به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان، امروز 31 خرداد 95 است. شبش را خوب بخواب رفتم و روزش را اما با دلتنگی های زیاد بیدار شدم.
دیشب یکبار دیگر کابوس همیشگی از دست دادن را در خشم زمین و در صدای آوار گریه هایی که برسرم می ریخت، احساس کردم. سالها پیش شب 31خرداد 69، پدر خانه نبود. برادرها مشغول دیدن برنامه زنده فوتبال جام جهانی 1990 از تلویزیون بودند که مادر دستم را گرفت و به اتاق خواب رفتیم. برایم داستان گفت و مرا به خواب داد. هنوز ساعتی نگذشته بود... هنوز مادر داشت مرا تاب میداد تا به خواب عمیق تری بروم. اما نه! انگار مادر داشت مرا تکان میداد تا بیدار شوم.
وقتی روی دستان مادر در بین راهرو خانه چشمانم باز شد، همسایه ها داشتند داخل کوچه نور افشانی می کردند. گویی جشن پیروزی فوتبال بود.. اما نه! همه جا تاریک و تاریک و سیم های برق پاره و اتصال کرده بودند.
درب خانه ما باز بود و همسایه ها پتویی به دور خود کشیده و وارد حیاط می شدند. تنها خانه ای که در محله ما آنروزها تلفن داشت، منزل ما بود که از پدر بزرگم به ارث رسیده بود.
تلفن سیمش کشیده شد تا روی ایوان و همسایه ها با گریه اینطرف و آنطرف تماس می گرفتند. صحبت ها کوتاه بود تا همه بتوانند با نزدیکانشان تماس بگیرند.
هنوز گیج این اتفاق ها بودم که پدر آمد... چراغ دستی برداشت و با عده ای به سمت روستا به راه افتاد.
دنبال پدر تا وسط کوچه دویدم... همه جا تاریک و فقط نور شمع و چراغ دستی هایی بود که محله ها را ستاره باران کرده بود.
یه عده آتش روشن کرده بودند و عده ای اشک می ریختند.
هوا در نادانی من روشن شد و خبرها در بی خبری شهر من پیچید... حادثه ای عظیم تر از کوچه و محله ما رخ داده بود و عمق این حادثه در رودبار و منجیل، لوشان شهر زیتون بهشتی اعلام شد.
زلزله مصیبتباری که بر اساس آمارهای غیر رسمی تا 37 هزار کشته و 400 هزار بی خانمان بر جای گذاشت. آمارها اعلام کردند که گسل 80 کیلومتری که رودبارسال هاست روی آن زندگی می کند، فشار لایه های اطراف را تاب نمی آورد و با قدرت 7.3 ریشتر به لرزش می افتد.
با تخریب یکصد هزار واحد ساختمانی، یکی از بزرگترین خسارات را به مناطق شهری ایران در قرن بیستم وارد کرد و امروز 26 سال است نام این دوشهر با زلزله، پیوند خورده است.
تازه 2 سال از پایان جنگ ایران و عراق می گذشت و آن همه خرابی و ویرانی آباد نشده بود که این اتفاق سخت به وقوع پیوست.در یک لحظه، تمام شهر روی زمین خوابید.
تا چند روز پس از این رخداد، هیچکس از آن خبر نداشت و کسی نمیدانست دقیقاً چه اتفاقی افتادهاست. وقتی خبر زمینلرزه آنهم پس از تأخیر از تلویزیون ایران پخش شد نشانی مرکز زلزله بهغلط رشت و دیلمان اعلام شد که گمراهکننده بود و هنوز مشخص نشده بود که در رودبار چه شده که پس از چند روز عمق فاجعه معلوم گردید. دلیل خطا در اعلام رومرکز زمینلرزه محدود بودن ایستگاههای لرزهنگاری در آنزمان اعلام شد. ۴ روز پس از زلزله که زمان طلایی کمک عملاً از دست رفته بود، عملیات امدادرسانی به این مناطق آغاز شد.
در ویکی پدیا آمده است: زلزله ۳۱ خرداد ۱۳۶۹ رودبار-منجیل به بزرگی ۷٫۴در ساعت ۲۱:۰۰ به وقت گرینویچ و سی دقیقه بامداد به وقت محلی رخ داد و شهرهای رودبار، منجیل، لوشان و ۷۰۰ روستای اطراف را به نابودی کشاند و به ۳۰۰ روستای دیگر خسارت عمده وارد نمود. خسارت حاصله از این زمینلرزه ۲۰۰ میلیارد دلار برآور شد. کانون ژرفی زمینلرزه مذکور حدود ۱۹ کیلومتری از سطح زمین بود و براثر آن یکصد هزار خانه خشتی و گلی با خاک یکسان شدند یا متحمل خسارات عمده گردیدند و بیش سی و پنج هزار کشته، شصتهزار زخمی و پانصدهزار بیخانمان آنرا در لیست مرگبارترین ۱۰ زلزله جهان در صدسال گذشته قرار میدهد.
چند ساعت پس از وقوع زمین لرزه اصلی چندین پسلرزه به وقوع پیوست که بزرگی موج لرزهای آنها بیش از ۵ بود. بزرگترین پسلرزه حدود ۱۲ ساعت پس از وقوع زمینلرزه اصلی اتفاق افتاد، که بزرگی آن Mb=۶ گزارش گردید. پس از نصب شبکه لرزهنگاری صحرایی مؤسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران روزانه حدود چند صد پسلرزه ثبت میگردید که بزرگی آنها در مواردی از ۵ تجاوز مینمود. عمق اکثر این پسلرزهها بین ۱۰ تا ۲۰ کیلومتر متغیر گزارش شدهاست. این زمینلرزه به لحاظ وسعت و شدت از زلزلههای بیسابقه این منطقه در طی سدهء اخیر بود.
در استان گیلان شهرهای رشت، رودبار، آستانه اشرفیه، لاهیجان، منجیل، لوشان و صومعهسرا در جریان زمین لرزه بیشترین خسارات را دیدند. در این حادثه به بسیاری از منازل مسکونی تجاری، دولتی و راهها و پلها آسیب شدید وارد گردید.
منبع بزرگ تأمین آب مشروب رشت-انزلی و تعدادی ساختمان و آپارتمان مسکونی ۷ و ۸ طبقه با خاک یکسان شد و تعدادی کشته و مجروح گردیدند. در آستانه اشرفیه منبع آب آشامیدنی شهر به کلی ویران و دهها خانه در اثر پدیده روانگرایی خاک تخریب گردیدند. وقوع زمین لرزه در مناطقی از شهرستان فومن موجب خسارات و تلفات فراوان جانی و مالی شد و در روستاهای ماسوله و نصیر محله زمینلرزه دهها خانه را ویران و دهها تن را کشت. شهرهای منجیل و لوشان نیز از شهرهای دیگری بودند که بهشدت تخریب شدند.
در شهر منجیل اکثر ساختمانها ویران شدند و صدها کشته برجای ماند. سد منجیل در جریان زمینلرزه بشدت آسیب دید، بطوریکه دریاچه پشت سد تا پایان مرحله بازسازی بطور کامل تخلیه شد. در تونلهای محور منجیل ـ رودبار شکستگیهای بزرگ و چپ گرد بوجود آمد و مبادی ورودی تونلهای به علت ریزش کوه تخریب گردیدند. شهرک هرزه ویل در شمال غرب شهر منجیل به علت پایداری ساختمانهای مسکونی از تلفات کمتری برخوردار بود، لیکن روستاهای هرزه ویل به علت لغزش کوه به کلی ویران گردیدند.
شهر رودبار در مقایسه با شهر منجیل از شدت تخریب کمتری برخوردار بود، لیکن به اکثر ساختمانها آسیب شدید وارد آمد. در کیلومتر ۲۵ جاده رشت-رودبار جاده در اثر ریزش سنگهای عظیم مسدود گردید. شدت زمینلرزه در ناحیه رودبار-منجیل حدود ۹ درجه در مقیاس مرکالی تخمین زده شدهاست. در شهر گنجه کارخانه کفش و چرم گنجه بهکلی ویران گردید و خسارات زیادی به شهر وارد شد. خسارات ناشی از زمینلرزه در ناحیه امامزاده هاشم جزئی بود و آثار حاصل از زمینلرزه در این منطقه کمتر به چشم میخورد ولی با نزدیک شدن به شهر رشت آثار تخریب تا اندازهای بارزتر بود.
علت بالا بودن خسارات جانی در زلزله منجیل درحقیقت، خطا در اعلام کانون زلزله بود چراکه در آن زمان به دلیل محدود بودن ایستگاههای لرزهنگاری، کانون زلزله منطقه دیلمان در استان گیلان اعلام شد و از این رو زمان طلایی برای امداد رسانی به مناطقی که خسارات جدی بدانها وارد شده بود از دست رفت چراکه این زمان طلایی برای نجات آسیب دیدگان در زلزله ۲۴ تا ۷۲ ساعت است.
جسدها به قدری زیاد بودند که بوی تعفن، احتمال شدید بیماری را افزایش می داد. از این رو دیگر نمی شد اجساد را نگه داشت و تک تک دفن کرد. لودرها به کار می افتند، گورهای دسته جمعی می کنند. بازماندگان بهت زده، اجساد عزیزان شان را در دریاچه سد سفید رود که کنار آرامستان است، غسل می کنند. اجساد هر خانواده، ردیفی کنار هم چیده می شود و باز لودرها می آیند و خاک می ریزند. حالا هر خانواده چند تل خاک دارد و چند تکه سنگ بر روی آنها، حالا روی حدود 80 درصد سنگ قبرهای آرامستان منجیل این عبارت حک شده است 31 / 3 / 1369 بر اثر زلزله.» و بیشتر قبرها هم یک نام فامیل را دارند چون پدر، مادر، فرزندان، پدر بزرگ ها و مادربزرگ ها همه با هم به خواب ابدی رفتند این قبرستان، تپه ایست که از همه جای شهر، قابل رویت است. کنار سنگ قبری نوشته شده: «نفرین به زلزله 69»
حالا امروز وقتی به آسایشگاه معلولین می روی هستند کسانی که زمین گیر همان حادثه اند. هنوز خانواده هایی هستند که خاطرات آنروزها برایشان کهنه نشده است و هنوز هیچ گرمای تابستانی به شدت داغ بزرگ آن اتفاق عظیم و یکباره برایشان نخواهد بود.
شادی روح امواتشان، صلوات
نظر شما