حسن فرامرزی: بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با مسئولان کتابخانهها و کتابداران (29 تیرماه) از چند زاویه قابل بررسی است. در ابتدا برای این که بتوانیم به مختصات دقیقتری از این بیانات برسیم نقاط و نکات برجسته این بیانات را به طور خلاصه و مجمل میآوریم.
- ابزارهای نوظهور هیچ وقت جای کتاب را نمیگیرند.
- در جامعه باید سنت کتابخوانی رواج پیدا کند و این کار برعهده همه دستگاههایی است که در این زمینه مسئولند: از مدارس ابتدایی بگیرید تا دستگاههای ارتباط جمعی، تا صداوسیما، تا وسایل تبلیغاتی گوناگون
- یکی از بدترین و پرخسارتترین تنبلیها، تنبلی در خواندن کتاب است.
- ما از واقعیتی که در این زمینه وجود دارد راضی نیستیم ... باید جوری بشود که در سبد کالای مصرفی خانوادهها کتاب یک سهم قابل قبولی پیدا کند.
- یکی از چیزهایی که ما امروز خیلی احتیاج داریم، برنامههای مطالعاتی برای قشرهای مختلف است ... مجموعه متصدیان امر کتاب- چه وزارت ارشاد، چه در مجموعه کتابخانهها- روی این مسأله باید جدی کار بکنند.
- مجموعهای که متصدی امر کتاب است، نمیتواند با اتکا به این فکر که ما آزاد میگذاریم خودشان انتخاب کنند، هر کتاب مضری را وارد بازار کتابخوانی کند.
- ما به عنوان ملت ایران و به عنوان یک ملت مسلمان، ارتباطمان با کتاب، ارتباط بنیانی و عمیق و کهن است ... در طول قرنهای متمادی با کتاب انس داشتهایم ... ما امروز بایستی با توجه به این سابقه کهن جایگاه خودمان را در نشر کتاب در استفاده از کتاب بالا ببریم.
- تولیدکنندگان کتاب ... به نیازها و خلاهای جامع نگاه کنند.
- ما میبینیم در مجموعه کتاب و بازار کتاب گاهی اوقات هدایتهای همراه با انحراف را دنبال میکنند، به خصوص سراغ مسایلی میروند که برای ذهنیت جامعه، برای ذهنیت کشور چه از لحاظ جنبههای اخلاقی، چه از لحاظ جنبههای دینی و اعتقادی، چه از لحاظ جنبههای سیاسی زیانبخش است. انسان به وضوح مشاهده میکند که در بازار کتاب در مجموعه کتاب دستهایی فعالند؛ یک چیزهایی را وارد کنند، ترجمههایی را به وجود بیاورند با مقاصد سیاسی ظاهرش هم فرهنگی است اما باطنش سیاسی است.
- تیراژهای هزار و دو هزار و سه هزار و اینها شایسته کشور هفتاد و پنج میلیونی ما با این همه جوانب بااین همه انگیزه نیست.
- محصولی با عظمت کتاب، با رازش کتاب در خودر این است که تبلیغ بشود.
سه زاویه و سه مدل در بیانات رهبری
به نظر میرسد اهم بیانات رهبری در این دیدار را بتوان در سه قالب یا سه زاویه «طرح صورت مسأله»، «آسیب شناسی» و «ارائه راهکار» پی ریزی کرد.
طبیعی است اولین گام ما در مواجهه با موضوع کتاب، طرح صورت مسأله است؛ به تعبیر رهبری جامعه ما در حوزه کتابخوانی با تنبلی روبرو است، تیراژهای پایین کتاب برای یک جامعه هفتاد و پنج میلیونی که اکثریت آن باسواد و جمعیت قابل توجهی فارغ التحصیلان داتشگاهها هستند مایه شرمساری است، اما آیا جامعه ما همواره و در همه ادوار تاریخی با کتاب بیگانه بوده است؟ پاسخ رهبری به این سوال منفی است. ما گذشته درخشانی را در این زمینه تجربه کردهایم اما امروز از آن پیشینه غنی فرهنگی جدا افتادهایم.
اما زاویه دوم و بسیار مهم که از زبان رهبر معظم انقلاب در این دیدار مطرح میشود و ناظر به یک اسیب عمده است، این که مجموعه متصدی امر کتاب باید مدیریت محتوایی عرصه کتاب را بپذیرد، چرا که کتاب فرآورده و دستاورد بشری است و نمیتواند یک سره بر مدار حقیقت و راستی باشد، بنابراین تمییز سره از ناسره امری گریزناپذیر است. اشاره ملموس ایشان در این زمینه وجود برخی جریانهای سیاسی است که ظاهر فرهنگی داردند اما با برخی اقدامات از جمله میدان دادن به ترجمههای خاص میکوشند هدایت بازار کتاب را برعهده بگیرند.
اما در زاوبه سوم (ارائه راهکار) رهبر معظم انقلاب میکوشند با طرح جزئیات بیشتر شیوههای قرارگیری کتاب در سبد کالای مصرفی خانوادهها را تشریح کنند – البته ورود رهبری به جزییات چگونگی تزریق فرهنگ کتابخوانی به جامعه علاوه بر ارائه وجهی از شخصیت و اشراف فرهنگی ایشان از جهت دیگر نشاندهنده ضعف دستگاههای فرهنگی و متولیان امور در سامان دادن به حوزه کتابخوانی است- رهبری در این زمینه سه مدل کارآمد را توصیه میکنند؛ اول اینکه اگر میخواهیم کتاب در سبد هزینههای مردم قرار گیرد باید به نیازهای جامعه توجه کرد، به عبارت دیگر این پرسش برای تولیدکنندگان و متولیان امر کتاب یک دغدغه جدی باشد که «کتابی که تولید میشود چقدر از نیازهای فرهنگی- اجتماعی طیف مخاطب را پوشش میدهد» مدل بسیار مهم دیگری که ایشان اشاره میکنند نوعی مهندسی برنامههای مطالعاتی برای قشرهای مختلف است- انگلشت اشاره ایشان در این زمینه به سمت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است- اهمیت این موضوع در اینجا است که متأسفانه بسیاری از فرصتهای ارزشمند مطالعه به ویژه از سوی جوانان در نبود یک مدل و نقشه راه عملا به هدر می رود.
این یک حقیقت است که تعداد روزهای عمر ما شاید به تعداد کتابهای قفسه یک کتابخانه از میلیونها کتابخانه و کتابفروشیهای دنیا قد ندهد، بنابراین فرصت مواجهه با کتاب باید همراه با انتخابهای دقیق و مختصات مهندسی شده باشد.
اما مدل سومی که رهبری در دیدار با مسئولان کتابخانهها و کتابداران به آن اشاره میکنند، بها دادن به فعالیتهای تبلیغی و تشویقی است.
جالب اینجاست که بسیاری از فرازهای سخنرانی رهبری در این دیدار همراه با عطوفت و ملایمت است اما وقتی سخن به عرصه پردرد تبلیغات فرهنگی آن هم در جمهوری اسلامی میرسد لحن سخنان رهبری رنگ و بوی نارضایتی تخطئه را به خود میگیرد. ایشان در همین دیدار میفرمایند «یکی از کارهای بزرگ و مهم در سطح جامعه این است که تبلیغات کتابخوانی همهگیر شود. ما امروز میبینیم برای کالاهای کم اهمیت که تأثیری هم در زندگی انسانها ندارد، صاحبانش تبلیغات رنگین عجیب و غریبی را متصدی میشوند، مباشر میشوند؛ دستگاههای ارتباط جمعی، مطبوعات، صدا و سیما آنها را پخش میکنند؛ در حالی که آن محصولات هیچ ضرورتی ندارند، هیچ لزومی ندارد، یک چیز اضافی در زندگی هستند؛ گاهی بودنشان مفید است، گاهی بودنشان حتی مفید هم نیست، شاید مضر هم هست. محصولی با عظمت کتاب، با ارزش کتاب در خور این است که تبلیغ بشود»
واقعیت آن است که «تبلیغ کتاب» نه تنها در رسانه ارزشمند و مهمی چون صدا و سیما عملا یک «ایستگاه متروک» است بلکه حتی تبلیغات تجاری هم در نبود الگوی بومی و منطبق با معیارها و آموزههای فرهنگی خودی رنگ و بوی فاجعه را به خود گرفته و رسانه ملی زیر آوار مصرفگرایی افسار گسیخته بیهوش شده است، بنابراین نمیتوان از یک موجود زیرآوار مانده انتظار داشت اعتنای مختصری هم به دنیای کتاب و کتابخوانی کند بی آنکه حاجت به ساعات مرده پخش باشد.
آیا مسئولان خسران کتاب نخواندن را درک کردهاند؟
اما اگر فصل مشترک هر سه زاویه متأثر از بیانات رهبری- «طرح صورت مسأله» (تنبلی جامعه ایرانی در کتابخوانی)، «آسیب شناسی» (وجود برخی جریانهای منحرف سیاسی که به دنبال هدایت بازار کتاب هستند) و «ارائه راهکار» (سه مدلی که در کلام رهبری مطرح شد)- را بخواهیم استخراج کنیم، «ضعف دستگاههای فرهنگی» برجسته خواهد بود.
انصافا اگر اهمیت موضوع کتابخوانی نه به شکل صوری و شعاری و عملکردسازی بلکه به صورت ملموس بر مدیران فرهنگی کشور روشن میشد، وضعیت ما امروز اینگونه بود؟
اگر مسئولان فرهنگی کشور به درستی میدانستند و هضم میکردند که بخشی از «خودبیگانگی فرهنگی» که گریبان قشر جوان کشور را گرفته، متأثر از جدا ماندن و درو افتادن از ریشههای عمیق فرهنگی، میراث ارزشمند علمی و پیشینه غنی و درخشان دانشمندان کشور در شاخه های مختلف علوم و هنر و ادبیات است، وضعیت امروز به این صورت در میآمد؟ کدام ابزاری جز کتاب میتواند میراث و گنجینه درخشان اما صامت فرهنگی ما را از هجمه و هجوم روزمرگی نجات دهد و آن را به تکاپو و احیای دوباره وادارد؟
تأسف بزرگ آنجا است که میبینیم امروز نه تنها عامه مردم-همانهای که روزگاری نه چندان دور با بسیاری از آثار حکما و شعرای بزرگ کشور مانوس بودند- بلکه نخبگان و تحصیلکردگان نیز عملا با کتاب قطع رابطه کردهاند.
معلوم است وقتی ارتباط پویا و روزمره با کتاب قطع شود نتیجه رشد سمی پژوهش نماها خواهد بود؛ رخداد تأسف برانگیزی که سالها است زنگ هشدار آن به صدا درآمده و متأسفانه دامن داتشگاهها بیش از هر جای دیگری به آن آلوده شده است. امروز دیگر کپی و رونویسی پایان نامههای داتشگاهها و فعالیت موسساتی که پایان نامههای کارشناسی ارشد و دکترا مینویسند به امری رایج تبدیل شده و متأسفانه گنجاندن درج مقاله در مجلات ISI به عنوان شرط ارتقای اعضای هیات علمی داتشگاهها به نوعی دیگر بازار پژوهش نماها را رونق بخشیده است.
آیا اگر مسئولان و مدیران فرهنگی کشور به جد با خسران و آثار زیانبار فرهنگی و علمی انقطاع با کتاب و پژوهش آشنا بودند امروز شاهد تیراژهای دو هزار بودیم؟
مسأله چشمگیر دیگر در این زمینه توقف دستگاههای فرهنگی کشور در فعالیتهای رفع تکلیفی و کمیتگرا است.
برگزاری نمایشگاه بین$المللی کتاب تهران حکم همان احلام الیقضه را دارد. سالها است که مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به جای آن که موتور فرتوت و از کار افتاده کتابخوانی در کشور را تعمیر و مرمت کنند هر سال بدنه خودرو از کار افتاده مطالعه و کتاب را پر زرق و برقتر جلوه میدهند. هر سال آمار بازدیدکنندگان از نمایشگاه کتاب سیر صعودی به خود میگیرد و از مرزهای چندمیلیونی فراتر میرود از آن سو هم دایم بر این بادکنک حجیم و بزرگ اما به معنا توخالی دمیده میشود و به عنوان سند افتخار دست به دست در عملکرد مسئولان میچرخد اما کسی نمیپرسد اگر به واقع نمایشگاه کتاب تهران- بخوانید فروشگاه بزرگ کتاب- امری اثر بخش و سودمند است چرا نواری قلبی کتابخوانی از 2 هزار تکان نمیخورد و ارتعاش مختصری بر موجهای نزدیک به خط ممتد آن نمیافتد؟
مراد ما از چنین یادآوری این نیست که طبل تعطیلی نمایشگاه کتاب را به صدا درآوریم – گو این که نمایشگاه کتاب تهران به یک رنسانس بزرگ محتوایی و فرمی نیاز دارد- بلکه درنگی در این نکته است که مدیران ما تا زمانی که روح گمشده کتابخوانی را که همانا «احساس نیاز به کتاب» و «لذت بردن از کتابخوانی» است پیدا نکنند در بر پاشنه ایستایی و سکون خواهد چرخید حتی اگر کالبد بیجان کتاب را از نمایشگاهی به نمایشگاه دیگر بکشانیم و بذر نمایشگاهها را در سراسر تقویم پراکنده کنیم.
پایان پیام/
نظر شما