سالروز اعدام شیخ فضل الله نوری از رهبران اولیه جنبش مشروطه
بر آن شدیم تا یکی دیگر از بزرگان دینی و مذهبی ایران را معرفی کنیم
بله شهید فتنه شیخ فضل الله نوری
یکی از دلایل به یاد ماندن سالروز اعدام شیخ فضل الله این است که این روحانی سرشناس اما ضد مشروطه در روز 13 رجب 1327 قمری و بر پایه تاریخ خورشیدی 11 مرداد 1288 به دار آویختند.
رییس دادگاه اما یک معمم بود: شیخ ابراهیم زنجانی که البته عضویت خود در لژ بیداری را پنهان نمی کرد.
درباره شیخ فضل الله می توان گفت کمتر شخصیت سیاسی در تاریخ معاصر ایران تا این اندازه مورد قضاوت های بسیار متضاد قرار گرفته است:
از یک سو تا مرتبه «شهید» و «قدّیس» بالا می رود و از جانب دیگر آماج اتهامات فراوان قرار میگیرد و به مواضع ضد مشروطه او استناد می شود.
دوستانش، استادان، شاگردان و بزرگان
مقام علمی شیخ فضلالله مورد توافق دوست و دشمن بود. او علاوه بر علوم اسلامی از دانشهای دیگر هم اطلاع داشت و به مسائل جامعه و مقتضیات زمان آگاه بود. یکی از کسانی که شیخ را ملاقات کرده است، مینویسد: «مراتب علمی شیخ را هیچکس از دوست و دشمن منکر نبود و لکن گمان میکردند که فقط معلومات او منحصر به همان فقه و اصول است. نگارنده در چند جلسه فهمیدم قطع نظر از جنبه فقاهت از بقیه علوم هم اطلاع کافی دارند.». در بحبوحه انقلاب (مشروطه) آنچه امکان داشت به این پیرمرد، به دروغ یا راست، افتراء و تهمت زدند؛ اما هیچکس منکر مقام علمی او نشد
دوستانش، استادان، شاگردان و بزرگان اکثراً همزمان با او که در مورد آگاهی و دانش و مقام علمی او نوشتهاند: میرزای شیرازی (سید محمدحسن حسینی شیرازی) , حسین محدث نوری، سید محمدکاظم طباطبایی یزدی، آقا محسن عراقی (حاج آقامحسن سلطانآبادی) , محمدحسین کاشفالغطاء، میرزا حبیبالله رشتی، میرزا ابوالقاسم امین الشرع خویی عالم بزرگ خوی و برادر امام جمعه خویی، میرزا ابوالفضل تهرانی (ابوالفضل نوری مازندرانی فرزند میرزاابوالقاسم تهرانی) , شیخ محمد حرزالدین محمدعلی اردوبادی , سید محمدمهدی خراسانی (جد سوم سید احمد علم الهدی) , محمدتقی نجفی اصفهانی ،میرزا محمدحسین نائینی اصفهانی, میرزالطفعلی صدرالأفاضل , سید حسن مدرس، سید احمد طباطبایی و سید صادق سنگلجی همدانی برادر و پدر سید محمد طباطبایی، سید احمد زنجانی (احمد شبیری زنجانی) , حاج شیخ عبدالسلام تربتی خراسانی , محمدکاظم خراسانی، حاج شیخ محمد هاشم خراسانی , سید محمدباقر درچهای اصفهانی، محمدعلی مدرس خیابانی (محمدطاهر تبریزی صاحب ریحانه الادب در ۸ جلد) , شیخ محسن سلطان احمدی نوری , حاج شیخ آقا بزرگ تهرانی، محدث قمی، ابوالحسن شعرانی، علامه میرزا محمد علی معلم حبیب آبادی , میرزاحسن تبریزی، اعتمادالسلطنه وزیر انطباعات عهد ناصری، محمد قزوینی، عباس اقبال آشتیانی، علامه امینی (صاحب الغدیر) , سیّد روحالله مصطفوی موسوی خمینی، شهید مرتضی مطهری، علامه امینی، مولا محمد آملی پدر محمدتقی آملی، آخوند ملا محمد جواد صافی گلپایگانی پدر علی صافی گلپایگانی و لطفالله صافی گلپایگانی، حاج میرزا ابوتراب شهیدی قزوینی , محمدعلی امام شوشتری.
از میان دوستانش محمدعلی مدرس خیابانی شیخ را «از اکابر علما و مجتهدین و اجلای فقها و محدثین امامیه در اوایل قرن ۱۴ هجری» میشمرد و ضیاء الدین دری اصفهانی مدرس فلسفه و علوم عقلی در تهران، که با شیخ کراراً دیدار داشته، مینویسد: «مراتب علمی شیخ را هیچکس از دوست و دشمن، منکر نبود. ولکن گمان میکردند که فقط معلومات او منحصر به همان فقه و اصول است. نگارنده در چند جلسه فهمیدم، قطع نظر از جنبه فقاهت، از بقیه علوم هم اطلاع کافی دارند. از جمله، علم تاریخ و جغرافیا که اغلب فقها از این دو علم بی بهره میباشند. حتی در این اواخر نزد مرحوم میرزاجهان بخش منجم، مشغول خواندن علم نجوم و اسطرلاب بود. من عرض کردم: جناب آقا، در این آخر عمر برای چه علم نجوم تحصیل میکنید؟ فرمود: من از این علم چون بهره نداشتم و این مسئله برای من، یعنی اهل علم، عکلیتاً بد است که از این علم معروف بی بهره باشند، بمیرم و این علم را بدانم، بهتر است که بمیرم و ندانم
از میان استادانش میرزا حبیبالله رشتی که عمدتاً در اعطای اجازه اجتهاد به دیگران اکراه داشته؛ در تقریظ خود بر رسالة «قاعدة ضمان الید» مقام علمی و تحقیقی شیخ را به نحوی شگفت و کمنظیر ستوده است. او مینویسد: «هان ای کسی که این اوراق را دریافته و بر آنها وقوف مییابی، چنانچه در اعماق دریاها فروروی و سوار بر اُشتر، بیابانهای خشک و لمیزرع را شتابان درنوردی، همانا از حیث تحقیق و تدقیق، بهتر از آنچه که در این دفتر آمده، نخواهی یافت. ضروری است که در مجالس عمومی، به فضل و کمال صاحب این رساله، ندا دردهند و سوارگان دیار به سوی او تشویق گردند. من در این رساله نظر افکنده و آن را زیبا و دلنشین یافتهام. چه بسیار دُرهای گرانبها و مرواریدهای بدیع و دست ناخورده که در آنها به امانت نهاده شده است. سزاوار است که مضامین آن را نه با خامه بر صحیفة اوراق، که با ذرّات طلا بر مردم دیدگان بنگارد. آفرینِ خدای بر مؤلف آن باد و اوست عالم پرسوز و گداز، فروغ دیده و نور چشمم شیخ فضلالله ... همانا او در تحصیل قواعد علمی و اصول اجتهادی ـ که مدار اجتهاد و ملاک صحت اعمال عباد بر آنها و وابسته بدانهاست ـ خود را به رنج افکنده و روزگاری دراز و به قدر کفایت را نزد من و اساتید عظام حاضر شده است تا به حمدالله به آرزوی خود دست یافته و عالمی ربانی و رهنمایی راستین و حقانی و مجتهدی متبحّر و کامل و جامع و معقول و منقول گردیده است. رواست که بندگان مؤمن خدا وی را در امور دینی مرجع خود قرار دهند
برخی از نظرات مخالفین شیخ فضلالله نوری
عهد و پیمان با سلطنت
شیخ فضلالله در آغاز جنبش مشروطه از مخالفان سید محمد طباطبایی و عبدالله بهبهانی و از متحدان میرزای شیرازی بزرگ، میرزاحسن آشتیانی، حسین محدث نوری، سید محمدکاظم طباطبایی یزدی و عینالدوله نخستوزیر مقتدر مظفرالدین شاه بود اما پس از مدتی به مشروطهخواهان پیوسته و در مهاجرت به قم به آنها همراهی کرد، اما پس از مدتی به مخالفت با مشروطه برخاست. بعضی از طرف دارانش علت مخالفت او با مشروطه را به پیدا شدن فرقههای آنارشیست، نیهیلیست، سوسیالیست، ناطورالیست و سکرت فراماسون نسبت میدهند
او در مخالفت با مشروطه، هم عهد و پیمان محمدعلی شاه بود و تمام حرکاتش از تحریکات او بود، شاه هم پول میداد و هم دستور میداد.
فروش قبرستان متروکه به بانک استقراضی روسیه تزاری
در مسئله فروش قبرستان متروکه به بانک استقراضی روس شیخ فضلالله بود که مدرسه قبرستان متروکه را به این بانک فروخت. در آن زمان بانک استقراضی روسیه تزاری به دنبال زمینی برای ساختن شعبه در مرکز شهر بود و به سراغ مدرسه متروکه و قبرستانی در بازار تهران میروند. شخصی به نام مستشارالتجار به نمایندگی از بانک سعی میکند تا آن را از سید محمد طباطبایی بخرد. طباطبایی پاسخ میدهد که اینجا موقوفه و قبرستان مسلمین است. نه موقوفه را میتوان فروخت و نه مردگان را میتوان از خاک بیرون کشید. مستشارالتجار سپس به سراغ شیخ فضلالله نوری رفته و آن به بهای هفتصدوپنجاه تومان از او میخرد و بانک ساختوساز در آن را آغاز میکند. طباطبایی هم چنان به اعتراض خود ادامه میدهد و این کار را خلاف شرع عنوان میکند. تا اینکه در چهارم آذر ۱۲۸۴ (۲۷ رمضان) شیخ محمد واعظ از خطیبان پرشور مخالف استبداد و متحدان طباطبایی و بهبهانی، نمازگذاران مسجد را به عنوان زیارت قبور به سوی این محل هدایت کرده و مردم به سرعت ساختمان را ویران میکنند. پس از این واقعه از اعتبار شیخ فضلالله بسیار کاسته شده و بر اعتبار طباطبایی و بهبهانی و قدرت مخالفان استبداد افزوده میشود
ترور
کسروی از واقعه ترور شیخ فضلالله نوری یاد میکند که در روز ۱۹ دیماه ۱۲۸۷ اتفاق افتاد: «جمعهشب بود و شیخ از دیدن کسی برمیگشت که هنگام پیاده شدن از درشکه توسط شخصی که بعد معلوم شد کریم دواتگر است به وسیله ششلولی هدف قرار گرفت. گلولهها به همراهان شیخ اصابت کرد و شیخ مجروح شد ولی جان سالم به در برد. کریم که خود را گرفتار اطرافیان دید، زیر گلوی خود گلولهای شلیک کرد که از گونهاش بیرون پرید. مجروحان را به خانه شیخ بردند و به مداوایشان پرداختند. کریم نیز مانند بقیه مجروحان بهبود یافت و به جرم این اقدام به زندان افتاد. حاج شیخ فضل اللّه نیز پس از ترور به مدت سه ماه و نیم بستری بود. شیخ فضلاللّه در مورد کریم جوانمردی از خود نشان داد و از خون او در گذشت. نکته عبرتانگیز تاریخی این است که کریم دواتگر - عامل ترور شیخ - درست ۸ سال پس از کشته شدن شیخ تنها با اختلاف یک روز یعنی در ۱۲رجب ۱۳۳۵ به دست رفقای خویش در کمیته مجازات (رشید السلطان، سید مرتضی و میر عبد الحسین ساعت ساز) ترور شد و به قتل رسید
مرگ
پس از فتح تهران، شیخ فضلالله نوری بازداشت شد و به حکم شیخ ابراهیم زنجانی عضو لژ بیداری در ۹ مرداد ۱۲۸۸ برابر با۱۳ رجب ۱۳۲۷ قمری در میدان توپخانه حدود یک ساعتونیم مانده به غروب به دار آویخته شد. خانواده اش جسد او را در منزلش دفن کردند و بعد از ۶ ماه نبش قبر و جسدش به قم منتقل و دفن شد.
به همین نمط باید به عدم هراس شیخ از مرگ و پایداری شگفت وی در حین محاکمه و نیز در پای دار اشاره کرد که ایضاً مورد اعتراف دوست و دشمن قرار داد. احمد کسروی، که عنادش با علمای دین مشهور آفاق است، وقتی به آخرین برگ زندگی شیخ میرسد، با آنکه از کنار این حماسه، سریع و شتابان میگذرد باز کلامش حاکی از «خونسردی» و «خویشتنداری» شیخ در پای دار و عدم هراس وی از مرگ استو مهدی ملکزاده نیز که مخالفت سرسخت با شیخ را از پدرش (ملک المتکلمین) به ارث برده- این چنین به مقاومت، صلابت و صراحت شیخ شهید اعتراف میکند:
شیخ از زمانی که حبس شد تا موقعی که اعدام گشت، تمام ساعات را با بردباری و خونسردی و متانت گذراند و ضعف نفس از خود نشان نداد، و راه عجز و ناله و توسل به این و آن را در پیش نگرفت و شخصیت خود را حفظ کرد... برق تفنگ و سرنیزهها در زیر آفتاب گرم تابستان چشم را خیره میکرد. محکوم، فاصله میان محبس و محل اعدام را با خونسردی و متانت پیمود و با کبر سن و پیری، ضعف و ناتوانی از خود نشان نداد و در دقایق آخر عمر، ثبات و استقامت خود را به ظهور رسانید
یکی از محققین مینویسد. «محکمه انقلابی در سومین روز ورود مجاهدین به پایتخت تشکیل گردید، کسانی چون صنیع حضرت، مفاخرالملک، آجودانباشی، میرهاشم دوچی، شیخ فضلالله نوری محاکمه و محکوم به مرگ شدند و حکم اعدام نیز دربارهٔ آنها به اجرا درآمد. عده دیگری نیز به زندانها فرستاده شدند و گروهی از پایتخت تبعید گردیدند. اما شاهزاده عین الدوله، در همان موقع که آتش انتقام بدین گونه تند و تیز بود و شرربار بود، درست روزی که سران انقلاب و زعمای مشروطه به مناسبت فتح تهران، در بهارستان جمع شده بودند، تا به یاد آن روز تاریخی عکس بردارند، عصا زنان خود را به جمع آنها میرساند و در ردیف آنها میایستد وبی آنکه از جانب کسی اعتراض و اکراهی شود، با سپهدار، سردار اسعد، عضدالملک، مستوفی الممالک و ... در جلو بهارستان عکس یادبود برمیداشت.
به گفتهٔ مهدی بامداد، به دستور هیئت مدیرهای (سکرت فراماسونهای شاخه فرانسه) که پس از انحلال مجلس عالی تشکیل شد، شیخ فضلالله نوری به دار آویخته شد
عبدالحسین امینی در کتاب شهداء الفضیله مینویسد: ” تا دستهای از تبهکاران او را که دشمن زشتکاری و فریب و کفر بود، مانع خویش یافتند و او را به دار آویختند و شهید دست ظلم و تجاوز گشت، قربانی راه تبلیغ دین، شهید راه خدا، شهید مبارزه با زشتی و تباهی و فریب؛ شد
تجلیل پس از مرگ او
جلال آلاحمد در کتاب خدمت و خیانت روشنفکران مینویسد: «از آن روز بود که نقش غرب زدگی را همچون داغی بر پیشانی ما زدند و من نعش آن بزرگوار را بر سردار همچون پرچمی میدانم که به علامت استیلای غربزدگی پس از ۲۰۰ سال کشمکش بر بام سرای این مملکت افراشته شد
سید روحالله خمینی در سخنرانیهای بسیاری از شیخ فضلالله نام برده و از او به عنوان سمبل مبارزه علیه استعمار یاد کرده است. سید روحالله خمینی در جمع مردم قم گفت: «لکن راجع به همین مشروطه و این که مرحوم شیخ فضلالله رحمة الله ایستاد که مشروطه باید مشروعه باشد، باید قوانین موافق اسلام باشد. در همان وقت که ایشان این امر را فرمود و متمم قانون اساسی هم از کوشش ایشان بود. مخالفین و خارجیهایی که قدرتی را در روحانیت میدیدند کاری کردند که برای شیخ فضلالله مجاهد مجتهد و دارای مقامات عالیه یک دادگاه درست کردند و یک نفر منحرف روحانی نما، او را محاکمه کرد و در میدان توپخانه، شیخ فضلالله را در حضور جمعیت به دار کشیدند.» و در جای دیگر میگوید: «جرم شیخ فضلالله بیچاره چه بود؟ جرم شیخ فضلالله این بود که قانون باید اسلامی باشد. جرم شیخ فضلالله این بود که احکام قصاص غیرانسانی نیست. انسانی است او را دار زدند و از بین بردند و شما حالا به او بدگویی میکنید.
محمود طالقانی گفته است: «کشته شدن مرحوم آقا شیخ فضلالله نوری بدون محاکمه، لکّه ننگی در تاریخ مشروطیت نهاد. پس از پیروزی انقلاب ۵۷ در ایران، نظام جمهوری اسلامی ایران از وی به عنوان «شهید شیخ فضلالله نوری» یاد میکند و بزرگراهی در شهر تهران را نیز به نام وی نامگذاری کردهاست. در جمهوری اسلامی ایران، نهاد نظارت استصوابی شورای نگهبان بر پایه نظر شیخ فضلالله نوری پیشبینی شد.
نظر شما