به گزارش گروه مهدویت خبرگزاری شبستان، مدتی است موضوع انیمیشن ها و فیلم های آخرالزمانی از دیدگاه های مختلف مورد تجزیه و تحلیل این رسانه قرار گرفته و گزاره های مختلف این مسئله از منظر کارشناسان و اندیشوران و صاحبنظران بررسی می شود. یکی از این گفت وگوها، سوال و جواب هایی است با محمدسعید قشقایی، فیلمساز و فعال حوزه ادیان شرقی و سینما که در ادامه گزارشی از این گفت وگو را می خوانید:
قشقایی معتقد است بطور مشخص سینمای چین، کره جنوبی و ژاپن در ادبیات مرسوم اهالی سینما، به سینمای شرق معروف اند، گرچه سینمای سنگاپور و هنگ کنگ نیز زیرمجموعه این دسته بندی قرار می گیرد. سینمای آخرالزمان شرق معتقد است در همین دنیا، باید به گونه ای رفتار کرد تا توازن خیر و شر (یانگ و یین) حفظ شود و طبیعت بر دنیا حکمفرما باشد.
وی می افزاید: در سینمای این کشورها آئین های «بودیسم، تائوئیسم، کنفسیوسیسم و شینتوئیسم» وجود دارد. شاخه تبتی بودا و آئین تائو در این بین بیشتر به مباحث آخرالزمانی علاقمند هستند.
در بودیسم همه تفکر بر این است که انسان به جاودانگی برسد و اینجا است که چیزی شبیه به آخرالزمان و پیروزی خیر بر شر در سینمای شرق متولد می شود. بنابراین، با قرائت غربی، در سینمای شرق، آخرالزمان نداریم ولی تلاش غربی ها برای گنجاندن مرام های شرقی در سینمای آخرالزمان بسیار دیده می شود که به نظر می رسد این امر بر مبنای طرفداران زیاد مرام تائو و بودیسم باشد. فیلم های 2012، فیلم بودای کوچک و انیمیشن هایی مانند پاندای کنگ فوکار و دوقلوهای افسانه ای از جمله مواردی هستند که می توان در راستای این تلاش به آنها اشاره کرد.
این فیلمساز ایرانی تصریح می کند: در آموزه های شرقی پرداختن به درون خود، مهم ترین عامل شکوفایی قدرت ذهن است. نمونه بارز این ویژگی ها در شخصیت «پاندای کنگ فوکار» و «مولان» وجود دارد. «پو» که پاندایی تنبل و خپل است با تکیه بر نیروی درون خود، «تای لانگ» که تجسم شرّ و از بین برنده و مخل آسایش دنیا است را مغلوب می کند.
به اعتقاد وی «الهام درونی»، «دریافت»، «شهود » و مباحثی از این دست در آموزه های شرقی بسیار مورد تاکید قرار گرفته است البته راه رام کردن و به ثمر نشاندن نیروی درون در این مکاتب با ورزش هایی نظیر کنگ فو و یوگا هموار می شود.
همچنین در مکاتب شرقی تمرکز بر نیروی درون حاصل نمی شود مگر به واسطه اعمال و حرکات موزون و برنامه ریزی شده ای که کنگ فو یا یوگا نامیده می شود و انسان به شکوفایی نمی رسد مگر اینکه خود را با آرامش و نیروی طبیعت سازگار کند.
قشقایی می گوید: بنابر آموزه های شرقی، انسان کامل انسانی است که به آرامش درونی برسد و این هم طبق گفته مذکور فقط از راه تمرکز میسر است، بنابراین، این حرکات نه تنها ابزاری برای انتقال مفهوم است، بلکه غایت عرفانی ادیان شرقی نیز است.
بنابر گفته این کارشناس تغییر شخصیت خیر داستان، از صفر تا صد مهم ترین وظیفه ای است که سینمای شرق به بهترین شکل آن را انجام می دهد و این امر دو پله اساسی دارد. اول: نقش راهنما و استاد بیرونی و دوم: تغییر در شخصیت منجی؛ به گونه ای که واقعا خودش خبر از نیروی درونش ندارد و با کمک استاد آن را کشف کرده و به ظهور می رساند.
از دیدگاه این تحلیلگر رسانه ای تربیت اخلاقی و عرفانی شخصیت هایی که حتی خود آنها انتظارش را ندارند که «منجی جهان داستان» باشند، همان چیزی است که در انیمیشن پاندای کنگ فوکار استاد "اودی" پیرامون پاندا به ظهور رساند.
بنابراین، نقش استاد یا «پیر» و «مراد» نیز در کشف استعداد منجی موثر است، گذشته از اینکه خود منجی ها معمولا در روایت های آخرالزمانی از ابتدای داستان از منجی بودن خود بی اطلاع اند و معمولا در گره گشایی اواخر داستان متوجه این امر می شوند.
نظر شما