ادبیات مشترک ادیان توحیدی ومعنویتهای التقاطی اسباب نیرنگ مدعیان دروغین

ادبیات مشترک معنوی بدین معناست که مدعیان دروغین همانند پیامبران واژگانی چون معنویت و عرفان را مورد تأکید قرار می دهند؛حال آنکه غالب آن عبارات تنهااز طریق اشتراک لفظی ومعنوی هم خانواده ادیان توحیدی بشمار می آید.

خبرگزاری شبستان: پدیده نوظهور عرفان های غیر دینی یا معنویت گرایی التقاطی ریشه در انحرافات فلسفی ـ معنوی فلاسفه غربی دارد؛ آن زمانیکه در رنسانس و بعد از آن در مدرنیته، دکارت، کانت و فرزندان اینان نظریه پردازی می‌کردند، نمی دانستند که چه بلایی بر سر دودمان معنویت خواهی انسان می آورند. به هر حال از ایمان گرایی کیرکگور تا به امروز، شاهدیم که تفاسیر بسیار متناقضی از معنویت در ادیان توحیدی ارائه می شود و چه بسا این سیاست غرب باشد که معنویت ناب را در لایه های تاریک انحرافات مخفی نگاه دارد.


باری، امروز اما می بینیم که تبعات انحرافات معنویت گرایی در غرب ـ به دنبال نفوذ انحرافات فرهنگ مدرن ـ به جامعه ما نیز رخنه کرده است. نشانه های متعددی را می توان یافت که این انحرافات به وسیله رسانه ها و در بستری از فرهنگ چند تکه امروز ما، مستعد مخاطرات مهم دینی و اجتماعی شده است. در این میان و برای شناخت و تحلیل مسئله، باید گفت زبان و ادبیات از نقش بی بدیلی برخوردار است.


زبان به عنوان شاخص علمی ـ تمدنی از یکسو و به عنوان نشانی از معرفت شناسی و جهان شناسی هر یک از مجموعه آموزه ها، میزانی است که هم در تحلیل و هم در شناخت جریانات معنوی روز به ما کمک شایانی می کند. در حقیقت درک معنا از طریق ادبیات معنایی عرفان های غیر دینی به دقیق ترین شکل رخ می دهد. چنانچه مشاهده می کنیم، معنویت های التقاطی اصولا با معنویات و عرفان‌گرایی سر و کار دارد و بسیاری از واژگان آن نیز با واژگان ادیان توحیدی مشترک است و چه بسا کلاهبرداری ها، انحرافات و سوء استفاده ها که بر اساس همین اشتراکات رخ داده است.
 

ادبیات مشترک معنوی به این معناست که مدعیان دروغین همانند پیامبران از معنویت، عرفان، توفیق و موفقیت، شادکامی و لذت ابدی و مجموعه ای از واژگان مورد تأکید ادیان توحیدی در سیر کمال انسانی را مورد تأکید قرار می دهند؛ حال آنکه غالب آن عبارات تنها از طریق اشتراک لفظی و معنوی هم خانواده ادیان توحیدی به شمار می آید. پیوست فرهنگی و تمدنی غالب واژگان معنوی در جریان های نوظهور معنوی انحرافی، همانا پذیرش سکولاریسم، پلورالیسم و ایمان به سبک غربی است. با توجه به این نکته، ادبیات معنایی در معنویت های نوپدید، می تواند خط بطلانی بر مدعیات کذب کشد.


عدم توجه به ادبیات واژگانی مشترک بین ادیان توحیدی و معنویت های التقاطی تنها به سوء استفاده و کلاهبرداری مدعیان دروغین ختم نمی شود، بلکه این مسئله موجب درک ناصحیح از موضوع می گردد. فهم صحیح از این جریانات شبه دینی وقتی به دست می آید که ما معانی و مضامین واقعی معرفتی واژگان عرفان های دروغین و پیوست های فرهنگی ـ تمدنی آنها را درک کنیم. جنبش های نوپدید دینی در غرب ـ که با جنبه های اجتماعی همراه هستند ـ با عبارت پیش گفته و با عبارت new religious movement خوانده می شوند. حال تعریف آنها و ما از دین چیست و نوع نگاه به این رخداد معرفتی، فرهنگی ـ اجتماعی به چه نحو، خود مسئله مهم دیگری است.
 

همانطور که در 30 سال پیش مارکسیست ها از اسلام مارکسیستی برداشت خودشان را داشتند و حتی برخی از این التقاط به عنوان یک جریان و گرایش علمی یاد می کردند و انقلاب اسلامی از آن به عنوان انحراف و اسلام التقاطی، امروز هم همینطور است. توجه کنید اسلام التقاطی؛ یعنی هر مخاطبی در می یابد که قائلین به این عبارت، مارکسیست های مسلمان را از اصل منحرف می دانند؛ این نوع نامگذاری، بر مبنای مدلی معرفتی بود که کار را تا حدود بسیار زیادی جلو می برد؛ چراکه التقاط یک حرف ساده نبود، یک انگ ساده نبود، یک اشاره معرفتی و علمی بود به اندیشه های یک نفر یا یک جریان که نسبتش را با حقیقت ناب اسلام نشان می داد. بنابر این اگر امروز هم سخن از عرفان یا معنویت التقاطی می شود، دقیقا روایت دیگری از همان انحرافات است اما به شکلی دیگر و الا برای غرب اهمیتی ندارد که معنویت گرایی بر مبنای توحیدی است یا خیر؛ امروز حتی قرائت بودایی از اسلام و مثنوی معنوی در آمریکا رواج یافته و هر روز نیز البته معجون های مختلفی از این سو و آن سو به وجود می آیند.


واژگان بنیادین غالب این نحله ها و گروه های شبه دینی و عرفانی یکسان است و اهداف مشترکی را با روش های متفاوتی دنبال می کنند. این نکته از یک سو و توصیف ما از این جریان جدید از سوی دیگر اهمیت بسزایی در نوع برخورد با مسئله دارد. توضیح این موضوع بدین نحو است که اگر جامعه شناسی غربی این جریان معنویت گرا را جنبش های نوپدید دینی می خواند، بر یکسری مبانی معرفتی استوار است و اگر ما در توصیف و تسمیه جنبش های نوپدید معنوی آنها را معنوی تهای نوظهور، معنویت های نوپدید، عرفان های کاذب و عرفان ها یا معنویت های التقاطی می نامیم بر مبانی فکری دیگری تکیه داریم.


فواید تأمل بر ادبیات معنایی معنویت گرایی نوپدید از وجوه پیش‌گفته و برخی وجوه دیگر مشخص می شود که یکبار دیگر آنها را مرور می‌کنیم:
1- واژگان و ادبیات معنوی جنبش های نوپدید دینی، بیانگر معرفت شناسی، جهان-شناسی، انسان شناسی و هنجارهای فرهنگی ـ تمدنی مخفی در پس آموزه های ارائه شده آنهاست. در حقیقت عبارات و واژگان در معنویت های التقاطی، دارای پیوست های فرهنگی ـ معرفتی ویژه خودند که باید آنها را با این پیوست ها درک و تفسیر نمود.

 

2- واژگان و ادبیات معنایی جنبش های نوپدید دینی به دلیل پیش گفته، شاخص مهمی برای نشان دادن افتراق بین حقیقت و شبه حقیقت محسوب می شوند. به این معنا که بررسی زبان شناختی و تحلیل معنایی واژگان جنبش های نوپدید دینی، به وضوح بیانگر مقبولات و روش شناسی متفاوت آنها با ادیان توحیدی است. بنابر این تنها با عنایت به معانی این واژگان می توان نوع و کیفیت انحراف را در آنها تشخیص داد.

 

3- یکی از بهترین راه های آسیب شناسی و تحلیل فرهنگی ـ اجتماعی جنبش های مذکور نیز ورود به مباحث با تحلیل عبارات اصلی و مشترک با ادیان توحیدی در این جنبش ها محسوب می شود. به این ترتیب که هندسه کلمات در هر یک از مجموعه آموزه ها، بیانگر هویتی مستقل، هنجارها و شاخص هایی ویژه و مختص به یک بافت از اندیشه است. بنابراین شناخت فرهنگی ـ اجتماعی جنبش های نوپدید بر مبنای واژه شناسی امری مهم و راهی سلامت و علمی محسوب می شود.

 

4- از سوی دیگر درک ما نسبت به جنبش های معنوی التقاطی آنگاه به کمال می رسد که بتوانیم مواجهه خود را با آنها در کلام و تبیین بروز دهیم و به ویژه در اصطلاح شناسی و اصطلاح سازی تطبیقی توفیق یابیم. همانطور که اشاره شد ما تحت عبارات مختلفی با جنبش های معنوی التقاطی برخورد می کنیم که با توجه به نوپا بودن این موضوع در ادبیات انتقادی معارف ما می تواند نقش مهم و م‍‍‍ؤثری را در روند و نتیجه مباحث داشته باشد. به طور مثال یک مؤسسه در شهرستان قم این جریان را با نام اختصاری (جمن) یا جنبش های معنوی نوپدید خطاب می کند. همینطور بسیاری از نهادها و کارشناسان در این خصوص هنوز به وحدت رویه ای نرسیده و آنها را با نام هایی چون عرفان های کاذب و التقاطی، معنویت های دروغین و غیره می نامند. این در حالیست که به عقیده کارشناسان برخی از این اسامی اساسا اشتباه است؛ مثلا عرفان های کاذب: چون اگر عرفان، عرفان باشد دیگر کاذب و صادق ندارد.

 

5- یکی دیگر از وجوه اهمیت بحث در باب هندسه کلمات در ادبیات معنایی عرفان های التقاطی، به جایگاه خودآگاهی فردی و جمعی مردم درخصوص معنویت گرایی مرتبط است. بسیاری از مردم از معنویت، عرفان، موفقیت، یوگا، شادی، لذت و غیره معانی سطحی آنها را برداشت می کنند و در عمل نیز نمی دانند که به طور مثال معنای موفقیت و لذت در مکتب "اشو" یا "عرفان سرخپوستی" اساسا با معنای اسلامی آنها تفاوت های جدی دارد. بنابر این بی توجهی به موضوع ادبیات معنایی، غفلت ها و اغفال ها صورت می گیرد که در انحرافات عقیدتی و غیره نمونه هایش را مشاهده می کنیم.
ما در این نوشتار بر آن بودیم تا به اهمیت زبان و ادبیات معنایی در جریان های معنوی نوپدید اشاراتی داشته باشیم تا از این رهگذر جبهه دیگری را در مواجهه با این جریان انحرافی متذکر شویم.

نویسنده: حامد بینا

 

پایان پیام/
 

کد خبر 57074

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha