خبرگزاری شبستان_ خرم آباد؛
خانواده نخستین و احتمالاً مهمترین نهاد اجتماعی است، ازدواج زن و مرد، منشاء تشکیل خانواده به عنوان کوچکترین واحد اجتماعی است.
تشکیل خانواده در واقع شکل گیری یکی از پیچیده ترین روابط اجتماعی میان دو انسان است که دارای ابعاد و پیامدهای زیستی، روانی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و حتی سیاسی است و از منظر علوم مختلف نظیر روان شناسی، جامعه شناسی، انسان شناسی، جمعیت شناسی و ... قابل مطالعه و بررسی می باشد. هیچ انسانی به تنهایی کامل نیست و پیوسته در برای جبران کمبود خویش تلاش می کند.
جوان در پی رسیدن به استقلال فکری است، برای جبران نواقص و تأمین نیازهای بی شمار خود به سوی ازدواج سوق داده می شود و با گزینش همسری مناسب و شایسته، موجبات رشد و تکامل خویش را فراهم می کند و با احساس مسئولیت اجتماعی، تمام هوش، ابتکار و استعدادهای خویش را بکار گرفته و بسیاری از شایستگی ها و توانمندی های نهفته در درونش را شکوفا می سازد.
بنابراین می توان رشد و کمال انسان را از پیامدهای عمده ازدواج موفق و اصولی دانست، زیرا زن و مرد از نظر روحی و جسمی به هم وابسته اند و با قرار گرفتن در کنار هم، یکدیگر را تکمیل می کنند.
با این حال باید اذعان کرد که بسیاری از ازدواج ها با موفقیت و شادکامی قرین نیستند بلکه برخی از زوجین با این که با هدف مقدسی با هم پیوند زناشویی بسته اند ولی کارشان به جدایی و طلاق ختم می شود.
گرچه طلاق را به طور کلی نمی توان مذموم دانست و آن را خلاف خوشبختی زوجین تصور نمود اما بسیارند افرادی که پس از طلاق و متارکه دائم با همسر خود، با مشکلات جدیدی دست و پنجه نرم کرده اند.
شاید بتوان مهمترین پیامد ناشی از طلاق را مشکلات روحی و روانی زوجین پس از طلاق تلقی کرد، دل کندن اجباری از فرزندان به تنهایی کافی است فرد را با اختلالات روحی و روانی دچار کند.
گذشته از این موضوع، پیامدهای اجتماعی چون برچسب منفی مطلقه بودن، داغ ننگی است که در جوامع به شدت سنتی نمی توان به سادگی از زیر بار آن بیرون آمد.
در کنار چنین برچسب های منفی، طرد اجتماعی یا انزوای خود خواسته،کاهش سطح اعتماد عمومی به افراد مطلقه و از بین رفتن امنیت اجتماعی به ویژه برای زنان انکار ناپذیر است.
در نهایت هم اینکه فردی که کانون خانواده اش از هم پاشیده است احتمالاً مشکلات مالی بزرگی را از سر خواهد گذراند.
بیکاری، نبود انگیزه برای ادامه کار،از دست دادن پس اندازها برای پرداخت مهریه و گرفتاری هایی از این دست خواه نا خواه برای زوجین مطلقه قابل پیش بینی خواهد بود. به طور کلی مهمترین پیامدهای طلاق عبارتند از:
الف) پیامدهای اجتماعی: طلاق آسیب های اجتماعی جدی و تأثیرگذاری برای مردان و زنان مطلقه به دنبال خواهد داشت، آسیب های کودکان، سوء مصرف مواد، مشکلات حضانت و تربیت فرزندان، کودک آزاری، خودکشی کودکان، عدم امنیت اجتماعی زنان را می توان بخشی از این پیامدهای مخرب دانست.علاوه بر این در طبقات متوسط و پایین اجتماع و برخی از اقوام پس از طلاق با زنان برخورد سخت تری نسبت به مردان می شود و عموماً ازدواج مجدد زنان مطلقه با مردان مسن تر،مردان متاهل و... امکان پذیر بوده و بنابراین شانس کمتری برای ازدواج با مردان جوان دارند(Dawn,1995).
ب) پیامدهای روانشناختی: منظور از آن اختلالات رفتاری، اضطراب و استرس ها، افسردگی، تأثیرات روانی بر افراد مطلقه است، تحقیقات نشان داده است که غالباً تلخی ها و مرارت های طلاق موجب شکل گیری نظرات افراطی و تعمیم احساسات منفی به جنس مخالف می شود؛ طوری که مرد یا زن احساس می کند باید تا آخر عمر از جنس مخالف بپرهیزد، یا برعکس برای اجتناب از تنهایی و بی پناهی، پس از طلاق خود را به سرعت درگیر روابط جدید کند. با وجود این که هر دوی این حالت ها واکنش های طبیعی به طلاق قلمداد می شود، اما هر دو گونه ی این واکنش ها آسیب زا است(Dawn,1995).گذشته از زنان و مردان مطلقه که درمعرض پیامدهای منفی طلاق هستند فرزندان طلاق هم کم و بیش از مشکلات روحی – روانی رنج می برند.
گاردنر(1992) می نویسد که کودکان طلاق 5-3 ساله احساس خشم، دل تنگی و نگرانی را تجربه می کنند. تیبر (1992) عقیده دارد که کودکان 8-6 ساله معمولاً برای مدارا با طلاق والدینشان سخت ترین دوران را می گذرانند و به نظر می رسد که پسران، این وضع را سخت تر از دختران تحمل می کنند. گاردنر علت آن را فقدان پدر و الگوی پایدار نقش مردانگی ذکر می کند و عقیده دارد که هم دختران و هم پسران هنگام طلاق والدینشان احساس دل تنگی و اندوه می کنند؛ احساس طرد شدن می کنند، و از عزت نفس پایینی برخوردارند. تیبر (1992) درباره ی پیامدهای طلاق بر کودکان 12-9 ساله می نویسد کودکان این گروه سنی مانند کودکان 8-6 ساله در غم و اندوه به سر می برند. پسران بیشتر پرخاشگری می کنند و دختران تمایل دارند که از مادران خود بیشتر اطاعت کنند.
ج) پیامدهای اقتصادی: یکی از نگرانی های عمده ی زنان و مردان مطلقه مشکلات مالی بوده است. برخی از صاحب نظران تفاوتی عمده بین زنان و مردان در پی آمدهای اقتصادی طلاق گزارش کرده اند و به خصوص برای مادرانی که مسئولیت فراهم نمودن امکانات زندگی فرزندان را نیز بر دوش دارند(آماتو،1997).
حال این سوال پیش می آید که مهمترین پیامدهای طلاق برای مردان و زنان کدامند؟
به واسطه طلاق و از هم پاشیدگی کانون خانواده ، زن و مرد دچار پیامدهای منفی و مشکلاتی می شوند که گاه جبران ناپذیر هستند.
در واقع گسستن رابطه زناشویی و رها ساختن زندگی مشترك، زن و مرد را با سلسله چالش های اقتصادی ،اجتماعی و روان شناختی روبرو می کند که رهایی از آنها تنها با گذشت زمان و تلاش بسیار زیاد افراد مطلقه و اطرفیان شان امکان پذیر است.
پیامدهای روان شناختی طلاق برای زنان و مردان متفاوت است، زن پس از طلاق، متحمل پس لرزه های روحی و فشارهای روانی آن می شود.
وقتی زنی می بیند زندگی ای که با هزار امید و آرزو شروع کرده بوده از هم پاشیده است، یاس و ناامیدی تمام وجودش را می گیرد و گاه تا مرز افسردگی کامل و حتی جنون می کشاند.
زن از سویی، مأمنی برای تسکین روحی و کاهش اضطراب و نگرانی هایش ندارد و از سویی دیگر، اطرافیان از سر خیر خواهی یا لجاجت سعی دارند برای او نسخه های جدیدی بپیچند و یا سرزنشش کنند.
علاوه بر آن زنان مطلقه به آسانی در معرض قضاوت های درست و غلط دیگران قرار می گیرند و همین امر فرسایش روحی و روانی آنان را به دنبال دارد.
یادآوری کشمکش ها و جنجال های پیش از طلاق و هنگام دادرسی نیز خود عامل فشارهای روحی مضاعفی است که پس از طلاق علاوه بر دیگر مسائل، روحیه زن را آزرده می کند.
بر اساس ویژگی های ذاتی و جنسیتی زن بیشتر از مرد دارای روحیه ظریف، شکننده و عاطفی است. از این رو به نظر می رسد زن مطلقه بسیار بیشتر از مرد مطلقه احساس شکست می کند و در چنین شرایطی خود را بازنده ای می داند که نتوانسته انتخاب درستی در زندگی اش داشته باشد و یا با وجود انتخاب درست، در ادامه زندگی نتوانسته درست با مشکلاتش کنار بیاید و با آنها دست و پنجه نرم کند.
برخی زنان که در پیگیری طلاق خود را مقصر می دانند، قطعاً در آینده با عذاب وجدان روبرو گشته و آسیب های جدی را تجربه خواهند نمود که تبعات منفی زیانباری را برای ایشان به همراه خواهد آورد. ترس و تنهایی، افسردگی، سرخوردگی ، انزوا ،کاهش رضایت از زندگی، خودکشی، پذیرش نقش ها و به دوش کشیدن مشکلات تربیتی کودکان ( در صورت حضانت فرزندان ) ، مشکلات ناشی از عدم حضانت فرزندان، دلتنگی ، سردرد، افزایش فشارخون، بی قراری در خواب، احساس عدم سلامتی، اختلال حواس، مشکلات جنسی ، پناه بردن به الکل، موادمخدر و سیگار و نگرانی بیش از حد از ازدواج بعدی ( تا آن حد که ممکن است آنها را نسبت به ازدواج مجدد دلسرد کند ) از عوارض فردی طلاق برای زنان است.
گرچه ممکن است در برخی موارد مردان نیز دچار چنین پیامدهای منفی روان شناختی حادی شوند با این حال مسلم است که عمومیت ندارد و در هر حال زنان مطلقه بیش از مردان مطلقه از چنین مشکلاتی رنج می برند.یافته های این پژوهش نشان داد که پیامدهای اجتماعی طلاق برای زنان و مردان متفاوت است.
پدیده طلاق علاوه بر فروپاشی هسته اولیه اجتماع یعنی خانواده اثرات مخربی را بر کل جامعه وارد و معضلات، مشکلات و بزهکاری های فراوانی را در جامعه ایجاد خواهد کرد.
با افزایش طلاق، یکپارچگی اجتماعی از بین رفته و روابط اجتماعی بیمار شده و روح پویایی جامعه از بین می رود. بسیاری از زنان مطلقه، وجود باورهای غلط و قضاوت های تنگ نظرانه افراد جامعه نسبت به طلاق و زنان مطلقه را باعث احساس بیگانگی، ناامنی و ناراحتی در روابط خود با دیگران دانسته که موجب می شود از حضور در جمع فامیلی و دوستان احساس معذب بودن کنند یا مورد اذیت و آزارهای اطرافیان و پیشنهادهای غیرمتعارف قرار گیرند.
با وجود تغییرات اجتماعى و فرهنگى در دهههاى اخیر، طلاق در جامعهی ما هنوز مسئلهای عادی قلمداد نمیشود و زن و مرد مطلقه و فرزندان طلاق در میان بستگان و محله انگشتنما و تحقیر میشوند.
دوام روابط اجتماعی بین افراد جامعه تحت تأثیر عوامل مختلفی است. در جامعه ما اصولاً اقبال عمومی برای پذیرش افراد متأهل در محافل اجتماعی بیش از افراد مجرد است.
تازه این امر در مورد افراد مطلقه نسبت به مجردان بسیار سخت گیرانه تر هم هست. گذشته از این از دست دادن پیوندها و همبستگی با اعضای خانواده پدری و مادری، طرد خانوادگی و در نتیجه از دست دادن حمایت اجتماعی خانواده و اختلاف با سایر اعضای خانواده بر سر همین موضوع طلاق، تن دادن به ازدواج های موقت و ازدواج های ثانویه، دو پاره شدن اعضای خانواده بین پدر و مادر مطلقه و اختلاف بین فرزندان با همسر در صورت ازدواج مجدد، از جمله آثار و پیامدهای منفی اجتماعی طلاق می باشد. بر اساس یافته های این پژوهش به نظر می رسد بروز پیامدهای اجتماعی برای زنان و مردان مطلقه دارای تفاوت است.
اعتیاد، فحشا، سرقت ، طرد از اجتماع، سرخوردگی اجتماعی ، اختلال در مناسبات و تعاملات اجتماعی، کاهش نفوذ اجتماعی، تضعیف موقعیت و فرصت های اجتماعی، در امان نبودن از طعنه ها و نگاه های کنجکاوانه اطرافیان، کاهش فرصت های ازدواج مجدد، تن دادن به ازدواج های موقت و یا خارج از عرف اجتماعی، فرار از خانه، ولگردی و انحرافات جنسی و فساد اخلاقی از پیامدهای اجتماعی طلاق برای زنان می تواند باشد.
یافته های این پژوهش نشان داد که پیامدهای اجتماعی طلاق برای زنان و مردان متفاوت است.
عموماً میزان اشتغال در بین مردان بیش از زنان است.این امر موجب می شود که مردان کم و بیش از زنان وضعیت مالی بهتری داشته باشند و احیاناً پس از طلاق بتوانند از عهده مشکلات اقتصادی بر بیایند.
اما از سوی دیگر در بین زنان مطلقه مشکلات اقتصادی بیشتر به چشم می خورد.
احتیاجات اقتصادی چنین میطلبد که زنان مطلقه با تشکیل خانوادههای جدید به ترمیم روحی و رفع نیازمندیهای خود بپردازند؛ اما چنین شرایطی برای بسیاری از ایشان ، در جامعهی ما، فراهم نیست و به همین دلیل هم ناامنی و احساس ناامنی و هم احتمال ورود آنان به فعالیتهای بزهکارانه، به دلیل نیازهاى مالى و جنسى، افزایش مییابد.
مشکلات اقتصادی اعم از تأمین مسکن، شغل و تامین مایحتاج زندگی، به دوش کشیدن مشکلات اقتصادی کودکان، از پیامدهای اقتصادی طلاق برای زنان است.
نظر شما