خبرگزاری شبستان_ خرم آباد:
حسن رضا رشیدی، 12 سال سن دارد، او حافظ 30 سوره قرآن است و اشعار خیام شاعر بزرگ ایرانی را حفظ است.
حسن رضا، از بدو تولد با بیماری قلبی مواجه بوده و در یک ماهگی به ناچار زیر تیغ جراحی رفته است.
پس از آن نیز حسن رضا از بیماری قلبی نجات نیافت و دوباره به زیر تیغ جراحی رفته و عمل باز قلب انجام داده است.
او به همراه پدر و مادر و خواهر و برادرش، در روستای شاهیله حاتم آباد قلایی که از بخش های محروم شهرستان الشتر در استان لرستان است زندگی می کند.
پدر حسن رضا، شخصی زحمت کشن در زندگی است که به رغم تنگ دستی تلاش فراوان می کند تا فرزندانش درس بخوانند.
او که با اشتیاق از تحصیل فرزندانش حرف می زند، با غرور و لبخندی همراه با افتخار می گوید: هرسه فرزندم شاگرد ممتاز مدارس خود هستند.
چنگیز رشیدی، ادامه می دهد: روستای شاهیله حاتم آباد مدرسه ابتدایی هم نداشته و بچه های این روستا یا از تحصیل باز می مانند و یا به روستاهای دور برای ادامه تحصیل می رفتند.
وی افزود: با مکاتبات مختلف با وزیر آموزش و پروش و حضور در دفتر وزیر، در سال 87 تنها مدرسه این روستا افتتاح شده که کودکان روستا تا پایان دبستان می توانند در آن تحصیل کنند.
رشیدی ادامه می دهد: حسین پسر بزرگترم است و هم اکنون در دوره متوسطه در مدرسه شبانه روزی روستای عدل آباد مشغول تحصیل است ودر پی توجه بیش از حد خانواده و استعداد خدادادی از شاگردان ممتاز مدرسه است.
مهمانی سالانه برای ادامه تحصیل
وی ادامه می دهد: دخترم نسرین هم دانش آموز مقطع دبیرستان است، بعد از اتمام دبستان به ناچار برای ادامه تحصیل او را به خرم آباد فرستادم و تا سال گذشته هر سال را در منزل یکی از اقوام ساکن شد.
رشیدی، گفت: در سال تحصیلی 94_ 95 نسرین برای ادامه تحصیل در سوم (متوسطه دوم) رشته علوم تجربی روانه دبیرستان شبانه روزی عشایری شد.
حسن رضا اما فرزند سوم خانواده است، که هم اکنون برای ادامه تحصیل ناچار به روستای عدل آباد که نزدکترین مدرسه به روستای شاهیله است، می رود.
او در طول روز 25 کیلومتر راه را به تنهایی می رود و بر می گردد، در زمستان منطقه قلایی شهرستان الشتر، منطقه ای بسیار سردسیر است که زمستان های پر باران و برفی دارد.
پیاده رویی 25 کیلومتری در زمستان و در میان برف ها برای کودکی 12 ساله بسیار سخت است.
حمله گرگ به کوکی 12 ساله در راه مدرسه
رشیدی، عنوان کرد: یک روز زمستانی برفی حسن رضا در مدرسه مشغول به تحصیل بود، اما مادر حسن رضا بی تاب و نگران بود و اصرار می کرد که به دنبال حسن رضا برود.
وی افزود: به دلیل سرمای هوا از مادرش خواستم در منزل بماند و در حالی که هوا به تاریکی می زد، به راه افتادم چند کیلومتر از روستا دور شدم که در میان صدای باد، صداهایی را می شنیدم کمی نگران شدم قدم هایم تند و تند تر شد و با دویدن جلو رفتم که با دیدن گرگی که به حسن رضا حمله کرده بود اختیار خود را از دست دادم و داد می زدم.
وی بیان کرد: به حمد الله با پرتاب سنگ از طرف من و حسن رضا گرگ دور شد و پس از آن روزهای زیادی از زمستان را به استقبال حسن رضا می رفتم تا مورد حمله حیوانات وحشی قرار نگیرد.
رشیدی، با اشاره به آغاز اوقات فراغت از تحصیل فرزندان، گفت: هر سه فرزندم در طول اوقات فراغت در منزل و مزرعه کار می کنند اما تلاش می کنیم با توجه به بیماری حسن رضا کار او سبک تر و کم تر باشد و او در اوقات بیکاری قرآن را قرائت می کند و با کتاب های شعر اوقات خود را می گذراند.
پمپ قلب فرزندم باید عوض شود
او که رنج محرومیت را برچهره دارد، بیان می کند، به رغم مشکلات مالی و محدودیت های زیاد نگذاشتم فرزندانم از تحصیل باز مانند و در حد توان از این پس نیز از آنان حمایت خواهم کرد.
رشیدی اما گویی به چشم دیگر حسن رضا را می بیند، نگاهی به حسن رضا که چهره ای دلنشین و ساده دارد می اندازد و بغضش را می خورد که هر پدر و مادری تاب بیماری فرزند ندارد و بیش از فرزند بیمار خود از آن بیماری رنج می برند.
پدر حسن رضا که اشک در چشمانش حلقه بسته ادامه می دهد: قلب پسرم به دلیل نارسایی و تنگ بودن دریچه قلب با پمپ مصنوعی کار می کند واین پمپ باید تعویض شود.
رشیدی می گوید: حسن رضا در بیمارستان شهید رجایی تهران، تحت درمان است و هر سه ماه یکبار باید برای معاینه به تهران برود و به زودی نیز طبق نظر پزشکان باید مورد جراحی قرار گیرد.
سختی رفت و آمد به تهران
او از سختی های سفری حرف می زند که همیشگی است، می گوید در طول 12 سال گذشته سختی های زیادی برای رفت و آمد به تهران و اسکان در ایام تحت درمان داشته است.
یکی از سختی ها سفر، فقر است، فقر دردی است که درد را دوچندان می کند، بیماری برای فقرا سختی های زیادی دارد، بیمار فقیر و خانواده اش برای هر بار هزینه درمان باید صد بار بمیرند.
رشیدی که زندگی خود و خانواده اش را از راه کشاورزی می گذراند، از کشاورزانی است که زمین زراعی زیادی ندارد و اندک زمینش نیز دیم است.
چشم کشاورز دیم کار به بارش باران است
او می گوید: کشاورز دیم کار، چشمش به کرم الهی و بارش و باران است، در سال زراعی پر باراران محصولات کشاورزی ما هم خوب رشد کرده و با برداشت محصولات می توانیم با پس دادن قرض ها برای چند ماه با خیال راحت زندگی کنیم.
خیال راحت کشاورزی فقیر، گویا داشتن مقداری گندم و آراد در منزل و خرید لباس نو برای فرزندان است.
او برای هزینه های درمانی فرزند بیمار خود در طول 12 سال گذشته هیچ کمکی از هیچ نهادی دریافت نکرده است و بار سختی بیماری و بی پولی و چشم های نگران همسر و فرزند را خود به تنهایی به دوش می کشد.
مهنوش ملکی_ خرم آباد
نظر شما