خبرگزاری شبستان- گرگان: سلام بر شهدای گمنام سلام بر دلاور مردان ایران خبر آوردند که بازهم شهید آوردند شهیدی از جنس گمنام آوردند مادر در آرزوی پیکر پسرش است اما فقط یک مشت استخوان آوردند.
بعد از گذشت 30 سال از جنگ تحمیلی گاهی شاهد بازگشت پیکر پاک شهیدان به شهر دیار خود هستیم بازگشتی که باعث می شود تا روحی تازه در جسم ها دمیده و جانی تازه به انسان بخشیده شود.
پارسال حوالی همین روزها (18 مرداد) بود که مردم جامعه ما به دلایل مختلف غرق در مسائل مادی شده بودند که خبر از شهدای غواص آوردند آنان آمدند تا افراد را به دور از هیچ گونه تلاطم نجات دهند و آنان را به ساحلی آرام برسانند.
با آمدن شهدای غواص چه حس حالی عجیبی در بین مردم کشور به راه افتاده بود حسی که از جنس دیگر بود، آمده بودند تا درسی بزرگ به همه ما بی آموزند.
امسال هم نزدیک همین تاریخ بودیم که خبر از فیش های حقوقی نجومی آمد تب و تاب عجیبی در بین مردم به پا شد همه در حیرت فیش های نجومی بودند که باز خبر آمد شهید گمنام آوردند.
افشا گری برخی از چیزها باعث می شود تا دل یاد کند از مردان بی ادعا راستی چه تفاوتی بین این مردان و آن مردان هست.
مردانی که در روزگاری دین، قرآن و ولایت بود فرهنگشان اما امروز......
شب گذشته(7 مرداد) و امروز (8مرداد) مردم ولایت مدار گرگان باری دیگر باحضور با شکوه خود در مراسم استقبال و تشیع شهدای گمنام افتخاری دیگر آفریدند.
گرگان میزبان مهمانان بسیار عزیزی بود اما در این مهمانی جای پداران، مادران و خواهران و برادران واقعی آنان خالی بود، غربت عجیبی در فضا حاکم شد که همزمان آسمان هم شروع به گریستن این عزیزان کرد.
پیکر پاک شهیدان سوار بر ماشین های بودند که همه با گل آذین شده بودند در جلو تر از این ماشین ها بانوی با مجمع حنا راه می رفت گوی انگار به یاد حنابندان داداشش موسی افتاد.
می گفت براش رفتیم خواستگاری عروسی که دلش می خواست گرفتیم قرار بود بعد از عملیات برگرده مراسم عقد کنان را کنیم برپا اما او رفت هرگز نیامد الان 30 سال که هر شهیدی میاد به یاد داداشم موسی می کنم مجمع حنا را برپا.
راستی چه جلوه می کرد وقتی در این مراسم حضور داشتند خانواده های مدافع وطن و مدافع حرم در کنار هم چه قوت قلبی بود برای آدم دلت قرص می شد در برابر همه عالم.
نظر شما