روزنامه هایی که نان شب می شوند/می خواهم باز هم به کربلا بروم

خبرگزاری شبستان: نعمت، جوانی دلیر و سخت کوش که با توجه وضعیت ناسالم جسمانی با فروختن روزنامه بر سر چهار راههای ارومیه امرار معاش می کند و دلش می خواهد بار دیگر رایحه کربلا و امام حسین(ع) را استشمام کند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از ارومیه، نعمت عزیزی، جوان 27 ساله ای که با توجه وضعیت ناسالم جسمانی و مشکل حرکتی، غیرت را به زانو درآورده است و با فروختن روزنامه بر سر چهار راه های ارومیه امرار معاش می کند.

نعمت اخرین فرزند از یک خانواده پنج نفری است که غیر از خودش یک خواهر و برادر دیگر نیز دارد.

جوانی آرام که متانت و وقار در چهره اش موج می زند، چشمهایی به رنگ طبیعت و سبزی خاصی دارد و آرامش عجیبی را به آدمی تزریق می کند، نفسی عمیق کشیده و چشمهایش را می بندد و می گوید: از بهمن سال گذشته کار روزنامه فروشی را آغاز کرده ام قبل از آن نشریه نیازمندی های ارومیه را در سطح شهر پخش می کردم.

بسیار شمرده و آرام حرف می زند، با اینکه در تکلم هم گاهی دچار مشکل می شود ولی با صبر تمام حرف هایش را می گوید.

تا کلاس سوم راهنمایی درس خوانده است و بعد از آن به خاطر بعضی مشکلات مالی و خانوادگی درس و مدرسه را رها کرده و وارد دنیای کار و زندگی شده است.

ساعت 7 صبح از خانه بیرون می زند و به دفتر روزنامه همشهری رفته و مقدار معینی روزنامه گرفته و در سبد خود می گذارد و با پای پیاده و پاهایی که به سختی با انها راه می رود راهی فروختن روزنامه ها می شود.

 

بعضی روزها روزنامه هایش را در ادارات و سازمان ها توضیع می کند و بیشتر روزها بر سر دو چهار راه مخصوص ایستاده و تا آخرین روزنامه خود را نفروشد به خانه برنمی گردد.

قرار من و نعمت عزیزی، صبح امروز(13مهر) در مقابل مسجد جنرال بود که با پیراهن مشکی و کوله پشتی بزرگ خود راس ساعت مقرر همان جا ایستاده بود و من وقتی راه رفتنش را نگاه می کردم غیرت را در قدم هایش می شمردم.

دلم به حال جوانان سالم سرزمینم سوخت که رکود اقتصادی و وضعیت نبود کار را بهانه کرده و مرد بودن خود را زیر سوال برده اند، هستند مردهایی که به خاطر مشکلات مالی طلاق را میهمان سرنوشت فرزندان خود کرده اند و یا به بهانه نبود کار همچنان از پدرهایشان پول توجیبی می گیرند.

این جوان با اینکه نقص عضو دارد و با مشکل راه می رود ولی از یاد و نام خدا هیچوقت غافل نبوده است و تمامی نماز های ظهر خود را به جماعت در مسجد قبا ارومیه بجا می آورد و اهل مسجد نیز احترام غیر قابل وصفی برای نعمت قائلند و می گویند اگر نعمت یک روز به مسجد نیاید حتما پیگیرش می شویم.

خوشا به حال بندگانی که نزد خداوند و دیگر انسان ها عزیز شده اند و این کرامت هیچ رابطه ای با وضع ظاهری و مالی ندارد.

 

نعمت با اینکه 27 سال بیشتر ندارد اردیبهشت سال گذشته با پرداخت هزینه کامل به کربلا رفته است و می گوید کمک خرج خانه شان نیز هست.

پدر نعمت 52 سال سن دارد و از کارگران کارخانه ارد ارومیه بود که سه سال پیش اخراج شده است و امروز در مغازه کوچکی که در حیاط خانه خود درست کرده اند روزگار می گذراند.

این جوان با غیرت دو مرتبه از ناحیه پا تحت عمل جراحی قرار گرفته است که خاطره اولین عمل آن شنیدنی است.

نعمت می گوید: در چهار راه آذربایجان مشغول فروختن روزنامه بودم که شخصی از من روزنامه خرید و کارتی به دستم داد و گفت: امروز در مطب منتظرت هستم.

نعمت این دعوت را جدی نگرفته و بیخیال شده است تا اینکه چند روز بعد دکتر وطن دوست بار دیگر نعمت را دیده و گفته است: بد قول! چرا نیامدی امروز حتما بیا منتظرت هستم.

با کمک دکتر وطن دوست و دکتر میرزا طلوعی، این جوان دو مرتبه تحت عمل جراحی قرار گرفته است که یک بار دیگر نیز باید عمل شود.

پدر نعمت تمامی هزینه های بستری او را پرداخت کرده است ولی دکترهای معالجش هزینه ای از نعمت نگرفته اند.

اکنون این جوان غیرتمند منتظر عمل سوم پای خود است که می گوید بعد از بهبودی می خواهم بار دیگر به کربلا بروم.

 

این جوان نقص عضو دارد و با مشکل راه می رود اما از آرزوهای نعمت می پرسم و لبخندی به لب می نشاند و می گوید: اول اینکه دوست دارم دکه ای داشته باشم و در ان روزنامه بفروشم و بعد اینکه دلم می خواهد گواهی نامه رانندگی بگیرم.

بار دیگر می خندد و می گوید: من عاشق رانندگی هستم.

گفتنی است، نعمت چند بار برای اخذ مجوز دکه به شهرداری مراجعه کرده و دست خالی باز گشته است.

 

گزارش کامل تصویری نعمت را نیز می توانید در سایت خبرگزاری شبستان تماشا کنید.

کد خبر 578527

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha