خبرگزاری شبستان: ماه مبارک رمضان ماه دعا و مناجات عبد با معبود است. ماهی که دعاهای زیادی در آن وارد شده مانند ابوحمزه، افتتاح و... . علاوه بر این دعاهای ماثور از ائمه دریایی از معارف عمیق الهی را در خود دارند که بنده می تواند با تدبر در آن ها از این دریای بی کران بهره ها ببرد. آنچه در ذیل می خوانید قسمت سوم تفسیر دعای ابوحمزه ثمالی است که به بررسی مراحل دوم و سوم این دعا یعنی حیرت و امن می پردازد.
2. حیرت و تنهایى
مِنْ أَیْنَ لِىَ الْخَیْرُ یارَبِّ وَ لایُوجَدُ إِلاَّ مِنْ عِنْدِکَ وَ مِنْ أَیْنَ لِىَ النَّجاةُ وَ لاتُسْتَطاعُ إِلاَّ بِک؛
کجا من به خوبىها مىرسم اى پروردگار من، در حالى که اینها جز در تو نیست. کجا من نجات مىیابم، در حالى که نجات جز به وسیلهى تو ممکن نیست.
پس از پذیرش ستمها و گناهها و پذیرش تأدیبهایى که مىخواهد ما را از بتها جدا کند و بین ما و بتها فاصله بیندازد - حیله - تو به طلب و تمنایى مىرسیدى با این آغاز؛ معبود من! الهى، خداى من! مرا با شکنجهها ادب مکن و از بدىها نجات بده. و اکنون به خود رو آوردهاى و به حیرت رسیدهاى و با تمام وجودت مىپرسى: مِن أَیْنَ لِىَ الْخَیْرُ؛ من چگونه مىتوانم به خوبىها برسم و چگونه مىتوانم از بدىها نجات بیابم.
تو فقر و ضعف و ذنب را مىبینى و همچنین لطف و مهر و غفران را. تو تمام وجودت فقر و ظلم و او، همهاش لطف و مهر. خوبىها با اوست و بدىها و ذنبها از توست.
تو خوبىها را مىخواهى. از چه راه؟ و بدىها را نمىخواهى. چگونه؟
مىگویى: خداى من! من نمىتوانم به خوبىهاى تو برسم و نمىتوانم از این فقرها و ذنبها جدا شوم؛ که تو باید راه بدهى و تو باید کمک کنى.
لاَ الَّذى أَحْسَنَ اسْتَغْنى عَنْ عَوْنِکَ وَ رَحْمَتِکَ وَ لاَالَّذى أَساءَ وَ إِجْتَرَءَ عَلَیْکَ و لَمْیُرْضِکَ خَرَجَ عَنْ قُدْرَتِک؛
نه آن ها که خوبى کردند از تو بىنیاز شدند و نه آن ها که بدى کردند و عصیان کردند و خشنودى تو را نخواستند از محدودهى تو بیرون رفتند.
این تو بودى که رساندى و این تو بودى که فرارىها را گرفتى. تو به من رو بیاور و مرا دستگیر باش.
یارَبِّ، یارَبِّ، یارَبِّ
3. امن
تا به حال تمام وجود تو سؤال است و تمنا و فریاد، که مگر او تو را دریابد و او تو را بخواهد و او به تو راهى بدهد. تو خودت را تنهایى حس مىکردى که باید شروع کنى، ولى اوست که تو را صدا زده و اوست که پیش از تو، تو را خوانده و اوست که شروع کرده و این تویى که جواب ندادهاى. این درست است که من عطش دارم و آب مىخواهم، اما آیا این عطش از آبى که جلوتر نوشیده بودم و امروز کمبودش، احساس عطشم را برانگیخته، نیست؟
پیش از این که من عطش داشته باشم، او آبم داده و حتى این عطش دلیل وجود اوست.
او شروع کرده نه ما
منى که از آب و آش و جلوهها و چهرههاى بیرون، عطشم فرو ننشسته و منى که آن قطرهها سیرابم نکرده و حتى به چشمههاى درونم پناهندهام کرده، منى که در این وسعت درون هم، در تنگنا افتادهام و حتى با این همه چشمه، هنوز عطشانم، منى که از بیرون تا خودم سفر کردهام و در خودم هم نمىتوانم بمانم و با خودم هم نمىتوانم سیراب شوم، این من را، او آب داده و او به راه انداخته. پس این اوست که شروع کرده و اوست که مرا خوانده و دعوت نموده است. اصلاً من خودم را با او یافتهام و همچنین خودش را. من مثل آن کور دلى هستم که خودش را در آینه مىبیند و مىگوید: من فقط خودم را مىبینم، پس نور کجاست؟
آخر اگر نور نبود که تو خودت را نمىدیدى. تو با او خودت را مىبینى، پس اوست که تو را به خویش مىخواند که در نور نمانى و از نور دور نمانى؛ چون از نور ماندن تاریکى است و در نور ماندن کورى؛ چون باید با نور نگاه کرد، نه آن که به نور نگاه کرد. کسى که با خورشید نگاه نمىکند و به خورشید نگاه مىکند کور خواهد شد.
با تو تو را شناختم
بِکَ عَرَفْتُکَ وَ أَنْتَ دَلَلْتَنى عَلَیْکَ وَ دَعَوْتَنى إِلَیْکَ؛
من با تو تو را شناختم و حتى خودم را با تو دیدم، که خودآگاهى من و خودخواهى من، از توست.
تو بودى که مرا به خویش راه دادى و مرا به خویش خواندى، پس این دعاى من پس از دعاى تو و پس از دعوت توست؛
وَ دَعَوتَنى اِلَیْکَ. اگر تو نبودى که من تو را نمىشناختم؛ لولا أَنْتَ لَمْ أدْرِ ما أَنْت. اگر آب نخورده بودم که من عطش را احساس نمىکردم.
با این دید، تمام اضطراب و شور تو، به امن و نور مىرسد و از ترسها و حیرتها و وحشتها جدا مىشوى.
تو تنهاى حیرانى را نمىبینى که به پا ایستاده و مىخواهد، بلکه او را مىبینى که این تنها را از تنهاییش جدا کرده و از بیرون رمانده تا به خویش برساند.
تو پیش از خواستهى خودت و دعاى خودت، خواستهى او و دعوت او را مىبینى.
آخر او که نیاز شکم مرا و نفت و سماور و چاى امروز مرا از میلیونها سال پیش تهیه کرده، آیا نیاز دل من و روح من را از من دریغ مىدارد؟
با این دید تو به امن مىرسى و به جاى وحشت و اضطراب به سپاس و حمد مىرسى.
پایان پیام/
نظر شما