مبارزه بخشی از فرهنگ ماست/ بازی نکردن سخت تر از بازی کردن است

خبرگزاری شبستان: مسعود شامحمدی گفت: همیشه بازی نکردن سخت تر از بازی کردن است. یعنی اینکه شما فضای حرکت داشته باشید یا کاراکتر اجاره برون گرایی و اصطلاحا «اَکت» به شما بدهد، کارتان راحت می شود.

به گزارش خبرنگار تئاتر شبستان، نمایش «قدم زدن با اسب» شب گذشته شانزدهم مهرماه، آخرین اجرای خود را در تماشاخانه ارغنون روی صحنه برد. نمایشی که از بیست و ششم شهریور ماه اجراهای خود را آغاز کرده و با استقبال نسبی مخاطبان همراه بود. در زمان اجرای نمایش نشستی با مسعود شامحمدی نویسنده و کارگردان و پریا وزیری بازیگر این نمایش داشتیم، که دو بخش آن پیش تر منتشر شد. بخش سوم نشست درباره ی نمایش «قدم زدن با اسب» با محوریت بازیگری، اینک پیش روی شماست.

 

* خانم وزیری، برای ایفای نقش «ثریا» مهمترین عاملی که در شخصیت به شما کمک کرد، چه بود؟

پریا وزیری: روحیه ی مبارزه طلبی. «ثریا» شخصیتی دور از فضایی که من در آن زندگی کرده ام، نبود. من کُرد هستم و مبارزه بخشی از فرهنگ و اقلیم من است. بنابراین من ثریا را درک می کردم و احساسات چنین زنی برایم آشنا بود. البته بخشی از شخصیت پردازی، روحیه ی مبارزه طلبی ثریاست و بخش دیگر مواجه با مسئله ی انسانی و عشق است. من برای کشف جزییات شخصیت، در طی تمرینات سعی کردم رفته رفته به او نزدیک شوم و جوانب مختلف کاراکتر را در خودم بازیابی کنم.

 

* نمایشنامه برای ایفای نقش چه راهکاری پیش روی شما گذاشت؟

وزیری: شکل روایی نمایشنامه، پیچیدگی خاصی ندارد و آن چه که بازیگر برای ایفای نقش نیاز دارد را در دسترس قرار داده است. برای ایفای چنین نقشی، فکر می کنم مهم این است که احساسات شخصیت را درک کنید و بازی حسی نزدیک به بعد احساسی او داشته باشید. ساختار نمایشنامه و شکل پینگ پونگی دیالوگ ها هم کمک کرد تا با کمک واکنش ها و پاسخ های ثریا به کاراکتر مقابل، سرنخ های بیشتری از نقش دستم بیاید.

 

* شکل اجرایی «قدم زدن با اسب» محدودیت هایی برای بازیگر ایجاد کرده، مثل استفاده از میکروفون یقه ای و یا فضای محدود برای حرکت روی صحنه، این محدودیت ها به نوعی بازی شما، کمک می کند؟

وزیری: بله. خب، ما محکوم به حضور در اتاقک های شیشه ای بودیم و اگر فضای بیشتری در اختیار داشتیم، حتما طراحی بازی ها و میزانسن شکل دیگری داشت. اینکه آیا محدودیت های حرکتی به بازی کمک کرده یا نه، من فکر می کنم کمک کرده. شخصیت ها در سلول های انفرادی نگه داشته می شوند، پس احساس مجازات شدن در آنها وجود دارد. ضمن اینکه اساسا در یک سلول جایی برای حرکت های خاص وجود ندارد و این بخشی از چیزی است که می شود آن را اجبار یا محکومیت خواند. درباره ی میکروفون هم باید بگویم که بخشی از تمرکز من روی چگونگی استفاده از ان است. من می دانستم اگر در ارائه ی بازی برون گرا افراط کنم، صدایم تماشاگر را آزار می دهد. پس، آنچه که روی صحنه می بینید بازخورد ذهنیت و توان اجرایی من نسبت به این محدودیت هاست. 

 

شامحمدی: همیشه بازی نکردن سخت تر از بازی کردن است. یعنی اینکه شما فضای حرکت داشته باشید یا کاراکتر اجاره برون گرایی و اصطلاحا «اَکت» به شما بدهد، کارتان راحت می شود. وقتی بیست متر فضا برای حرکت و بازی در اختیار دارید، راحت تر از وقتی که فقط باید بنشینید و دیالوگ بگویید، بازی می کنید. در شروع تمرین ها فکر می کردیم که با این محدودیت ها چکار باید کرد اما خیلی زود به این نتیجه رسیدیم که قرار نیست کار خاصی انجام بدهیم. فضا بخشی از یک زندان است و شرایط زندان شما را به نشستن و سکون محکوم می کند. در این نوع از اجرا، بازی ها بیشتر درونی است که شاید یکنواخت به نظر برسد، اما حتما عمیق تر است.

 

* پس تمرکز روی لایه های درونی کاراکتر است؟

شامحمدی: تمرکز روی هیچی نیست. اصلا انتخاب شیوه های اجرا خیلی مسئله ی پیچیده ای نیست. مهم این است که فضا و اتمسفر داستان درستی ارائه شود، پس هر حرکت و شیوه ای که در این مسیر باشد، حتما صحیح است. مثلا ما برای نمایش زندان از اتاقک های شیشه ای استفاده کردیم که می توانست چوبی باشد یا اصلا خطوطی دور بازیگر بکشیم، مهم این است که حس زندانی بودن این دو نفر به تماشاگر منتقل شود که می شود. در واقع این شیوه ی نمایش نیست، انتخاب های ناگزیر برای نشان دادن اتفاقات داستان است.

 

* بله. اما انتخاب های شما مفهوم داستان را می سازد. اگر به جای اتاقک، دو تا صندلی می گذاشتید، یا طراحی صحنه تان انتزاعی بود، شاید برداشت های دیگری از داستان می شد.

شامحمدی: حتما یک نمایشنامه ی دیگری بود.

 

* نمایشنامه نه، نمایش دیگری می شد. همین نمایش بود اما شیوه ی اجرای دیگری داشت. دیالوگ ها تغییر نمی کرد، نمایشنامه دست نمی خورد اما بسته به نگاه کارگردان، آنچه که کارگردانی تئاتر است، به شکل دیگری به مفهوم متن می پرداخت. 

شامحمدی: خب این ذات هنر نمایش است. شما «هملت» را یک جور اجرا می کنید و من یک جور دیگر. اما این شیوه ی اجرایی نمایش نیست، برداشت هایی از نمایشنامه نیست، انتخاب های ناگزیر است. اینجا شخصیت ها در زندان هستند و نمی شود در اجرای آن تغییر ایجاد کرد، فقط فضایی که در آن قرار می گیرند را می شود کمی تغییر داد.

 

گفت و گو از علی یزدان دوست

کد خبر 579292

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha