«آدم های خوشبخت کتاب می خوانند و قهوه می نوشند»

خبرگزاری شبستان:کتاب«آدم های خوشبخت کتاب می خوانند و قهوه می نوشند» نوشته ی «آنیس مارتن لوگان» را انتشارات «به نگار» با ترجمه ی «ابوالفضل الله‌دادی» منتشر کرده است.

به گزارش خبرنگار کتاب  شبستان ، کتاب حاضر به قلم «آنیس مارتن لوگان» ماجرای زندگی زنی است که پس از مرگ  همسر و فرزندش دچار مشکلاتی می شود که او را از مسیر زندگی عادی خارج کرده است. «دایان» که با از دست دادن عزیزانش تبدیل به زنی منزوی و غمگین شده ، برای دور شدن از اطرافیانی که مدام برایش دلسوزی می کنند تصمیم می گیرد تا به ایرلند سفر کند و همین سفر آغاز تحولاتی است که در زندگی او ایجاد می گردد.

« آنیس مارتن لوگان» نویسنده ی فرانسوی و از نویسندگان نسل نوی فرانسه که توانسته  در مدتی کوتاه به یکی از پرخواننده‌ترین‌ها تبدیل شود در سال ۱۹۷۹ در «سن ملو» متولد شد. وی پس از گذراندن یک دوره ی روانشناسی ، رمان «آدم های خوشبخت کتاب می خوانند و قهوه می نوشند» در سال 2012 تالیف کرده است.

گفتنی است این رمان یکی از پرفروش های فرانسه  بوده و با به دست آوردن آمار فروش  300 هزار نسخه‌ای موفقیت چشمگیری کسب کرده است.

در قسمت هایی از این کتاب می خوانیم:

« فلیکس برای اینکه بیاید خانه‌ی من، دیگر منتظر دعوتم نمی‌شد. بدون اینکه تقریباً خبری بدهد، وارد خانه می‌شد. هر روز هم می‌آمد پیش من. بزرگترین اشتباهم این بود که کلیدهای خانه را به او دادم. به آشپزخانه رفتم و برای خودم قهوه ریختم اما وقتی برگشتم هیچ‌چیز از جایش تکان نخورده بود.... فلیکس نشسته بود، پاهایش را روی هم انداخته و به من خیره شده بود.....

در اتاق کار کالین نشسته بودم، اطلسی جلوی چشم‌هایم باز بود و نقشه‌ی ایرلند را از نظر می‌گذراندم. چطور گورم را زیر آسمان خدا انتخاب کنم؟ کجا می‌توانست آرامش و آسودگی لازم را برایم به همراه داشته باشد تا بتوانم با کالین و کلارا تنها باشم؟ هیچ شناختی از این کشور نداشتم و نمی‌توانستم نقطه‌ی سقوط را انتخاب کنم؛ بنابراین، چشم‌هایم را بستم و انگشتم را برحسب اتفاق روی نقشه گذاشتم. یکی از چشم‌هایم را باز کردم و سرم را جلو بردم. قبل از این‌که انگشتم را برای دیدن نام جایی که انتخاب کرده بودم بردارم، چشم دیگرم را هم باز کردم. دست سرنوشت کوچک‌ترین آبادی ممکن را برایم انتخاب کرده بود؛ آن‌قدر که نام آن به‌سختی روی نقشه قابل‌خواندن بود. «مولرانی». من به مولرانی کوچ می‌کردم.....»

کتاب حاضر را انتشارات به نگار در قطع رقعی و 208 صفحه ، با بهای 15 هزار تومان منتشر کرده  است.

کد خبر 551414

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha