به گزارش گروه اندیشه خبرگزاری شبستان، مطابق با سیره علمای حوزه علمیه نجف و قم و طبق نظر مراجع، بنا به روایتی 7 صفر مصادف است با شهادت حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام. علامه آیت الله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی (ره) در جلد نهم کتاب «مطلع انوار» تاریخ شهادت حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام را به نقل از «توضیح المقاصد» و «تقویم المحسنین» هفتم صفر روایت می کند. ایشان در خصوص زمانه حضرات معصومین در «لمعات الحسین» می نویسد:
دوران امامت حضرت امام حسن مجتبى و حضرت سيّد الشّهداء عليهما السّلام از سختترين و تاريكترين دورهها از نقطه نظر فشار و غلبه حكومت جائره بنى اميّه بوده است، كه اختناق و تدليس و تلبيس و جهل و ريا و كذب و خدعه به حدّ اعلاى خود رسيده بود، همانطور كه از خطبه حضرت أمير المؤمنين عليه السّلام در اواخر عمر شريف مشهود است؛ آنجا كه مىفرمايد:
«وَ اعْلَمُوا رَحِمَكُمُ اللَهُ! أَنَّكُمْ فِى زَمَانٍ الْقَآئِلُ فِيهِ بِالْحَقِّ قَلِيلٌ، وَ اللِسَانُ عَنِ الصِّدْقِ كَلِيلٌ، و اللَازِمُ لِلْحَقِّ ذَلِيلٌ. أَهْلُهُ مُعْتَكِفُونَ عَلَى الْعِصْيَانِ، مُصْطَلِحُونَ عَلَى الإدْهَانِ. فَتَاهُمْ عَارِمٌ، وَ شَآئِبُهُمْ ءَاثِمٌ؛ وَ عَالِمُهُمْ مُنَافِقٌ، وَ قَارِئُهُمْ مُمَاذِقٌ؛ لَا يُعَظِّمُ صَغِيرُهُمْ كَبِيرَهُمْ، وَ لَا يَعُولُ غَنِيُّهُمْ فَقِيرَهُمْ.» (نهج البلاغة، خطبه 231)
«و بدانيد - خداى شما را رحمت كند - شما در زمانى قرار گرفته ايد كه گوينده حقّ در اين زمان كم است، و زبان از بيان گفتار راست، خسته و نارسا و ناگوياست. كسي كه ملازمت حقّ كند ذليل است. اهل اين زمان روى به دنيا آورده، و در آستان معصيت اعتكاف نموده اند؛ و با تكاهل و سستى، سازش و آشتى كرده اند. جوان آنها بداخلاق، و پير آنها گنهكار، و عالم آنان منافق، و قارى قرآن آنها اهل غشّ و آلودگى است. كوچكان به بزرگان وقعى ننهاده و آنان را محترم نمى شمارند، و اغنياء و ثروتمندان امور فقرا را تكفّل نمىنمايند.»
از اين دو امام همام(ع) با آنكه علاوه بر طول مدّت حياتشان، تنها مدّت امامت و ولايت هر يك از آنها در حدود ده سال بطول انجاميد و طبعاً بايد هزاران روايت و حديث و خطبه و موعظه در تفسير قرآن و غير آن در دست باشد؛ بيش از يكى دو حديث در فقه و چند حديث در تفسير نرسيده است، و خُطَب و مواعظ و كلمات آنان نيز در نهايت اختصار و ايجاز و قلّت است. با آنكه از بازرگانان حديث چون أبو هُرَيره و غير او هزاران حديث مجعول و كاذب كه مضمون آن حكايت از تطابق با سياست وقت مىكند، كتب و دفاتر و تاريخ را پُركرده است.
معلوم است با وجود آن تاريكى و ابهام و فشار، يا اصولًا كمتر به آن بزرگواران مراجعه مىنموده و از درياى موّاج علوم آنان بهره گيرى مى شده است؛ و يا روايات مرويّه از آنها به علّت دِهشت و وحشت و اضطراب راويان، دچار محو و زوال قرار گرفته و طبعاً به طبقات بَعد منتقل نگرديده است.
ذیلا چند فقره از زندگی امام حسن مجتبی علیه السلام به روایت علامه طهرانی از کتاب «امام شناسی و انوار الملکوت» تقدیم می شود:
دوری منافقان از حوض کوثر
« و فى جواهر العقدين، اخرج الطبرانى عن ابى كثير قال: كُنْتُ جالِسَاً عِنْدَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِىٍّ رضَى اللهُ عَنْهُما، جاء رَجُلٌ فَقال لَهُ: انَّ معاوِيةَ بْنَ خديجٍ يَسُبُّ اباكَ عِنْدَ ابْنِ ابى سُفْيانَ، فَقالَ لَهُ: انْ رَأيْتَهُ مِنْ بَعْدُ، ارنيه! فَرَءآه يَوماً (فَاراهُ ذلِكَ الرَّجُلَ) فَقالَ الْحَسَنُ رَضِىَ اللهُ عَنْهُ لِابْنَ خَديجٍ: انْتَ تَسُبُّ اباىَ عِنْدَ ابْنِ آكِلَةِ الَاكْبادِ؟ أما لَئنْ وَرَدْتَ عَلَى الْحَوْض وَ ما اراكَ تَرِدُهُ، لَتَجِدَنَّ اباى مُشَمِّراً حاسِراً ذراعيه، يَزودُ الْمُنافِقينَ عَنْ حَوْضِ رَسولِ اللهِ صلى الله عليه و آله و هذا قَوْلٌ الصّادِقِ المُصَدَّقِ صلى الله عليه و آله.» (ينابيع المودة ص 132)
« ابن كثير گويد: من در خدمت حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام بنشسته بودم كه مردى آمد و به آن حضرت(ع) گفت: معاوية بن خديج پدر شما را در نزد معاوية ابن ابى سفيان سب و شتم مى كرد. حضرت(ع) فرمودند: «از اين پس اگر او را ديدى به من نشان بده»، آن مرد روزى آن شخص را ديد، به حضرت نشان داد.
حضرت امام حسن عليه السلام به معاوية بن خديج فرمود: تو پدر مرا در نزد فرزند خورنده جگرها (هند جگر خوار) سب و شتم مى نمودى آگاه باش! اگر در كنار حوض وارد شوى و من هيچ نمىبينم كه بتوانى در آنجا وارد شوى پدر مرا خواهى يافت كه دامن بر كمر زده و آستين ها را تا ذراع خود بالا زده و منافقان را از حوض رسول الله صلى الله عليه و آله دور مى كند و مى راند و اين گفتار شخص صادق و مصدّق راست گو و گواهى شده بر راستىرسول خدا صلى الله عليه و آله است.»
لزوم رهبرى اعلم امت
در كتاب «غاية المرام» از شيخ طوسى در «امالى» با سلسله سند متصل خود روايت كرده است، از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام، از پدرش، از جدش حضرت على بن الحسين عليهما السلام، كه فرمودند: در وقتى كه حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام بنا بر صلح با معاويه گذاردند، براى برخورد و ملاقات خارج شدند و ملاقات نمودند، و همين كه هر دو نفر در مجلس اجتماع كردند، معاويه براى ايراد خطبه برخاست و خطبهاى ايراد كرد ... تا آنكه گويد:
«سپس حضرت امام حسن عليه السلام خطبهاى انشاء كردند و فرمودند: الْحَمْدُ لِلّهِ الْمُسْتَحْمِدِ بِاْلآلآء وَ تَتابُعِ النَّعماء تا آخر خطبه طويله و جامع خود، كه حاوى بسيارى از مطالب دقيق و عميق و بيان شرافت اهل بيت رسول خدا صلى الله عليه و آله، و از جمله استشهاد به آيه تطهير، و آيات ديگر، و مطالب تاريخى ديگر است.
و از جمله در ضمن خطبه فرمودند: قال رسول الله صلى الله عليه و آله: مَا وَلَّتْ امَّةٌ أمْرَها رَجُلًا قَطُّ وَ فيهِمْ مَنْ هُوَ أعْلَمُ مِنْهُ إلّا لَمْ يَزَلْ يَذْهَبُ سَفالًا حَتّى يَرْجعِوا الِى ما تَرَكوا ؛ رسول خدا صلى الله عليه و آله فرموده اند: هيچگاه طايفه و امتى، امور خود را بدست مردى نسپرده است كه در آن طايفه و گروه داناتر و اعلم از او بوده اند، مگر آنكه پيوسته امور آن امت رو بخرابى و تباهى مىگذارد، تا زمانى كه از اين كردار برگردند، و زمام امور خود را بدست اعلم امّت دهند. (غاية المرام)
استشهاد حضرت مجتبى(ع) به آيه تطهير
وَ قَدْ قال اللهُ تَعالى: «انَّما يُريدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً»، فَلَمّا نَزَلَتْ آيَة التَّطْهيرِ جَمَعَنا رَسُولُ اللهِ انا وَ اخى وَ امِّى وَ ابى فَجَعَلَنا وَ نَفْسَهُ فى كِساءٍ لِامِّ سَلَمَة خَيْبَرّىٍ وَ ذلِكَ فى حُجْرَتِها وَ يَوْمِها، فَقالَ: اللَّهُمَّ انَّ هؤُلآءِ اهْلُ بَيْتِى وَ هؤُلاءِ اهْلى وَ عِتْرَتى فَاذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهيراً. فَقالَتْ امُّ سَلَمَة رَضِىَ اللهُ عَنْها-: انَا ادْخُلُ مَعَهُمُ يا رَسُولَ اللهِ؟ فَقالَ لَها رَسُولُ اللهِ: يَرحَمُكِ اللهُ انْتِ عَلى خَيْرٍ وَالى خَيْرٍ، وَ ما أَ رْضانى عَنْكِ وَ لكِنَّها خاصَّة لى وَ لَهُمْ، ثُمًّ مَكَثَ رَسُوُل اللهِ صلّى الله عليّه و آله و سلّم بَعْدَ ذلِكَ بَقِيَّة عُمْرِهِ حَتّى قَبَضَهُ اللهُ الَيْهِ يَأْتينا فى كُلِّ يَوْمٍ عِنْدَ طُلُوعِ الْفَجْر وَ يَقُولُ: الصَّلاة يَرْحَمُكُمُ اللهُ «انَّما يُريدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً- الحديث.
«حضرت امام حسن عليه السَّلام بعد از صلح با معاويه در مسجد در حضور جماعت مسلمانان مىفرمايد: خداوند آيه تطهير را درباره ما نازل كرده است؛ رسول خدا، من و برادرم و مادرم و پدرم را نزد خود خواند و همه ما را و خودش را در زير كساء خيبرى قرار داد، كسائى كه متعلّق به امّ سلمه بود و اين واقعه در اطاق او و در روزى كه نوبت او بود اتفّاق افتاد و فرمود: بار پروردگارا! اينان اهل بيت من هستند، اينان اهل من و عترت من هستند، از آنها هر قسم زشتى و آلودگى را دور گردان و پاك و پاكيزه بنما. امّ سلمه عرض كرد: اى رسول خدا من هم داخل شوم در زير كساء؟ حضرت رسول الله فرمود: خدا تو را رحمت كند تو در راه خير هستى و عاقبت تو به خير خواهد بود، و چقدر من از تو خشنودم و لكن اين مقام در تحت كساء اختصاص به من و اينها دارد. حضرت امام حسن فرمود: از آن روز رسول خدا تا آخر عمر خود كه جانش به سوى خدا شتافت هر روز صبح هنگام طلوع فجر نزد ما مىآمد و مىفرمود: نماز، خدا شما را رحمت كند، و آيه تطهير را در شأن ما تلاوت مىنمود»(غاية المرام ص 297)
خطبه حضرت امام حسن مجتبى عليه السّلام در اينكه مراد از شاهد أمير المؤمنين عليه السّلام است
شيخ طوسى در «أمالى» به سند خود از علىّ بن الحسين از حضرت امام حسن روايت مىكند كه در ضمن خطبهاى طولانى كه در حضور معاويه ايراد كرده اند فرمود:
أَقُولُ مَعْشَرَ الخَلائِقر وَ لَكُم أفئِدَة وَ أسْماعٌ: وَ هُوَ: إنّا اهلُ بَيْتٍ أكْرَمَنا اللهُ بِالإسْلَامِ و اختارَنا وَ اصْطَفَانا وَ اجْتَنابَا فَأذْهَبَ عَنّا الرِّجسَ وَ طَهَّرْنَا تَطْهِيراً، و الرِّجسُ هُوَ الشَّكُ فَلَا نَشُكُّ فِى اللهِ الحَقِّ وَ دِينِهِ أبداً، وَ طَهَّرنا مِن كُلِّ افِنٍ وَ عَيْبَة مُخْلَصِينَ إلَى آدَمَ نِعْمَة مِنْهُ، لَمْ يَفْتَرِقِ النّاسُ فِرْقَتَيْنِ إلّا جَعَلْنَا اللهُ فِى خَيْرِ مَا فاتَ الامورُ إلَى أَن يَبْعَثَ اللهُ مُحَمَّداً صَلَّى الله عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ لِلنُّبُوة وَ اخْتَارَهُ لِلرِّسالَة وَ أَنْزَلَ عَلَيْهِ كِتابَهُ ثُمَّ امَرَهُ بِالدُّعاء إلَى اللهِ عَزّ وَ جَلَّ فَكانَ أَبى عليه السّلام اوَّلَ مَنِ اسْتَجابَ لِلَّهِ تَعالى وَ لِرَسُولِهِ وَ اوَّلَ مَن آمَنَ وَ صَدَّقَ اللَهَ رَسُولَهُ، وَ قَدْ قَالَ اللهُ تَعالَى فِى كِتَابِهِ المُنْزَلِ عَلى نَبِيِّهِ المُرْسَلِ: «أَفَمَنْ كَانَ عَلَى بَيِّنَة مِن رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ». فَرَسُولُ اللهِ الَّذى عَلَى بَيِّنَة مِن رَبِّهِ وَ أَبِى الَّذى يَتلوُهُ شَاهِدٌ مِنْهُ. ساق الخطبة و هىَ طويلة.
«اى گروه مردم كه دلهائى داريد و گوشهائى، به شما مىگويم: ما خاندانى هستيم كه پروردگار ما را به اسلام گرامى داشته و انتخاب نموده و از ميان خلائق برگزيده است و از هر گونه رجس و آلايشى مبرّا داشته و به منزل طهارت و پاكى رسانيده است. رجس به معنى شك است، و ما در حقّانيت پروردگار و دين او أبداً شك نياورديم، و ما را از هر كدورت و منقصتى خالص نموده، و سلسله پدران ما را تا آدم از نعمت خلوص برخوردار نموده است، و هيچگاه مردم به دو دسته منقسم نشدند مگر آنكه خداوند ما را در دسته بهتر قرار داد در تمام امور به انقضاى دهور تا آنكه پروردگار محمّد صلّى الله عليه و آله و سلّم را به نبوّت اختيار فرمود و قرآن مجيد را بر او نازل كرد و او را امر به تبليغ و دعوت مردم به سوى خود نمود، پدر من اوّل كسى بود كه دعوت خدا و رسول او را لبيّك گفت و اوّلين كسى بود كه ايمان آورد و تصديق خدا و رسول خدا را نمود، و خدا در كتاب كريمش اين آيه را در شأن او فرستاد: أَفَمَنْ كَانَ عَلَى بَيِّنَة مِن رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْه، رسول خدا صاحب مقام بيّنه و پدرم شاهد از اوست كه در كنار و به دنبال اوست.»
معاويه در مرگ إمام حسن عليه السّلام سجده شكر به جاى آورد
ابن عبد ربّه اندلسى مىگويد: چون خبر مرگ إمام حسن مجتبى ابن على بن أبى طالب به معاويه رسيد؛ به روى چهره خود، بر زمين به سجده خدا افتاد؛ و پس از آن فرستاد نزد ابن عبّاس و همراهان او در شام و ابن عبّاس را تعزيت و تسليت داد؛ و معاويه از فوت إمام حسن مجتبى اظهار شادى و سرور مىكرد.
معاويه به ابن عبّاس گفت: أبو محَمّد (حضرت إمام حسن) چقدر عمر داشت؟ ابن عبّاس گفت: عمر او زبانزد همه قريش است؛ عجب است از آنكه مثل توئى نمىداند؟
معاويه گفت: به من چنين رسيده است كه او أطفال كوچكى از خود باقى گذارده است. ابن عبّاس گفت: هر صغيرى كبير مىشود؛ و طفل ما به قدر مرد بزرگ است؛ و صغير ما كبير است. و سپس گفت: اى معاويه! چرا من اينگونه ترا به مرگ حسن ابن على شاد مىبينم؟! سوگند به خدا؛ موت حَسَن در أجل تو تأخير نمىاندازد؛ و حفره گور ترا پر نمىكند! و چقدر درنگ تو و درنگ ما در اين دنيا بعد از حَسَن كم است! و چون ابن عبّاس از نزد معاويه بيرون رفت، فرزندش يزيد را در سر راه ابن عبّاس فرستاد؛ و در برابر او نشست و او را به موت حَسَن تسليت داد و براى او گريست؛ و چون يزيد باز گشت؛ ابن عبّاس چشمش را به او دوخته بود؛ و گفت: چون آل حَرب سپرى شوند، حلم از بين مردم سپرى مىشود. (عقد الفريد، ج 3، ص 124)
حالات عبادی امام حسن(ع)
وكانَ الحَسَنُ عَلَيه السّلامُ إذَا فَرَغَ مِن وُضُوئِهِ تَغَيَّرَ لَونُهُ فَقِيلَ لَهُ فى ذَلِكَ، فَقالَ: حَقٌّ عَلَى مَن أرادَ أن يَدخُلَ عَلَى ذِى العَرشِ أن يَتَغَيَّرَ لَونُهُ! و يُروَى مِثلُ هَذا عَن زَينِ العابِدِينَ عَلَيه السّلامُ.
«امام حسن مجتبى عليه السّلام هنگام وضوء براى نماز منقلب مى شدند و رنگ چهره مبارك دگرگون مى شد. بعضى از اهل منزل به ايشان گفتند: چرا يك چنين حالتى براى شما هنگام وضو عارض مى شود؟
حضرت فرمود: كسى كه آماده ملاقات و ورود بر يك چنين ذات با عظمت و كبريا است سزاوار است كه چنين انقلاب و تغييرى در او حاصل شود، و نظير اين حالت از امام سجّاد عليه السّلام نيز نقل شده است.( المحجّة البيضاء، ج 1، ص 351)
اشعار أباعبدالله(ع) هنگام دفن امام حسن مجتبى عليهما السّلام
و قال الحسين لمّا وضع الحسن فى لحده: «أ أدهُنُ رَأسِى أم تَطِيبُ مَحاسنِى و رَأسُكَ مَعفُورٌ و أنتَ سَلِيبٌ؛ آيا روغن به سر بمالم و محاسنم را به بوى خوش معطّر نمايم، درحاليكه سر تو را بر خاك گذارده و كفن بر بدنت پوشانده اند.»
«فَلا زِلتُ أبكِى ما تَغَنَّت حَمامَة عَلَيكَ و ما هَبَّت صَبًا و جَنُوبٌ ؛ پيوسته بر فراق تو گريه كنم تا وقتى كه كبوترى بنالد و نسيم صبا و وزش باد در جريان باشد.»
«بُكائِى طَوِيلٌ و الدُّمُوعُ غَزِيرَة و أنتَ بَعِيدٌ و المَزارُ قَرِيبٌ ؛ گريه من طولانى و اشك چشمانم سرازير خواهد بود، درحاليكه تو از ما فاصله گرفتى ولى ديدار ما نزديك خواهد بود.»
«فَلَيسَ حَرِيبًا مَن اصِيبَ بِمالِهِ و لَكِنَّ مَن وارَى أخاهُ حَرِيبٌ ؛ غارت زده آن نيست كه مالش را برده باشند بلكه غارت زده آن است كه برادرى چون تو را درون خاك مىگذارد.» (مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 205)
نظر شما