به گزارش خبرنگار شبستان، سایه روباه صورت تیغ را از رگ نازک گلوی نوزاد دور کرد و با پشت دست پرمویش خونی را که کاسه چشم راستش را پر کرده بود، پاک کرد. چند لحظه به چشمان سبز درخشان زن خیره ماند و بعد آهسته نوزاد را به طرف او دراز کرد: «خیلی خب، اجازه داری تا آخر عمر همراه فرزندت باشی». با یک دست نوزاد را در آغوش زن گذاشت و با دست دیگر تیغه داس را بر گلوی او سایید. ناله زن خفه تر از آن بود که در هیاهوی شادمانی سایه ها شنیده شود. نوزادش را محکم تر در آغوش فشرد، با احتیاط قدمی به عقب برداشت، شمشیرش را ستون کرد و روی زمین نشست.
کتاب " حومه سکوت "، جلد اول مجموعه " دشت پارسوا "، نوشته مریم عزیزی مشتمل بر 472 صفحه به تازگی از سوی انتشارات افق راهی بازار کتاب شده است. مریم عزیزی دانش آموخته رشته شیمی محض است. وی در نخستین مجموعه شش جلدی " دشت پارسوا "می کوشد علاوه بر عناصر فانتزی از ویژگی های ادبیات وحشت بهره برد و با خلق فضایی سحرآمیز و شخصیت های به یاد ماندنی، نگاه علاقه مندان جهان فانتزی را به سوی سرزمین ایران بکشاند.
کتاب " حومه سکوت " از سوی رمان های جوان انتشارات افق دارای دو بخش با عناوین " حلقه ای با نگین سه تکه " و " دختر آب ها "ست. این کتاب شامل 31 فصل با عناوین " یک روز معمولی "، " زنده، زنده ماندن، زندگی "، " هشدار نیمه شب "، " حلقه ای با نگین سه تکه "، " جهل و خرد "، " امید و مجنون "، " دروغ "، " تکه کوچکی از زمان "، " سپید، خاکستری، سیاه "، " نشانه های شوم "، " نشان های خانوادگی "، "قانون نامه برتر "، " واقعیت های نوشته "، " در فضای بی نهایت "، " در مرز تغییر "، " دو جام "، "سه حکمران "، " به هر قیمتی "، " مرز اتصال "، " دردها "، " دختر آب ها "، " چلچراغ های خاموش خوشه های انگور "، " دیوار "، " چهره مرگ "، " کار ناتمام "، " چشم سوم "، " درخت هفت شاخه "، " پوسته سرخ "، " جست و جو در شهر "، " قصه ها و ترانه ها " و " مرمر خونی " است.
در قسمتی از این کتاب آمده است: در این میان آنچه بیش از هر چیز از شکیبایی و تحملش می کاست، بی توجهی ها و سکوت های طولانی آبتین بود، ساعت هایی که با هم در کارگاه می گذراندند، دیگر دلچسب نبودند. آبتین از آن شب عجیب به بعد، آشکارا به او بی اعتنایی می کرد. به معنای دقیق تر با او قهر بود. ماندانا نمی دانست او آن شب چه قصدی داشت و چرا خودش را به آن شکل درآورده بود اما آن اتفاق را با معجونی که نوشیده بودند، در ارتباط می دید. مدام این فکر آزارش می داد که آبتین قصه انجام چه کار احمقانه ای را داشت و چرا می خواست به قلعه سرخ برود. هر دلیلی داشت، آن قدر برای او مهم بود که انجام نشدنش او را این طور غمگین و دلخور کرده بود.
در فصل بیست و هفتم کتاب " حومه سکوت " آمده است: از ظهر گذشته بود. زمان جایی در حومه سکوت متوقف مانده بود. نمی دانست چند پیچ از بقیه عقب مانده است اما حدس می زد زمان زیادی از شنیدن آخرین زمزمه های همراهانش سپری شده باشد. تا جایی که خستگی اجازه می داد، به سرعت گام هایش افزود. هراسش موقتی و بی دلیل بود. شاید دو پیچ را پشت سر نگذاشته بود که با دیدن صحنه ای عجیب مثل دیگران متوقف شد. درست در میانه جاده درختی با ظاهری غیر معمول، راه را سد کرده بود. هرچند گویی اصلا درخت نبود.
گفتنی است، کتاب " حومه سکوت "، جلد اول از مجموعه 6 جلدی " دشت پارسوا " نوشته مریم عزیزی از سری رمان های جوان افق در شمارگان 2000 نسخه با قیمت 19500 تومان به تازگی چاپ و روانه بازار کتاب شده است.
نظر شما