به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از زاهدان،22 اسفند سال 84 بود که برگه ای به دفتر مسئول باشگاه خبرنگاران جوان فاکس شد که حکایت از آن داشت که قرار است یادواره ای در زابل برگزار شود.
محسن خزایی که در آن زمان مسئول باشگاه خبرنگاران جوان استان بود با محسن ذوالفقاری تماس گرفت و خواستار آن شد که وی را در سفر به زابل به عنوان خبرنگار همراهی کند.
آن دو به سمت زابل حرکت کردند و شب را در زابل اسکان پیدا کردند و روز بعد از آن در یادواره شرکت کردند.
پس از تمام شدن یادواره محسن خزائی تصمیم می گیرد تا شب را در زابل بماند اما محسن ذوالفقاری به خاطر شرکت در دعای ندبه مسجد امیرالمومنین از مسئول کسب اجازه می کند تا به زاهدان برگردد.
محسن خزایی در حالی از شاگرد خودش خداحافظی کرد که نمی دانست این آخرین دیدار آن دو با یکدیگر است.
محسن ذوالفقاری پس از خداحافظی از استاد خودش زابل را به مقصد زاهدان ترک کرد تا اینکه در مسیر راه در منطقه تاسوکی زابل از سوی گروهگ تروریستی عبدالمالک ریگی به درجه شهادت نائل آمد.
او پس از شهادت محسن ذوالفقاری همواره در حسرت این بود که چرا آن شب در زابل ماند و محسن ذوالفقاری را همراهی نکرد تا او نیز به مقام شهادت نائل می آمد.
محسن خزایی پس از حادثه تروریستی تاسوکی هر روز پنچ شنبه بر سر مزار محسن ذوالفقاری حضور پیدا می کرد و اشک می ریخت و بارها بر سر مزار این شهید مداحی کرد.
برای ایشان این دنیا پس از حادثه تروریستی تاسوکی و شهادت شاگردش به مانند زندان برای او تبدیل شده بود و آرزوی شهادت داشت تا هر چه زودتر به وصال شهید محسن ذوالفقاری برسد.
تا اینکه روز گذشته محسن خزایی در منطقه حلب سوریه بر اثر اصابت ترکش به سرش به شهادت رسید و 11 سال انتظار وصال محسن خزایی با محسن ذوالفقاری به پایان رسید.
گفتنی است، محسن خزایی و محسن ذوالفقاری هر دو در ماه صفر به درجه شهادت نائل آمدند.
نظر شما