دشمن زياد و هواپيماهای دشمن در آسمان جهت بمباران ظاهر شده و نيروهای اسلام زير آتش توپخانه، کاتيوشا و خمپاره قرار گرفتند. فرماندهی، دستور عقب نشينی به طول 500 متر را صادر کرد، تانک‌های ایرانی عقب‌نشينی کردند و عراقی‌ها با اين تصور که نيروهای اسلام شکست خورده و فرار کرده اند، وارد منطقه شدند. در اين ضد حمله دشمن، بيش از يکصد تن از برادران پاسدار، جهاد و دانشجويان پيرو خط امام از جمله شهيد بزرگوار حسين علم‌الهدي شهيد شدند.

 

غربتی است مزار شهدای هویزه، آن‌هم در كنار جبهه‌ی جنگ؛ آنجایی كه هنوز بوی جبهه و شهادت می‌دهد. پر می‌كشد دل در این وادی. بغض می‌پیچد در گلو و اشك متحیر، سر می‌خورد از روی گونه. تنهایی، هجوم می‌آورد به سوی آدم وقتی می‌داند كه چه گذشته است بر این خاك و بوم. اما تصویر منقش بر سنگ‌های مزار شهدا كه به تو لبخند می‌زنند، دلت گرم می‌شود؛ می‌ایستی، نفس راحتی می‌كشی، دعا و نیایش می‌خوانی و فاتحه بر زبانت جاری است. حس می‌كنی كه خالی می‌شوی...

 

حال باید از آنجا نیز برویم شاید مجالی دیگر می‌طلبد اما دلهایمان را جا گذاشتیم، سفرت به اتمام رسیده است، چه زود می‌گذرد سفری كه دلی باشد و چه آرام دلگیر می‌كند وابستگی‌های با هم بودن.

 

روز وصل دوستداران یاد باد/ یاد باد آن روزگاران یاد باد...

 

 

 

 

کد خبر 594522

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha