به گزارش خبرنگار تئاتر شبستان، پلاتوی اجرای تئاتر شهر که از هشتم شهریور، پذیرای اجرای نمایش سپنج رنج و شکنج فرخنده است، این شب ها آخرین اجراهای این نمایش را میزبانی می کند. شهرام گیل ابادی کارگردان این نمایش در تحلیل اثر نگاه متفاوتی به نمایشنامه محمود استاد محمد داشته و همانطور که نام فرخنده را به اسم اصلی نمایش اضافه کرده، نگاه ویژه ای به کاراکتر اصلی داستان دارد.
سپنج رنج و شکنج، نوشته محمود استاد محمد، نمایشنامه ای در سه تکه است، که گیل آبادی دو تکه از آن را برای اجرا انتخاب کرده است. وی در دراماتورژی اثر ترجیح داده تا شکل روایی متن را حفظ کند اما در اجرا ان را با سه بازیگر زن و یک بازیگر مرد بسپارد. دیگر تفاوت مهمی که نگاه کارگردان را به جهان اثر نشان می دهد، پیش بردن مسکلات اجتماعی «فرخنده» به درون جامعه است. جایی که کارگردان با حذف سکوی تماشاگران، نمایش را به دل تماشاگر می برد و او را بی واسطه با داستان مواجه می کند.
گیل آبادی با حذف آگاهانه هر آن چه که می توانست طراحی نور و صحنه باشد، با نصب چهار آینه قدی بزرگ در اطراف صحنه و استفاده از نور چراغ گوشی های همراه، به شیواترین شکل، نگاه خود را ابراز می کند. نگاهی که نگران، در تاریکی وهم آلود جامعه به آینه ای خیره می شود که یکسر برابر انسان رنج بر امروزی است.
یکی از مهمترین ویژگی های نوع اجرا در این نمایش، بازیگری و ارائه شیوه ای است که می تواند به نوعی تئاتر کارگاهی به حساب بیاید. در این شیوه که از فاصله گذاری بهره می گیرد، بازیگران همزمان با روایت اجرا و جان بخشیدن به شخصیت، باید ارتباط مستمر با تماشاگر را حفظ کند. در این اثر، بازیگری متفاوت از اجرا در نمایش های دیگر است و باید، روایت، فاصله، تغییر کاراکترها و حضور تماشاگران و اتمسفر فضای اجرا را توامان حفظ کند.
شمسی صادقی، بازیگر سپنج رنج و شکنج فرخنده درباره این اثر می گوید: در این نمایش که در واقع اولین تجربه ی من به این سبک اجراست، ارتباط با فاصله ای که در اجراهای معمول تئاتر است، وجود ندارد. این که بازیگر روی صحنه باشد و با تماشاگران با فاصله از او روی سکوی بنشینند. در واقع یک جور پرفورمنس و تئاتر تجربی است. من همیشه دوست داشتم فرصتی دست دهد که بتوانم بی فاصله با تماشاگر نقشی را ایفا کنم. این عدم فاصله با تماشاگر برای من خیلی جذاب است و یک جور جاری بودن و حس نبض زندگی در آن وجود دارد. هم بازیگر و هم تماشاگر هر دوم با هم یک اجرا را پیش می برند.
وی تاکید کرد: فرخنده، در این نمایش با نگاهی که کارگردان به نمایشنامه استاد محمد داشته اند، خیلی با آنچه که در نمایشنامه هست متفاوت است. در واقع فرخنده نوعی نماد و سمبل زن ایرانی و انسانیت است. یک جور مسائل و نحوه زندگی فرخنده و موقعیت های متفاوتی که از بدو تولد تا مرگ در آن قرار می گیرد، پر از موانعی است که بر سر راه او و انسان قرار می گیرد. با تمام تلاش هایی که می کند تا موقعیت خود را درست کند، همراه مشکلاتی که سر راهش است به او ضربه می زند. فرخنده می ایستد، مقاومت می کند اما در جایی تمام می شود.
گیل آبادی کاراکتر های اصلی نمایشنامه استاد محمد را با یک زن و یک مرد روایت می شوند، به چهار بازیگر سپرده است. بازیگرانی که در لابه لای اجرا با تماشاگران ارتباط می گیرند و حتی در جایی نور به صحنه می آید تا تماشاگر فرصت ارائه برداشت های خود نسبت به اجرا را داشته باشد.
رویا فلاحی، دیگر بازیگر این اثر نمایشی با بیان اینکه این نوع از اجرا تجربه ی جدید برای من است، می گوید: در این شکل از بازیگری، هر شب باید منتظر اتفاق تازه ای باشیم که بسته به فضای اجرا و تماشاچی روی می دهد. این شکل اجرا متفاوت از نوع معمول اجرای نمایش هاست، چرا که لحظه های اجرا در آن، اتفاق میفتد و از پیش تعیین شده نیست. این موضوع بازیگر را به چالش می کشد تا همزمان با ایفای نقش بتواند ارتباط مستمر با تماشاگر را حفظ کند.
وی درباره تغییراتی که به واسطه دراماتورژی کارگردان در نحوه بازی ایجاد شده، توضیح داد: این نمایش یک سری شخصیت ها داشته و یک سری کاراکترهای مشخص. ما با نگاه آقای گیل آبادی و تحلیل خاص ایشان از متن، به این نتیجه رسیدیم که ویژگی کاراکترها را حفظ کنیم اما اجرا و نحوه ی بازی را هر شب بر اساس فضایی که از تماشاگر می گیریم، شکل بدهیم.
رنج، بخش مهمی از نمایشنامه استاد محمد است. بخش مهمی از ماهیت آن و حتی ساختاری که شکننده به نظر می رسد. چنان که گویی روحی غمگین در نمایشنامه وجود دارد که بی انکه چیزی را نمایش دهد از مصائبی می گوید که نه فقط فرخنده، که به نوعی سرگذشت همگی ما در تجربه ی زندگی اجتماعی است.
نوشین حسن زاده، بازیگر این نمایش در این باره تاکید کرد: رنج نمایش سپنج رنج و شکنج، رنجی است که انسان در جامعه می برد. من به نگاه زنانه و مردانه به این معنا که رنج ها مختص به یکی از این دو گروه باشد، نیستم. مشکلاتی در شرایط خاص برای انسان پیش می آید و او را به چالش می کشد. این که چطوری باید زیر بار فشاری که به او می آید، صبوری کند و این مشکلات در او چه تاثیری خواهند گذاشت. اما شاید این مسئله برای یکی زن در تمام جوامع سخت تر باشد، چرا که زن و احساسات او آسیب پذیرتر است.
او ادامه داد: در نگاهی که در اجرای ما وجود دارد، فرخنده مرد هم می تواند باشد. در اجراهای مختلف ما، بارها تماشاگران مرد، دست شان را بالا می برند و می گویند، من هم فرخنده ام. آنها به این درک می رسند که نمایش نگاه جنسیتی ندارد و از رنجی که بر آدمی تحمیل می شود، حرف می زند.
در شکل خاصی که گیل آبادی برای اجرا برگزیده، تماشاگران از جایگاه نظاره گر صرف به بخشی از اجرا بدل می شوند. بخشی که حضورش نادیده گرفته نمی شود تا در لحظات کوتاه اجرای این نمایش فرصتی برای ابراز خود پیدا کند. فرصتی که شاید دریغ شده. فرصتی که استاد محمد از آن رنج می برد و کارگردان در انتخابی آگاهانه آن را با تماشاگر تقسیم می کند. چیزی که در این نوع اجرا جالب توجه است، اهمیت مشارکت تماشاگران در پیش برد ارجاست، چیزی که به واسطه انفعال اکثریت تماشاگران به نتیجه ای که باید نمی رسد.
حسن زاده در این باره، می گوید: ما به لحاظ فرهنگی، دارای مراعاتی هستیم، این به شکل فرهنگی جوامع شرقی است. این که در این شرایط آدم ها در یک ساعت بتوانند این مراعات را کنار بگذارند، کار معمولی نیست. این نوع از خجالتی بودن، به فرهنگی ربط دارد که با آن بزرگ شدیم. البته یک مسئله دیگر این است که تماشاگر به این شکل از اجرا هم عادت ندارد و همینطور که صحبت کردن در جمع تازه برای ما سخت است، هم بازی شدن با بازیگر روی صحنه دشوار تر است. اگر کسانی هم با ما همراه می شوند، در واقع آن دسته اند که شخصیت رهاتری دارند.
سپنج رنج و شکنج فرخنده، نمایشی است که حرف تلخ و نقد اجتماعی خود را به تماشاگر حقنه نمی کند، بلکه با او در میانش می گذارد. نمایشی که مهمترین امتیازش، خوانش درست و البته متفاوتی از یک نمایشنامه است. اثری که در هیجان تئاتر ما، آوای خوشی است نظیر آنچه در میان اجرا شنیده می شود.
گفت و گو و یادداشت: علی یزدان دوست
نظر شما