برنامه ناتو در لیبی را چه کسی دیکته می کند؟

ناتو با اتکاء به قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل که از سال ها پیش تنها نقش سمبولیک برای اجرای اهداف آمریکایی دارد و با مشقی که سناتورهای آمریکایی آن را دیکته می کنند وارد لیبی شده است.

به گزارش خبرگزاری شبستان، اجلاس جهانی 2005 بعد از سالها بحث و جدل مسئولیت حمایت از کشورهای شمالی و جنوبی و استقرار امنیت جهانی برای همه جماعت ها بعد از جنگ سرد که نیروهای قدرتمندی را در طول سالها از آن خود کرده بود جهانی شد.
البته این سیاست بنابر خواست برتری برخی کشورهای شمالی که به نظر می رسید حق مداخله را از آن خود می دانستند اتخاذ شد با بی توجهی به قابلیت و تنها با هدف برتری و حاکمیت بر کشورهای ضعیف.
در پایان این دوران تاریخی بود که مساله مداخله در سطح جهانی به رسمیت شناخته شد و کشورهای شمالی راهی را نیافتند تا وارد مسائل داخلی کشورهای جنوبی شوند.
جهانی دو قطبی که جنگ جهانی دوم را زاییده بود این بار شاهد نبردهای مذهبی با جنگ سرد شد و استعمارگران در مراتب مختلف طبقه بندی شد. با یک قطبی شدن جهانی در دهه 90 که راس آن را آمریکا به عنوان ابرقدرت تشکیل می داد و مطرح شدن ایده دولت امپریالیستی، جنگ های داخلی، نسل کشی، برده داری و تبعیض نژادی پررنگ شد.
همانگونه که در اروپا قریب به بیش از پنج میلیون برای نیل به صلح و امنیت ملی کشته شدند حق مداخله انسانی از سوی کشورهای شمالی در همین جا طرح و مورد بررسی قرار گرفت.
پیچیدگی نزاع ها سازمان ملل را وارد عمل کرد و برای او اشتباهات بزرگی را به ثبت رساند.این مداخله به ترتیب در کشورهای سومالی 1993، روآندا 1994، سربرنیتا 1995 و کوزوو 1999 از سوی سازمان ملل اجرایی شد.
یک گروه تحقیقات درباره بکاربندی صلح در مارس 2000 به همت کوفی عنان، دبیرکل سازمان ملل و با مدیریت لاکار برهمایی تشکیل شد. این گروه موظف بود برای بهبود عملکرد سازمان ملل فعالیت کند.
این گروه فعالیت خود را بر محدودیت های سیاسی، حمایت مالی و اداری سازمان ملل برای هدایت بحران ها و ارایه راه حل بر دولت ها در به دستگیری مسئولیت بحران های خود متمرکز کرد.
حمایت جمعی از حقوق بشر
همچنین در همین سال کشورهای عضو سازمان ملل هم قسم شدند تا به طور جمعی از اصول ارزشهای انسانی دفاع کنند و تمام حمایت خود را بر گرفتن حقوق پایمال شده شهروندی و ارایه راه حل های اورژانسی منطبق بر حقوق بین الملل متمرکز کنند در حالیکه حاکمیت همه کشورها را به رسمیت بشناسند و به آن احترام گذاشته و از مداخله در امور داخلی کشورها به جد دوری گزینند.
اما این تعهدنامه برای کشورهای شمالی که از پیش به مداخله در امور کشورهای جنوبی عادت داشتند کمی شکننده بود.
با این حال کوفی عنان به صراحت کشورها را از مداخله در امور یکدیگر بازداشت و آن را تخطی از حقوق انسانی و خشونت جمعی برشمرد.
البته تبصره همین قانون اجازه میداد که کشورها در جایی که لازم باشد از همین حقوق انسانی دفاع کنند وارد امور داخلی کشورها شوند و همین تبصره که تنها در موارد خاص قابل اجرایی شدن بودن کل قانون بین املل را مغلوب خود کرد.
کانادا پیشرو از سایرین کمیسیون بین المللی مداخله و حاکمیت را در گام اول تشکیل داد و مسئولیت حمایت ایده و پایه آن شد تا دولت ها مسئولیت حمایت از حقوق شهروندی را البته در کشوری دیگر احیا کنند پذیرفته شدن این تصمیم با مخالفت شدید کشورهای جنوبی عضو سازمان ملل روبرو شد این کشورها خاطرنشان کردند که چارت سازمان ملل در این باره کاملاً ناکارآمد است و تهدیدی محسوب می شود که راه حل اجتماعی اقتصادی میلیاردها انسان و حق حاکمیت آنها را به زیر سوال می برد.
در این حال کوفی عنان دستور داد تا گروهی با سطح بالای اطلاعات تشکیل شود تا درباره تهدیدات حاصل از این تغییر فعالیت کنند و بار دیگر ابزار قدرت برای امنیت جمعی در قرن بیست و یکم طی بیانیه ای با عنوان دنیای امن تر، وظیفه ماست در سال 2004 ارایه شد و احقاق حقوق انسانی تنها اصلی شد که بر پایه آن مداخله می بایست صورت بگیرد در حالیکه اهداف مداخله هر بار از سوی سازمان ملل مبنی بر حقوق انسانی تاکید و تکرار می شد.
مسئولیت حمایت از انسانها در برابر نسل کشی، جنایات جنگی، پاکسازی قومی و جنایت ضدبشری تنها عنوان هایی بودند که بهانه مداخله را قلم می زدند.
این استراتژی براساس سه اصل محوریت داشت: مسئولیت دولتها، همکاری بین المللی و تقویت توانایی های دولتها و سازمان ملل و ارایه عکس العمل راه حل جویانه در زمان مقتضی و دولت های عضو اشتیاق بسیاری را برای ارایه این مداخله از خود نشان دادند.
مداخله ای که می بایست زیرنظر سازمان ملل راهبری می شد به حربه ای تبدیل شد که دولتها با دست گرفتن آن می خواستند حوزه حاکمیت خود را توسعه دهند.
اما حادثه 11 سپتامبر و عکس العمل دولت آمریکا در برابر این حادثه که امنیت ملی و بین المللی سیاسی آمریکا را واژگون کرده بود حقیقت مداخله را تغییر داد.
حمله به عراق به بهانه تجهیز دولت صدام به سلاح های کشتار جمعی که تنها به تایید دولت واشنگتن رسید و حمله به این کشور اختیار امور را از دست سازمان ملل خارج کرد.
استراتژی امنیت ملی آمریکا در این زمان موضوعی شد که به واسطه حفظ آن این کشور جنگ سرد را آغاز کرد و دولت های غربی را از ترس نابودی به جای واداشتن به تبعیت از فرمان سازمان ملل به تبعیت از آمریکا مجبور کرد.
همکاری های آمریکا و اتحادیه اروپا در راستای اهداف جنگ طلبانه به سطح ناتو رسید و بعد از جنگ سرد ماموریت جدیدی آغاز شد.
زمانی که نئومحافظه کاران آمریکا می خواست ژاندارم جهان شود اتحادیه اروپا را در رسیدن به اهداف خود همگام کرد.
آمریکا به راه انداختن جنگ یوگسلاوی 2001 -1991 به اروپا ثابت کرد که در حل مسائل خود ناتوان است و ما با مداخله خودسرانه در افغانستان به شدت از فرصت در تضعیف قدرت اجرایی سازمان ملل استفاده کرد.
تروریسم واژه جذابی برای فریب افکار عمومی بود که آمریکا با گزینش آن تصمیم گرفت توانایی های خود را در مبارزه با آن در سطح جهانی به رخ بکشد.
در حالیکه کشورهای عضو ناتو همواره از مداخله در این مبارزه امتناع می کردند اما برای آنکه هدف آمریکا در مبارزه با تروریسم قرار نگیرند در جبهه او چینش نظامی کنند.
در این زمان اهداف پیمان آتلانتیک بنابر خواسته های جدیدی که نویسنده آن کاخ سفید بود متمایل شد و حملات سایبری و حمله به انرژی های هسته ای در گام اول تعریف شد.
در حالیکه کشورهایی چون فرانسه و انگلیس هر بار که سعی می کردند فعالیت خود را در ناتو کمرنگ کنند اینگونه تهدید می شدند که فعالیت هسته ای آنها باید متوقف شود.
از زمان پایان جنگ سرد کشورهای غربی دیگر دچار تردید شده بود که برای برتری در امور داخلی کشورها مداخله کنند مسئولیت حمایت دیگر در نظر دولت ها مفهوم و ارزشهای خود را از دست داد و حمایت از ارزشهای انسانی به حمایت از منافع آمریکا تغییر شکل داد و اما لیبی حضور ناتو با تیتر حمایت از مردم و با هدف حمایت از حقوق آمریکا ...
در حالیکه کشورها به خصوص فرانسه از کشیده شدن به بحران لیبی سرباز می زدند خشم آمریکا انها را وارد میدان لیبی کرد و قطعنامه 1970 و 1973 شورای امنیت سازمان ملل بهانه آمریکا برای کشاندن ناتو به لیبی شد در مقابل وزیر امور خارجه روسیه هشدار داد با اتکاء به این قطعنامه نمی توانیم هر آنچه که می خواهیم انجام دهیم.
دولتها معتقد بودند که هر یک به واسطه بایدهای وجدانی با جنایات جنگی مقابله کنند اما این مقابله باید تحت نظر سازمان ملل باشد.
تروریسم، مداخله، حمایت از حقوق بشر تنها پاسخ هایی بود که آمریکا به این اعتراضها ارایه می داد.
در حالیکه سازمان ملل برای آنکه به ناتوانی خود در عملیاتی کردن قطعنامه هایش اعتراف نکند امور را مختارانه به دست آمریکا واگذاشت و شاهد اوضاع لیبی از رسانه ها بود.
حضور ناتو در لیبی سیاست دیکته شده تحمیلی ای بود که آمریکا آن را نوشت و برای کشورهای عضو ناتو قرائت کرد.
به گزارش خبرگزاری فرانسه علی رغم آنکه چارت سازمان ملل اظهار می دارد: برابری ملت ها، نه بزرگ و نه کوچک همچنان قدرت های برتر و منتخب با به دستگیری ابزار سازمان ملل و شورای امنیت وظیفه برقراری صلح در کشورها را با هدف به نتیجه رساندن اهداف تعریف شده پیش می برند و به عملکردهای کاملاً غیرانسانی خود لباس مشروعیت می پوشانند.
پایان پیام/

 

 

کد خبر 55916

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha