به گزارش خبرنگار شبستان، دسته های گیاهان خشک شده از دیوار آویخته و در گوشه های اتاق انبار شده بودند. کنار پنجره، نیمکتی آهنی و خاکستری رنگ بود که سطحش پر بود از کتاب، کاغذ، ترازو، چاقو و ظروف سفالی محلی. همه دیوارها قفسه بندی شده بودند، پر بودند از شیشه های دهان گشاد که شاید قبلا محتوی کرده بادام زمینی یا عسل بودند اما حالا روی شان برچسب آزمایشگاهی هم اندازه چسبانده شده بود. رایحه فضا را کرده بود، بویی شبیه چای در حال جوشیدن.
کتاب " زندگی جعلی من " نوشته پیتر کری با ترجمه شهرزاد لولاچی به تازگی از سوی انتشارات افق چاپ و روانه بازار کتاب شده است. پیتر کری که در سال 1943 در استرالیا به دنیا آمده است یکی از سه نویسنده ای است که دو بار جایزه ادبی بوکر را دریافت کرده است. او " زندگی جعلی من " را در سال 2003 بر اساس زندگی جنجالی ارنست مالی، شاعر دروغین در میانه قرن بیستم در استرالیا نوشت. در این رمان، کریستوفر چاب، شاعری جوان ولی سنتی از ملبورن به خیابان های کثیف و مرطوب کوالالامپور فرار کرده اما مثل فرنکنشتین توسط موجودی که خودش خلق کرده است، تعقیب می شود.
پیتر بوکر در بخشی از یادداشتی که برای کتاب "زندگی جعلی من" نوشته، آورده است: این مطلب برای شما یک سرگرمی جالب است و معنی خاصی ندارد. اما من اِرن مالی را باور داشتم. در کمال سادگی باور داشتم که چنین فردی وجود داشته و قبل از اینکه در سرتیتر روزنامه ها به من حمله شود، ماه ها به این موضوع معتقد بودم. ارن مالی نماینده غم و تاثر زمانه ماست. کسی حس کرده بود که جایی در یکی از خیابان های هر شهری یک ارن مالی... یک فرد تنها، به دور از محافل ادبی، با آثار چاپ نشده، رو به موت، جدا از انسان ها اما بخشی از آنها... وجود دارد.
در قسمتی از کتاب " زندگی جعلی من " می خوانیم: فکر می کنم اسلیتر همه عمرش به زنان دروغ گفته بود اما کاری که صبح روز بعد کرد هنوز نفسم را بند می آورد. ساعت شش صبح به من گفت بیشتر بخوابم. هواپیما خراب شده بود و پرواز کنسل. پنج سال طول کشید. در این مدت دوستان بهتری هم شدیم تا اعتراف کند که او، نه شرکت هواپیمایی، پروازمان به لندن را کنسل کرده بود. تاثیر این دروغ بزرگ باعث شد کاملا از خواب بپرم البته خبر خوبی بود، فرصتی دیگر برای دستیابی به آن اشعار. از طرف دیگر، جلسه تحریریه روز چهاردهم بود. یک روز بعد. قرار بود لرد آنتریم روز پانزدهم به ایتالیا برود. بدون حضور او بعید بود خانم مک کی به خود زحمت بدهد و از منچستر بیاید و بدون چک او، خیلی رک و راست دلیلی برای جلسه وجود نداشت.
در بخشی از این کتاب آمده است: پدرم مرد راز نگهداری بود، همیشه از بدترین ها می ترسید. برای اینکه آماده باشد، دوچرخه جمع می کرد. دو ساعت بعد از بمباران، او و برادر کوچک ترم چهار تا از این وسیله های ارزشمند را به مغازه خانواده زنم بردند. او به آنها توصیه کرد که بلافاصله راهی سگاری شوند. آنجا با مزرعه صد و بیست مایل فاصله داشت. من شاهد این گفت و گو نبودم اما پدر و مادر همسرم به سرعت به خانه در خیابان کویین برگشتند، همه مان جواهرات را به خودمان آویزان کردیم و اسکناس ها را در کفش هایمان فرو بردیم، به زودی همه آماده شدیم اما مادرزنم اول باید به معبد سری ماریامان در آن طرف خیابان می رفت. آنجا با یک راهب به خصوص مشورت می کرد که طرفدار ارتش هلی هند بود، با دفترچه ای برگشت که همسرش بخواند.
در قسمت دیگری از کتاب " زندگی جعلی من" نوشته شده است: دزدان دریایی آقای لیم را کشته بودند. با شنیدن داستان چاب، فرض کردم زخم های ناهمواری که بر صورت و گردن خانم لیم بود نتیجه همان حمله بود اما آن شب در جالان کامپبل فهمیدم که حقیقت چیز دیگری بوده است. قتل شوهر خانم لیم بسیار سهمگین بود و وقتی بالاخره ضجه هایش خاموش شد و از وان حمام که در آن پنهان شده بود بیرون آمد، فهمید که دزدان دریایی آمبون دست و پا و سر شوهرش را از تن جدا کرده و برده بودند. جزییات چندش آور دیگری هم هست که با عرض معذرت آنها را حذف می کنم. آن زوج جدید در بالا دست رودخانه پراک قلع جمع می کردند و از آنجا که فقط به زبان هوکای حرف می زدند با مالزیایی ها رابطه بسیار کمی داشتند. بعد از آن قتل که خود زن هم تا مدت ها مظنون به شمار می آمد، خانم لیم تقریبا دو سال تنها دوام آورد و در پناهگاه های موقت در مکان های مختلف زندگی کرد.
گفتنی است، کتاب " زندگی جعلی من " نوشته پیتر کری با ترجمه شهرزاد لولاچی، صد و بیست و یکمین عنوان ادبیات امروز افق به تازگی در شمارگان 1100 نسخه مشتمل بر 50 بخش با قیمت 17500 تومان چاپ و روانه بازار کتاب شده است.
نظر شما