«قصه های من و بابام» سر از بازار کتاب در آورد

خبرگزاری شبستان:مجموعه سه کتاب از قصه های من و بابام با عنوان های «بابای خوب من»،«شوخی و مهربانی ها»،«لبخند وماه»نوشته« اِریش اُ زِر» با متن نویسی«ایرج جهانشاهی» را نشر فاطمی چاپ کرده است.

به گزارش خبرگزاری شبستان، اریش ازر، در ۱۸ مارس ۱۹۰۳، در آدورف در منتطفه فوگتلند آلمان بدنیا آمد. وی ۶ ساله بود که به همراه خانواده‌اش در سال ۱۹۰۹ به «پلاؤن» نقل مکان نمودند. در سن ۱۷ سالگی علی‌رغم مخالفت‌های خانواده، به لایپزیگ رفت و از سال ۱۹۲۱ تا ۱۹۲۶ در «آکادمی هنرهای گرافیکی و صنعت چاپ» تحصیل کرد. تلاش برای امرار معاش، وی را به سوی طراحی بروشورهای تبلیغی و پلاکارت، سوق داد. وی در سال ۱۹۲۹ با «ماریگارد»، همکلاسی سابقش ازدواج کرد، یکسال بعد صاحب پسری به اسم «کریستیان» شدند..

 

با قدرت گرفتن هیتلر در سال ۱۹۳۳، شرایط دشواری برای ازر و همکارانش ایجاد شد. کاریکاتورهای سیاسی اش که در مخالفت با نازیسم بود منجر به ممنوع شدن آثار وی در سال ۱۹۳۴ گردید. چند سال بعد انتشاراتی «اول اشتاین» وابسته به مجله برلین با انتشار کتاب قصه‌های من و بابام توانست برای ازر، به عنوان نقاش غیرسیاسی، اجازه کار بگیرد، مشروط بر اینکه وی از اسم واقعی خود استفاده نکند. به این ترتیب، ازر، نام مستعار «ای، او، پلاؤن» که به معنای «اریش ازر از پلاؤن» بود را برگزید.

 

 در پشت جلد این اثر آمده است: «یکی بود، یکی نبود. یک پدر بود و یک پسر بود. پدر نامش اِریش اُزِر بود و در سال 1903 در شهر پلاوئن در آلمان به دنیا آمد. در دانشکده‌ی هنر در شهر لایپزیگ هنر نقاشی را آموخت. بیست‌وهشت ساله بود که پسرش کریستیان، به دنیا آمد. آن‌ها در دوران حکومت استبدادی هیتلر زندگی می‌کردند. پدر از راه نقّاشی‌کردن با این حکومت ظالم مُبارزه می‌کرد.»

اِریش اُزِر، برای پسرش هم قصّه‌های دلنشین می‌گفت و آن‌ها را نقّاشی می‌کرد. این قصّه‌ها، که فقط نقّاشی است و نوشته‌ای به همراه ندارد، یکی از برجسته‌ترین کتاب‌های کودکان جهان است.

 سه کتاب قصّه‌های من و بابام برداشتی است از این قصّه‌های تصویری که برای کودکان ایرانی بازپَرداخت و نوشته شده است.

 درباره بازپرداخت کتاب و بهره‌گیری از آن نیزچنین نوشته شده است.«این کتاب، با توجه به دانش پایه و نیازهای کودک ایرانی، به صورتی بازپرداخت و نوشته شده است که بتواند بیشتر درخور فهم و درک باشد و گروه بیشتری را به‌کار آید. در این بازپرداخت، تصویرهای هر سه کتاب اصلی جابه‌جا شده‌اند تا هر مجموعه از آنها زیر عنوانی قرار بگیرند و بر روی هم یک خط داستانی پیگیر را دنبال کنند. برای هر کتاب عنوانی برگزیده شده است تا خط داستانی را، پس از معرفی قهرمانان و بیان رویدادها، در آخرین کتاب به اوج و پایان برساند. تصویرها از راست به چپ تنظیم شده‌اند تا با خط حرکت چشم کودک فارسی‌زبان هماهنگ باشند. از 150 مجموعه تصویر سه کتاب اصلی 9 مجموعه تصویر، که با فرهنگ و نیاز و فهم کودک ایرانی سازگاری ندارند، کنار گذاشته شده است. به همین سبب، در چند تصویر هم تغییری بسیار اندک داده شده است تا در شمار تصویرهایی قرار نگیرند که آوردن آنها در کتاب دشواریهایی را سبب شود. در نام داستانی بعضی از مجموعه تصویرها هم تغییر داده شده است. از اینها گذشته، بر پایهٔ پیام پدید‌آورندهٔ اثر و نیاز کودک ایرانی به روشن‌کردن این پیام و مفاهیم پیچیدهٔ برخی از تصویرها، داستانی از آغاز تا انجام برای این سه کتاب تصویری بدون کلام نوشته شده است

تصویرهای هر کتاب، به تنهایی یک کتاب تصویری بدون نوشته است و می‌تواند وسیله‌ای کارآمد برای تصویر‌خوانی کودکان 3 تا 7 سال باشد که هنوز فن خواندن را نیاموخته‌اند. نوشته‌هایی که همراه با تصویرهای هر قصه، در صفحه‌ای جدا، آمده است به‌صورتی تهیه و ساده‌نویسی شده است که کودکان دبستانی، از پایان کلاس دوم به‌بعد، به‌آسانی بتوانند آنها را بخوانند و به‌معنی و مفهوم نوشته‌ و پیوند آن با تصویرها پی ببرند. اعرابگذاری واژه‌های دشوار به این گروه از کودکان کمک می‌کند تا این گونه واژه‌ها را درست تلفظ کنند و معنی آنها را دریابند، یا از دیگران بپرسند و معنی آنها را بیابند. از این گذشته، نوشته‌ها پیام بعضی از تصویرها را که برای کودک ایرانی ناشناخته است روشن می‌کند و در یک خط داستانی تا پایان آخرین کتاب به هم پیوند می‌دهد. برخی از بزرگترها نیز که به سببی که گفته شد - تصویرخوان نیستند، به‌کمک این نوشته‌ها می‌توانند کودک را در دریافت پیام تصویرها یاری دهند یا با او گفت‌وشنودی آموزنده داشته باشند. نوشته‌ها و تصویرها، در کنار هم، برای کودکان 8 تا 12 سال یک کتاب تصویری و خواندنی دلپذیر و سودمند پدید آورده است و...»

 در بخشی ازاین کتاب جذاب می خوانیم«من و بابام از آن قصر بزرگ و عجیب و غرب و خدمتکارانش حوصله مان ر رفته بودبه این فکر افتادیم که به یک سفر دریایی برویم.

یک روز چمدانمان را بستی و به سفر دریایی رفتیم . کشتی ما چند روز و چند شب دردریا پیش می رفت. من و بابام از صبح تا شب از بالای کشتی دریا را تماشا می کردیم . از دیدن دریای بزرگ مرغ های دریایی و کشتی های دیگر خیلی لذت می بردیم.

 یک روز  توی آب دریا چشمانمان به یک دست افتاد . من و بابام فکر کردیم که کسی توی آب افتاده است و دارد غرق می شود.پریدیم توی آب تا او را نجات بدهیم . شنا کردیم و خودمان را به آن رساندیم ولی دیدیم که چیزی جز یک دست چوبی نیست . از آن دست ها بود که از چوب می سازند و کنار خیابان ها و جاده ها فرو می کنند تا مغازه و یا جایی را با آن نشان بدهند.

به پشت سرمان نگاه کردیم . دیدیم کشتی ما رفته است . کشتی آنقدر از ما دور شده بود که نمی توانستیم خودمان را به آن برسانیم . من و بابام مانده بودیم و آن دست چوبی.

 سوار دست چوبی شدیم با دست هایمان پارو زدیم رفتیم و رفتیم تا خودمان را به ساحل برسانیم...»  

 انتشارات فاطمی اثر حاضر را چاپ کرده است.

کد خبر 582817

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha