به گزارش خبرگزاری شبستان، پسری که در یکم مهر سال ۱۳۲۵ در شهر زنجان و خانوادهای فرهنگی زاده شد بعدها به شاعری توانا بدل گشت که در عرصه شاعری نام محبوب گردید .
نخستین دفتر شعرش «حنجره زخمی» تغزل در سال ۱۳۵۰ با همکاری انتشارات بامداد به چاپ رسید و با این مجموعه به عنوان بهترین شاعر جوان دوره شعر فروغ برگزیده شد. سپس وارد رادیو و تلویزیون ملی ایران شد و در گروه ادب امروز در کنار نادر نادرپور شروع به فعالیت کرد.
وی در زمان فعالیتش در رادیو، مسئولیت نویسندگی و اجرای برنامههایی چون کتاب روز، یک شعر و یک شاعر، شعر ما و شاعران ما، آیینه و ترازو، کمربند سبز و آیینه آدینه را به عهده داشت.
وی چندی نیز مسئول صفحه شعر مجله ادبی رودکی بود.
محمدعلی بهمنی دربارهٔ منزوی میگوید: «اگر بخواهیم غزل بعد از نیما را بررسی کنیم باید بگوئیم که هوشنگ ابتهاج در غزل پلی میزند و منوچهر نیستانی از این پل عبور میکند و ادامهدهندهٔ این راه حسین منزوی است که طیف وسیعی را به دنبال خود میکشد.»
در واقع حسین منزوی را نمی توان فقط محدود به قالب غزل کنیم. او در تمامی قالبهای شعر فارسی از عشق سخن گفته؛ به زبان و بیانی دیگر و از همین نگاه است که اندیشه برگزیده حاضر رقم خورد.
منزوی را باید درتمامی قالبهای شعر فارسی نمایان کرد. به همین منظور کتاب حاضر برگزیدهای است از غزلها، مثنویها، قصیدهها، چهارپارهها، رباعیها و شعرهای نیمایی.
حسین منزوی شاعری است که بنمایهی موضوعی اصلی شعرش عشق است. او چه در قالب غزل، چه در سایر قالبهای شعری از عشق سخن گفته است.
چون تو موجی بیقرار ای عشق در عالم نبود
هفت دریا پیش توفان تو، چون شبنم نبود
حسین به عشق نه در دیدگاه سنتیاش؛ بل با نگاهی متفاوت مینگرد و غزلسرایی نواندیش است. به همین دلیل است که در غزلی میسراید:
دیگر برای دم زدن از عشق باید زبانی دیگر اندیشید
باید کلام دیگری پرداخت باید بیانی دیگر اندیشید
نمونه ای خواندنی از غزل منزوی:
نازنینم رنجش از دیوانگی هایم خطاست
عشق را همواره با دیوانگی پیوند هاست
شاید اینها امتحان ماست با دستور عشق
ورنه هرگز رنجش معشوق را عاشق نخواست
چند می گویی که از من شکوه ها داری به دل ؟
لب که بگشایم مرا هم با تو چندان ماجراست
عشق را ای یار با معیار بی دردی مسنج
علت عاشق طبیب من ، ز علت ها جداست
با غبار راه معشوق است راز آفتاب
خاک پای دوست در چشمان عاشق توتیاست
جذبه از عشق است و با او بر نتابد هیچ کس
هر چه تو آهن دلی او بیشتر آهنرباست
خود در این خانه نمی خواند کسی خط خرد
تا در این شهریم آری شهریاری عشق راست
عشق اگر گوید به می سجاده رنگین کن ، بکن
تا در این شهریم ، آری شهریاری عشق راست
عشق یعنی زخمه ای از تیشه و سازی ز سنگ
کز طنینش تا همیشه بیستون غرق صداست
انتشارات مروارید اثر حاضر را در 258 صفحه چاپ و روانه بازار نشر کرده است.
نظر شما