شیطان، علما و دانشگاهیان را رها نمی کند

شیطان به وسیله طاغیان و مشایخ سوء، نه تنها در معلوم‌ها اثر گذاشته و آنها را فاسد کرده و در علوم اثر گذاشته و آنها را با شبهه قرین کرده بلکه علما و دانشگاهی‌ها را، حوزه و دانشگاه را رها نمی‌کند.

خبرگزاری شبستان: پیامبر خدا (ص) در مورد ضرورت وحدت فرمود: «ایاکم و البغضاء و ایاکم و کذا و کذا فانها الحالقه لدینکم». اختلاف، مثل یک تیغ تیز به دست اختلاف کنندگان است که هر روز دینشان را تیغ می‌کشند مثل کسیکه سرش را هر روز تیغ می‌کشد دیگر مویی نمی‌ماند و نمی‌روید. فرمود: کینه یعنی این! دو نفر در حوزه یا دانشگاه که با هم اختلاف دارند محور اساسی اختلاف، دین و خدا و امثال ذلک است لذا برای اینکه دیگری را از پا در بیاورد از هیچ کاری کوتاهی نمی‌کند. اما در واقع دارد دین خودش را تیغ می‌کشد. این آن را تکفیر می‌کند و آن این را تفسیق می‌کند. در این میان دین خود را تیغ می‌کشند. دیگر دینی برای طرفین باقی نمی‌ماند. وقتی برای طرفین، دینی باقی نماند به جامعه سرایت می‌کند. جامعه که از دین تهی شد حمله بیگانه همان و سلطه او همان. پس انسان هیچ چاره‌ای ندارد مگر آنکه متحدانه بیندیشد.

 

اما راه برقراری وحدت چیست؟ تا انسان دشمن و راه نفوذ او را نشناسد نمی‌تواند وحدت را برقرار و حفظ کند. پیامبر فرمود: علما مرزداران دینند و امیرالمؤمنین فرمود: «من نام لاینام عنه» کسیکه در سنگر است نباید بخوابد بلکه خواب را مزمزه می‌کند. اما اگر کسی خوابش برد دشمن که نمی‌خوابد. بنابراین اگر کسی نداند دشمن او کیست و کالای او چیست، چه می‌خواهد و از چه راه وارد می‌شود قهراً سرمایه را می‌بازد. حوزه‌های علمی و دانشگاهی با سه عنصر محوری کار دارند که در همه این عناصر، دشمن نفوذ کرده است: معلوم، علم و عالم. در مورد معلوم، خداوند می‌فرماید: همه چیز عالم سرجای خودشانند. اگر شما صدها بار هم خدمت معلومات بروید می‌بینید هیچ شکاف و اختلاف و بی‌نظمی در آنها نیست. لو کان فیهما الهه الا الله لفسدتا. و نیز می‏فرماید:

ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت فارجع البصر ینقلب الیک کرتین. با توجه به معنای کلمه فوت، معنایش این است که هیچ کس سرجایش را ترک نکرده. اگر کسی پست خودش را ترک کند می‌شود فوت.

 

پس خداوند فرمود: من معلوم را از صدر تا ساقه جهان طوری آفریده‌ام که هیچ اختلافی بین آنها نیست و همه از عرش تا فرش مسخرند. در مورد علوم نیز خداوند جوری تنظیم فرموده که هیچ علمی علم دیگر را نفی نمی‌کند؛ بعضی در خدمت بعضی‌ هستند. بعضی‌ها خدمت گذار بعضی‌اند بعضی فائده بعض دیگرند. هیچ نقد و نقضی بین سلسله دانش‌ها نیست. بعضی مبادی‌شان را از بعض دیگر، بعضی مسائلشان را از برخی دیگر می‌گیرند و بعضی وامدار بعضی‌اند.

 

اما نسبت به عنصر سوم که علمای حوزه و دانشگاهند ذات اقدس اله بما خبر داد که عواملی چند، هم در معلوم اثر گذاشتند هم در علوم و هم تلاش می‏کنند در علمای حوزه و دانشگاه اثر بگذارند. اما در معلوم اثر گذاشتند: ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس. این وضع محیط زیست در اثر همین است؛ یهلک الحرث و النسل؛ ان الملوک اذا دخلوا قریه افسدوها و جعلوا اعزه اهلها اذله. نگذاشتند این نظام هماهنگ زیبا باهماهنگی، به مردم خدمت کند. آیه ظهر الفساد فی البر و البحر دو مطلب را به ما می‌گوید: 1. این نظام هماهنگ بود، بیگانه نفوذ کرد و این نظام را بهم زد، یعنی معلوم‌ها را به هم زد. 2. درباره علوم فرمود: تمام علوم خدمت گذار یکدیگرند اما شبهه که آمد آن علم نه تنها مشکل خودش را حل نمی‌کند بلکه چوب لای چرخ علم دیگر می‌گذارد. این شبهات از کجا پدید می‌آید: ان الشیاطین لیوحون الی اولیائهم. شیطان نه تنها به آن طاغیان می‌گوید فساد و اهلاک حرث و نسل را برعهده بگیرید به برخی عالمان نیز می‌گوید شبهه ایجاد کنید.

 

شبهه ویروسی است که بساط علم را بر هم می‌زند. تمام این مغالطه‌هایی که سیزده قسمش در منطق آمده و ممکن است زیرمجموعه‌‌اش خیلی بیش از اینها باشد همه به دخالت شیطان است: یا محمول را به جای محمول دیگر یا موضوع را به جای موضوع دیگر می‌گذارد و یا رابطه‌ها را منقطع می‌کند. در هر موردی که انسان اشتباه می‌کند به دخالت شیطان است. پس ظهر الفساد فی العلوم، چه علوم بحری و چه علوم بری، بما کسبت ایدی الناس بوسوسه ابلیس. اینکه خداوند فرمود اتقوا الله و یعلمکم الله سرّش این است که یعنی طوری زندگی کنید که او نتواند راه پیدا کند. شما مطلب را درست بفهمید. عمده آن است که ما خودمان را دریابیم. اگر ما آدم خوبی باشیم هم می‌توانیم جلو فساد را بگیریم هم می‌توانیم منشأ فساد را شناسایی کنیم هم جلو شبهات را بگیریم و هم به شبهات پاسخ دهیم.

 

شیطان به وسیله طاغیان و مشایخ سوء، نه تنها در معلوم‌ها اثر گذاشته و آنها را فاسد کرده و در علوم اثر گذاشته و آنها را با شبهه قرین کرده بلکه علما و دانشگاهی‌ها را، حوزه و دانشگاه را رها نمی‌کند. البته بزرگانی در دانشگاه و حوزه هستند که همیشه مواظب خودشان بوده و هستند. حریم آنها محفوظ است.

 

مطلب دیگر این است که: آنچه فلاسفه غرب تلاش کردند و سعی‌شان نیز مشکور باد آنست که علم چقدر معلوم را نشان می‌دهد. اما آنچه جایش خالی است اینست که علم چقدر عالم را اصلاح کرده است؟ این علم یک آینه‌ای است که هم واقع را نشان می‌دهد هم درون را. کمبود ما از اینجا شروع می‌شود و قهراً با این کمبود، وحدت رخت بر می‌بندد و بسیاری از برکات می‌رود و رذایل به جای آنها می‌نشیند. کمبود، آنست که بشر درباره این علوم که چهره‌ای به واقع و چهره‌ای هم به عالم دارد فقط تک بعدی تلاش کرد.

 

اگر کسی چهار تا کلمه یاد گرفت و گفت انا اعلم منه، این تریبون شیطان است. اگر ما خودمان را ساختیم هرگز دیگران را کم نمی‌گیریم. کسیکه اخترشناس است دارد آیات تکوینی سپهر را تفسیر می‌کند، او که بحرشناس است، آنکه گیاه‌شناس است، آنکه جانورشناس یا داروشناس است همه مفسران کتاب تکوین خدایند. قهراً کسی، کسی را طرد نمی‌کند. اگر عالم ببیند چه اندازه علم در او اثر کرده و ساخته شده هیچ مشکلی پیش نمی‌آید.

 

اگر ما حوزویان و دانشگاهیان خود را ساختیم و علم را آینه قرار دادیم و بفهمیم که این علم را از طرف معلم – علَّم الانسان ما لم یعلم - نشان دهیم نه به طرف معلوم نه به طرف عالم، آنگاه تمام لذت‌ها بهره ماست. به ما گفته‌اند اگر عالم شدی آینه دستت هست به روی معلم نگاه‌دار. آنگاه که واقع را درباره زمین و آسمان و شمس و قمر فهمیدی تو که نمی‌خواهی برای همیشه زمین‌شناس و آسمان‌شناس باشی. اگر ذات اقدس اله فرمود: شمس و قمر را عبادت نکن ماه را نپرست ماه آفرین را بپرست، در همین راستاست.

 

ما دو جور به هم می‌خوریم: یک وقت با خودی و یک وقت با غیرخودی. چگونه؟ در مورد اول مثلاً شما در کوثرهای زلال که نگاه کنید چهره‌تان را شفاف می‌بینید اما اگر خودت آن را به هم زدی نه درونش را نشان می‌دهد نه بیرون را. در مورد دوم: مثلاً اگر یک آب گل آلودی به استخر زلال راه پیدا کند لجن به همراه می‌آورد و بساط استخر پاک را به هم می‌زند آنگاه استخر نه درون خود را نشان می‌دهد نه بیرون را.

 

حال در این استخر زلال قرآن و عترت، چرا آدم درونش را نبیند؟ بیرونش را نبیند؟ خودش را نبیند و لذت نبرد؟ یا خودمان آن را برای هیچ، برای مردار، بهم می‌زنیم و یا خدای ناکرده نفوذ پیدا می‌کند و بخشی از لجن گل‌آلود به این کوثر انقلاب می‌رسد. سعی امام و شهدا و بزرگان و مجروحان و جانبازان و آزادگان که این استخر، قطره قطره خون شهداست، خدای نکرده آلوده می‌شود. آن وقت نه درونش را می‌بینیم نه بیرونش را. نتیجه بحث اینکه:

 

1. مسئله اسلامی شدن دانشگاه یک بحث خاص خودش و همایش مخصوص خودش را دارد.

2. وحدت وفاق ملی و سران سه قوه و مجمع تقریب و مجمع جهانی اهل بیت برکات خاص خودش را دارد.

3. حوزه و دانشگاه اگر بخواهند در مقام وحدت سخن بگویند باید ارزیابی کنند که خطر اختلاف چیست.

4. کار اساسی حوزویان و دانشگاهیان، معلوم و علم و عالم است.

5. بیگانه در آن دو بخش نفوذ پیدا کرده.

6. مواظب باشیم در بخش دیگر نفوذ پیدا نکند.

7. تنها راهش آن است که آینه شویم. آینه شو تا بردت سوی دوست، کوی دوست. آنوقت دیگر اختلافی نیست.

 

منبع: برگرفته از نشریه معارف

 

پایان پیام/

 

کد خبر 5570

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha