به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از طلیعه، به مناسبت فرارسیدن ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان، حضرت سیدالشهدا(ع) و یاران با وفایش و بررسی مناقب و خصائل آن امام همام(ع) و نیز واکاوی شعائر و فضائل این نهضت عظیم و همچنین تبین چگونگی دست یابی و پیاده سازی آرمانهای متعالی و الهی این رویداد سترگ عالم بشری، ما را بر آن داشت تا با حجت الاسلام والمسلمین محمد صادق یوسفی مقدم، استاد حوزه و عضو شورای پژوهشی فرهنگ اسلامی و مدیر پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن کریم، گفتگویی ترتیب دهیم که ماحصل آن در ادامه از نظرتان می گذرد:
استاد، به تعبیری از سوی اندیشمندان و محققین، دکترین عاشورا، جمله ای است که حضرت سیدالشهدا(ع) در روز عاشورا و خطاب به خیل اشقیا بیان نموده اند و فرموده اند که «اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید»، مفهوم این تعبیر چیست؟
بحث آزادی و آزادگی، در منطق حضرت سیدالشهدا(ع) که برگرفته از منطق ناب و متعالی اسلامی و قرآنی است، بحثی است، بسیار والا و حائز اهمیت، به عبارتی دیگر از منظر و دیدگاه حضرت سیدالشهدا(ع)، آزادی و آزادگی دارای مراتب و مراحلی است که بالاترین و والاترین مراحل این خصلت و فضیلت، عبودیت و بندگی حق تعالی است. در این مقوله باید توجه داشت که همیشه و همواره، آزادی و آزادگی، به بندگی و عبودیت خداوند منتهی نخواهد شد.
امام حسین(ع) به عبارتی، در این بیان می فرمایند: امکان دارد انسانی دین نداشته باشد، اما آزاده باشد. این مبنا و خصلت، در دیدگاه حضرت سیدالشهدا(ع)، با آن جمله تاریخی در واقعه عاشورا، خطاب به لشکریان طاغوت بیان می شود. ایشان در مواجه با یاغیان و ناکثین عرصه کربلا می فرمایند:«یا شیعَهَ آلِ أَبی سُفْیانَ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دینٌ وَ کُنْتُمْ لا تَخافُونَ الْمَعادَ فَکُونُوا أَحْرارًا فی دنیاکم»، یعنی ای پیروان آل ابوسفیان، اگر اهل دین و تدین نیستید و از آخرت، ترس و واهمه ای ندارید، لااقل در دنیا آزاد مرد و آزاده باشید. امام(ع) در واقع با این فرمایش، گروه و لشگر معاند و مخالف خود را به فطرت و اصالت الهی انسان فرا می خواند. ما می توانیم با این منطق و رویکرد، با جهان پیرامون خود ارتباط و مراوده داشته باشیم. امام(ع)، یکی ازارزشها و فضایل بزرگ و متعالی انسان را آزادی و حریت قلمداد می نمایند. در این باب، ما معتقدیم که اساس هویت و اصالت انسان و بشریت را، بحث آزادی و آزادگی تشکیل می دهد. این معنا، یکی از ارکانهای اساسی در راه اعتلا و سعادت مادی و معنوی برای انسان است.
آیا این مولفه، یعنی آزادگی و آزاده بودن برای سعادت دنیوی و اخروی انسان کفایت می کند؟
در معنای آزادی، بحث متداول و مرسوم، رها بودن و یله بودن مطرح و رایج است. این معنا، تعابیر مختلفی دارد، یکی از این معانی این است که انسان در قید و بند فرد و یا شخص دیگری به غیر از خود نباشد. بحث دیگر در این باب این است که انسانی، انسان دیگری را از نظر فکر و عقیده در سیطره و نفوذ خود قرار ندهد. معنای دیگر این تعبیر این است که، خود شخص و خود انسان دوست دارد که از هرگونه قید و بند و عرفی، رها و یله باشد. رهایی از قید و بند انسان ها، امر و رویکردی مطلوب و قابل قبولی است. انسان به طور طبیعی نه باید در اسارت فیزیکی باشد و نه در اسارت معنوی و لذا، رهایی از این معانی امری درست و صحیح و عقلانی است.
اما رهایی به این معنا که، انسان در قید و بند هیچ قانون و التزامی نباشد، مورد تایید ونظر هیچ فکر و اندیشه درست و منصفی نیست. این نوع آزادی قطعاً تهدید کننده نظم و انضباط و آرامش جامعه و دنیا خواهد شد. بنابراین با این مفاهیم به این نتیجه می رسیم که، اگر با این دید که انسان نباید در قید و بند، فکر و اندیشه و امر شخص دیگری باشد، قطعاً راه برای دست یابی بشر به مراحل بعدی بحث آزادی و آزادگی فراهم خواهد شد. باید توجه داشت که طی نمودن هر مرحله از آزادی، پل و نردبانی است برای دست یابی به مراحل بعدی بحث آزادی و آزادگی، لذا زمانی که انسان بتواند خود را از قید و بند اسارت جسمی و فکری انسانهای دیگر رهایی بخشد در آن زمان شرایط انتخاب و پذیرفتن برای او فراهم خواهد شد.
در این باب، خود قدرت انتخاب و تشخیص برای آدمی، نوعی آزادی و رهایی است. این رویکرد و مولفه، یعنی قدرت انتخاب، امکان سعادت و کمال را می تواند برای انسان مهیا کند. در غایت و نهایت بحث انتخاب و آزاد بودن که با طی مراحل مختلف حاصل خواهد شد، یقیناً انسان به عبودیت و بندگی حقیقی خداوند نائل خواهد گشت. برای دست یابی به معنای متقن و حقیقی آزادی، انسان باید از یک مرحله ای عبور نماید و آن مرحله، الزام و پایبندی به یک سری محدودیت ها و بایدهایی است که قطعاً انسان را به آزادی و سعادت واقعی رهنمون می سازد.
طبیعت و سرشت انسان می خواهد در حدی و سطحی، دارای آزادی و رهایی بی قید و شرط باشد و هر چیزی را که نفسش خواست، برای آن مهیا و فراهم نماید، به طور مثال، نفس آدمی می خواهد به هر قدرتی دست پیدا کند و یا شهوت و غرایز خود را به هر نحوی ارضا نماید و به عبارتی می خواهد« فعال لما یشا» باشد، بنابراین اولین گام برای دست یابی به سعادت و آزادی حقیقی این است که، انسان بتواند نفس و غرایز خود را کنترل و مهار نماید و آن را در راه صحیح و درست برای رسیدن به عبودیت و بندگی حقیقی وارد کند.
باید دقت داشت در معنای آزادی ما دو تعبیر و مفهوم داریم، یکی آزادی ممدوح و دیگری آزادی مذموم، آزادی مذموم آن است که انسان به هر کار و فعالیتی که تمایل دارد چه صحیح و چه نادرست مبادرت نماید، ولی اگر انسان به نفس و غرایزش لگام و افسار زند و آن را از سرکشی و طغیان برحذر دارد و بر مسیر انتخاب درست قرار دهد این معنا، مفهوم آزادی ممدوح است، لذا ما برای رسیدن به تعالی و کمال و غایت سعادت و حریت، چاره ای نداریم جز اینکه، جلوی آزادی افسار گسیخته و لجام گسیخته نفسانی و شهوانی را بگیریم. در واقعه عظیم عاشورا وارد است که حضرت سیدالشهدا خطاب به «حر بن یزید ریاحی» فرمانده لشکریان کوفه که راه را بر امام(ع) و یارانش بست و سپس با منقلب شدن اوضاع و دریافت این مطلب که امام(ع) حق است و لشکریان یزید باطل و به همین علت به لشکر امام(ع) پیوست، فرمود: «اَنْتَ الحُرُّ کَما سَمَّتْکَ أُمُّکَ حُرَّاً» یعنی، به درستی تو آزاده ای، همانگونه که مادرت تو را آزاده نامید. در واقع این نشان و درجه والایی بود که، امام(ع) بر پیشانی و جبین حر بن یزید زدند. اگر در زندگی و حیات حر بن یزید نگاه کنیم، شاید این معنا دیده نشود، ولی این آزاد بودن در انتخاب در وجود حر بن یزید در واقع عاشورا به او فهماند که، باید انتخاب کند.
اسارت در قید و بند بودن جاه و مقام، حر را از هیبت انسانی خارج نموده بود و او را به هیبتی دیگر وارد کرده بود، بنابراین در آن شرایط دشوار و دگرگون با کنار گذاشتن کبر و هوای نفس، توانست انتخاب درستی نماید و خود را از ورطه عذاب و عقاب ابدی رهایی بخشد. این معنا و دست یافت راه رسیدن به معنای حقیقی و درست آزادی را تبین می نماید. از این مرتبه برای انسان والاتر و بالاتر نیست که، انسان با سرپوش گذاشتن و نادیده گرفتن هواهای نفسانی، بتواند به مراحل عالی و غایی کمال و سعادت دست یابد. در طول تاریخ و مطالعه آن به این نتیجه می رسیم که، تقریباً تمامی تعارضات و جنگ ها به علت رویارویی این دو مقوله، یعنی دست یابی به آزادی حقیقی و سعادت انسانی در مقابل سرسپردن و رسیدن به غرایز و شهوات نفسانی پدید آمده است.
غایت و نهایت بحث آزادی و دست یابی به معنای آزادگی، به چه دست آورد و یا نتیجه ای منتج خواهد شد؟
عالی ترین و غایی ترین مرحله آزادی و آزادگی، عبودیت و بندگی خداوند متعال است. در این باب، از لسان مبارک حضرت امیر(ع) مروی است که ایشان فرمودند:«ولا تَکُن عَبدَ غَیرِکَ و قد جَعَلَکَ اللهُ حُرَّاً» یعنی، بنده غیر خودت مباش در حالی که خداوند تو را آزاده آفرید. خداوند وقتی انسان را آفرید، بدون هیچ گونه اسارتی خلق کرد، یعنی نه اسارت فیزیکی برای انسان قرار داد و نه اسارت معنوی، در این مقوله روایتی دیگر مروی است که می فرماید« وَ مَن خَدَمَ بِغَیرِ نَفسِه فَلَیسَ حُراً» یعنی، اگر کسی به غیر خود را خدمت نماید، آزاده نیست. روایت دیگری در باب آزادی وارد است که می فرماید:«آیا آزاده ای نیست تا این لقمه جویده شده و ته مانده (دنیا و جهان هستی) را رها نماید»، این معنا، این مفهوم را می رساند که پشت کردن به مطامع دنیوی و شهوات نفسانی به طور قطع و یقین به رسیدن به آزادی و سعادت حقیقی و متعالی انسان کمک شایانی خواهد کرد.
امروزه و با توجه به مباحثی که در جهان خارج ازمبانی و تعاریف اسلامی مرسوم است و متأسفانه دیده می شود، مانند مباحث ماتریالیستی( Materialis) و سوسیالیستی و اومانیستی، دیده می شود، همگی این تعاریف بر آزادی های جسمی و جنسی پایه گزاری شده اند و از تعاریف اصلی و حقیقی آزادی فاصله دارند، این دست آورد ها در واقع در تضاد با غایت و کمال آزادی، که همان عبودیت و بندگی خداوند است قرار دارند، بیان این مطلب نیز خالی از لطف نیست که، وقتی این اندیشه ها، از بحث آزادی بیان صحبت می کنند در واقع به رویکرد های دیگر نظر دارند و به دنبال اهداف و غرایز نفسانی هستند. اما رویکرد و منطق دین این است که همین دنیا نیز برای انسان اسارت و بردگی در پی دارد و روایات ما همگی بر این مسئله تاکید دارند که، از اسارت و وابستگی به دنیای فانی و گذرا و نابود شونده اجتناب نماییم.
به نظر حضرتعالی برای تمدن سازی اسلامی و ایجاد تمدنی بر پایه انگیزه های الهی و اسلامی، چگونه می توان از مولفه ها و عناصر حرکت و قیام حضرت سیدالشهدا(ع)استفاده کرد؟
در بحث تمدن سازی برای بشر، اولین اولویت آزادی و آزادگی است. اگر انسان در انتخاب راه و مسیر و نحوه فکر و نحوه زیستن و زندگی کردن آزاد و مخیّر نباشد، این انسان نمی تواند در جامعه تمدن سازی و ایجاد فرهنگ نماید. فلسفه این که قرآن کریم و منویات آن با ظلم و ستم مخالف و معارض است و نیز رویکرد ائمه معصوم ما در برابر طاغوت و طاغوتیان ایستادگی و قیام است، به این علّت است که، موضوع اجتناب از ظلم و ستم و مبارزه با طاغوت، پایه گزار و بنیان گزار، سعادت یافتن و کمال یابی انسان و بشریت است. اگر ما به گذشته رجوع نماییم، می بینیم که تمدن های انسانی موفق و ماندگار بوده اند که، در پرتو دین و اندیشه های دینی و بر مبنای الگوهای توحیدی شکل گرفته اند. لذا در بحث تمدن اسلامی نیز در بدو شروع و تاسیس، می بینیم که بحث توحید و مبارزه با ظلم و ستم و طاغوت مطرح و مورد نظر و تاکید بوده است. در واقع فلسفه تمدن اسلامی، ساختن و پرداختن انسان با المان های فطری و الهی و توحیدی است. بنابراین ما برای دست یابی به تمدن اسلامی، نیازمند آزادی و آزادگی و پرورش روحیه آزادی و آزادی خواهی هستیم.
نظر شما