به گزارش خبرنگار گروه اندیشه خبرگزاری شبستان: پژوهشکده فرهنگ معاصر پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با همکاری «انجمن فلسفه میان فرهنگی ایران» سومین جلسه از سلسله سخنرانی های دوره پاییز را با عنوان «بیم ها و امیدها؛ در جهانی پر مخاطره» برگزار کرد. در این نشست دکتر زهره معماری با عنوان «من ایدئال، امکان امید در فلسفه فیشته» به سخنرانی پرداخت.
دکتر معماری در ابتدای مباحث خود با طرح این سوال که آیا می توان نتیجه گرفت که فیشته افق آینده را روشن می دیده است یا خیر، به طرح نگاه فلسفی این اندیشمند پرداخت و اظهار کرد: همان طور که همه می دانند فیشته بنیان گذار ایدئالیسم آلمان است و اولین فیلسوف موسس پس از کانت به شمار می آید.
وی ادامه داد: فیشته از یک سو به دلیل اینکه موسس است و از سوی دیگر به دلیل اینکه سَلف فیلسوفانی چون شلینگ و هگل است، فیلسوف مهمی به شمار می آید. ادعای نخستی که فیشته مطرح می کند و در سرتاسر تفکر فلسفی اش به آن اشاره دارد این است که من مفسر کانت هستم و می خواهم به همه اعلام کنم که برداشت اشتباهی از تفکر کانت داشتند؛ من می خواهم تببین کنم که کانت چه می خواست بگوید.
معماری در ادامه تصریح کرد: برای آنکه مشخص شود که دیگران چه برداشتی از فلسفه کانت کرده بودند و فیشته چه طور این برداشت را اصلاح می کند ناگزیر هستیم در این مجال گذاری به کانت کنیم و بخشی از تفکرش را در این مجال مطرح کنیم.
این پژوهشگر افزود: کانت مانند ارسطو شناخت را حاصل وحدت، پیدا کردن ماده و صورت می داند، یعنی آگاهی یک ماده و صورت دارد، ماده و صورت از دو سنخ هستند به همین دلیل نتیجه می گیرد که بنیاد ماده هم باید متمایز از بنیاد صورت باشد پس بنیادی را برای «ماده آگاهی» و بنیادی را برای« صورت آگاهی» خرج می کند و این دو را در مقابل هم قرار می دهد چون این دو با هم متفاوت هستند.
معماری گفت: بنیاد «ماده آگاهی» را «شی فی نفسه» می گویند همان چیزی که ما جهان مستقل از خود فرض می کنیم و در مقابل آن سوژه قرار دارد که فیشته به آن می گوید «من» که این من را با صفت استعلایی مطرح می کند و معتقد است که بیرون از این جهان انطباعاتی به ما وارد می شود و این انطباعات مسیری را طی می کند؛ همان مسیر حس را طی می کند. کانت مثل سایر فیلسوفان به قوای شناختی و کمک این قوا به یکدیگر قایل بود و اینکه تماما در این «من» وجود دارد. با این وصف او از طریق حس به فاهمه می رسد و فاهمه صورت بخشی می کند. اما همان طور که گفتم کانت به قوه ای به نام عقل قایل بود که در مسیر شناخت قرار دارد و فراتر از فاهمه است.
وی ادامه داد: کانت برای عقل سه ایده شامل «نفس»، «آزادی» و «خدا» را فرض کرده است. این سه ایده همان طور که به شکل شماتیک اینجا مشخص شده فراتر از محدوده فاهمه و قوه فاهمه هستند یعنی ورای آن هستند؛ لذا به چنگ فاهمه در نمی آیند . ما می دانیم که در این نقد کانت شناخت را محصور در فاهمه کرده پس در اینجا فاهمه قادر به شناخت نیست ولی این سه به همین شکل نمی مانند و کانت در عقل عملی مشخص می کند که آنها در شناخت عقل عملی قرا می گیرند چون عقل عملی عرصه آزادی و اراده و فعل است. او ثابت ی کند که عقل عملی اوبجه خود را می سازد و این موارد برای فیشته بسیار اهمیت دارد.
معماری با بیان اینکه در تفکر فیشته انتقاداتی را به کانت وارد کردند از جمله اینکه به او گفتند نتوانستی وحدت را محقق کنی چون دو بنیاد در شناخت قایل شدی، افزود: در مقابل فیشته اعلام می کند که شی فی نفسه فرض کانت است پس شی فی نفسه چیزی است که من آن را می سازد پس در من قرار دارد و به این ترتیب می خواهد بگوید که وحدت تحقق یافته است پس شناخت فقط یک بنیاد دارد و آن من است که این من باید تمام آنچه را در عرصه شناخت و آگاهی برای شناخت و آگای لازم است را فراهم کند پس دیگر نمی تواند استعلایی باشد چون استعلایی یعنی شرط.
وی ادامه داد: «من» در نقد اول فلسفه کانت شرط محض بود ولی حالا نمی تواند چون باید محتوای آگاهی را علاوه بر صورت فراهم کند ولی ما قبل از این مرحله را که در نظر می گیریم که او می گوید شکل گیری شی فی نفسه «من» است. اما اکنون حتی قبل تر این مرحله هم وجود دارد و این همان چیزی است که فیشته به عنوان «من مطلق» مطرح می کند.
این محقق افزود: فیشته می گوید می خواهد بنیاد شناخت را پیدا کند، برای رسیدن به اینکه بنیاد شناخت چیست و اینکه ماهیت بنیاد شناخت چیست مراحلی را انجام می دهد. اولا از منطق کمک می گیرد، اولین اصل منطق اصلی است که به آن هویت می گوییم، این اصل یک اصل صوری است. او از همین اصل منطق به «من» می رسد. این من متناسب با همان اصل منطق که اصل هویت است، من صوری است، یعنی صورت محض است و در این مرحله به این معنا که امکان محض است، مطرح می شود. امکان در تفکر فیشته و برای اولین بار اهمیت فوق العاده می یابد، پس فیشته وقتی که امکان و من مطلق به عنوان بنیاد فلسفه اعلام می شود و می گوید که امکان محض است منظورش این نیست که می خواهد از ضرورت چشم پوشی کند بلکه برای اولین بار قرار است که ضرورت از امکان حاصل شود.
وی در ادامه به تبیین امکان پرداخت و گفت: امکان یعنی امکان همه چیز شدن، امکان صیرورت، امکان هرچیزی را واحد شدن. یعنی هر قوه ای را دارد و می تواند آن را به فعلیت برساند پس چون امکان محض است نامتعین است و هیچ تعینی ندارد، اما این بی تعینی بسیار مهم است چون خود تعین بخش است و این «من» تنها چیزی است که در شناخت وجود دارد یعنی تنها بنیاد همین است و هیچ چیزی هم بیرون نیست و قراراست که خودش به خودش تعین دهد وامکان محض بودن هم در این راستا قرار می گیرد، بعد به اینجا می رسد که می خواهد ببیند که این من حقیقت اش چیست و در این مرحله است که یک کار دکارتی اتفاق می افتد. فیشته می گوید هرچیزی که بتوانم از من بزدایم را کنار می گذارم و او این کار را می کند و در نهایت به این می رسد که «من» عبارت است از فعل، کار و جوشش و خودجوشی و هیچ چیز دیگری جز این نیست.
وی در ادامه تصریح کرد: همان طور که پیش تر اشار ه کردم کانت سه ایده مطرح کرد که متعلق شناخت عقل واقع می شدند، حال اتفاقی که در تفکر فیشته افتاد این بود که اولا شی فی نفسه محصول «من» است و «من» آن را می سازد و دوم اینکه ایده های عقل را تغییراتی داد، اولا نفس مبدل به آگاهی و ایده آزادی شد. از سوی دیگر خصلت ذاتی آگاهی یعنی آگاهی آزاد است، ایده خدا در این بخش از تفکر فلسفی فیشته مبدل شد به «من ایدئال»یعنی غایت آن کارو کوشش و تلاشی که گفتیم ذات من است. یعنی من خود فعل و یک تلاش و کوشش است.
معماری با بیان اینکه در بدو امر این تلاش و کوشش بی هدف و کور انجام می گ رد در حالی که می دانیم آگاهی همیشه جهت دارد، افزود: بنابراین اگر متعلق و جهت و هدفی نباشد آگاهی تحقق پیدا نمی کند. ذات منِ مطلق یک صورت محض است، هیچ محتوایی ندارد. این فعل محض یک فعل کور و بی هدف است، تلاشی است که به هیچ شناختی منجر نمی شود، اما هدف همین شناخت است، فیشته می گوید در اینجا این منِ مطلق رفلکشنی را انجام می دهد و می گوید رفلکشن را همه می توانند بکنند به این ترتیب که مثالی می زند که مثلا اگر به چیزی می اندیشید عطف توجه کنید به اندیشنده. به این می گوید رفلکشن. یعنی توجه به خود.
وی افزود: منِ مطلق در گام اول یک رفلکشن انجام می دهد و به وسیله آن من را وضع می کند و وضع کردن یعنی موجود شدن و موجود شدن یعنی اولین امکان آگاهی را فراهم کردن، حال این خودآگاهی اتفاق می افتد. آنچه که من وضع می کند منِ نامتناهی است و او به آن من بودگی می گوید. بعد توجه کنید که این وضعِ تز است، تز مسلما در مقابل اش آنتی تز باید قرار گیرد یعنی اصلا تز به خودی خود معنا ندارد و تز حتما با آنتی تز معنا دارد و این اتفاق در اصل دوم فیشته اتفاق می افتد و بعد سنتزی اتفاق می افتد که تازه بعد از آن امکان حرکت به فکر برای شناخت اتفاق می افتد.
این محقق تصریح کرد: فکر حرکت خود را دیالکتیکی انجام می دهد و مدام رفلکشن است و این دیالکتیک و رفلکشن، بی نهایت ادامه دارد چون ذات من فعل به نحو نامتناهی است؛ یعنی تفکر دکارت با تفکر فیشته این تفاوت را دارد که در تفکر دکارت یک ایستایی وجود داشت یعنی او اینگونه سوژه را می دید ولی فیشته سوژه را فعل محض می داند و امکان ندارد که از این فعل بتواند بازایستد و اگر توقف کند اصلا آگاهی امکان ندارد.
معماری بیان کرد: فیشته در سیر بحث خود به نکته مهمی اشاره می کند و می گوید من دو سیر اندیشه یا کنش ذهنی را مطرح می کند بر این مبنا: می گوید یک وقت کنش ذهنی مربوط به کنش ذهنی فیلسوف است و کنش ذهنی دوم مربوط به کسی است که فیلسوف او را نظاره می کند، یعنی می گوید فیلسوف دایما نحوه اندیشیدنی افراد را ملاحظه می کند. فیلسوف من بودگی یعنی همان تعین اول من که با رفلکشن اتفاق می افتد و این «من بودگی» در در ذهن فیلسوف، در کنش ذهنی او اتفاق می افتد ولی وقتی که فیلسوف کنش ذهنی افراد عادی را بررسی می کند می بیند که آنها در ضمن این فعالیت ذهنی شان یک من ایدئال، یک انسان ایدئال ساخته اند.
وی گفت: این من ایدئال در تفکر آنها عبارت است از این صورت که خصلت ذاتی اش آزادی و اراده و تعین بخشی بود اما این تعین بخشی به نحو اَتَم انجام گرفت است و در اینجا می بینید که این من هیچ محتوایی ندارد ولی اگر امکانات و قوایی که گفتیم به فعالیت برسند شما به یک من می توانید به آن توجه کنید و یک من حاصل می شود که ایدئال است و واجد صورت کامل و محتوای کامل است، صورت مطلق و محتوای مطلق را دارد یعنی همه چیز به نحو اتم.
معماری تصریح کرد: بنابراین در اینجا که آزادی به لحاظ صورت بود در مرحله من ایدئال آزادی در محتوا هم هست یعنی صورت و ماده آگاهی در آن من ایدئال به وحدت کامل و فعالیت کامل رسیده اند و آزادی به لحاظ صورت و محتوا در آن تامیین شده است. اراده به لحاظ صورت و محتوا به کمال رسیده و شناخت کامل است و هرچه که در حد کمال خودش تصور کنیم در آن من ایدئال هست.
وی با بیان اینکه تمام تلاش تاریخ بشریت تقرب به من ایدئال است، افزود: در اینجا می بینیم که فیشته یک سیر تکامل را مطرح می کند، در این افقی که او برای ما ترسیم کرده است می توانیم روشنی و امید را استنباط کنیم و با وجود همه مخاطراتی که در جهان فیشته، جهان های فعلی و اینده هست اما از افق فیشته می توان افق فیشته را دید. او می گوید عقلانیت در من ایدئال به ظهور می رسد. عقل دایما محتوای آگاهی را به صورت دیالکتیکی و رفلکتیو و سپس این محتوا را خودش صورت بخشی می کند بنابراین اینجا عقل همه کاره است.
معماری با بیان اینکه تصور ما این است که آینده ای که فیشته ترسیم می کند آینده ای امیدبخش خواهد بود، گفت: فیشته قبل از سی سالگی طرح فلسفی اش را تنظیم، مطرح و معرفی کرد و با مخالفت های زیادی نیز مواجه شد. می گویند که قرار بود واعظ شود. او یک فعال سیاسی و اجتماعی بود و به این کار علاقه داشت. در عصر فیشته انقلاب فرانسه اتفاق افتاد. او متولد 1762 است و در 1814 از دنیا رفت، در 1788 یا 1789 بنا به قول مشهور اغتشاشات مربوط به انقلاب فرانسه شروع شد و 10 سال طول کشید و در 1799 موفق یا پیروز شد. فیشته در این دوران بین سی تا چهل سالگی خود را می گذارند و فعال اجتماعی است. انقلاب فرانسه اتفاق افتاد چون اعتراض به بی عدالتی داشت و آزادی خواهی در آن زمان اهمیتی فراوان داشت و فیشته بسیار آزادی خواه بود.
این محقق ادامه داد: فیشته بارها اعلام می کند که من نظامی را عرضه کردم و سخنانی که گفتم برای آن است که بدانید در نظام کانت آزادی محقق می شود. آرمان فیشته نیز از ابتدا همین بود لذا از همان ابتدا مدافع انقلاب فرانسه بود.
پی نوشت/
این متن، گزارش اختصاصی خبرنگار گروه اندیشه خبرگزاری شبستان از (فایل صوتی) ارایه شده از سخنرانی دکتر معماری در کانال تلگرام پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است.
.
نظر شما