به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از طلیعه، قرآن به عنوان کتاب سعادت بشر و نسخه جاودان رشد و کمال او، همه چیز را برای رساندن بشر به ساحل سعادت و آرامش در خود دارد چنان که خدای متعال میفرماید: « و لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین» یعنی هر آنچه انسان بدان نیاز دارد در این اعجاز جاوید پیامبر خاتم (ص) است که اگر چنین نبود باب وحی از آسمان به زمین با نزول این آیات بسته نمیشد. از این رو و در گفتوگو با حجت الاسلام والمسلمین عبدالکریم بهجت پور، استاد حوزه و دانشگاه و عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ظرفیتهای قرآن برای تولید علومانسانیاسلامی را به بحث و بررسی گذاشتهایم که مشروح آن به حضورتان عرضه میشود:
وقتی سخن از تحول علوم انسانی و تولید علوم انسانیاسلامی میشود تاکید بر رجوع به منابع و فرهنگ بومی است، آیا قرآن میتواند در این باره راهگشا باشد و منبع تولید علم قرار بگیرد؟
اصولا وقتی از علم انسانی سخن میگوییم یعنی علمی که بناست بشر را از برخی مشکلاتی که سر راه زندگی او است رها کند و برخی فرصتها را برایش به وجود آورد، در واقع نظام دین اعم از قرآن و سنت دقیقا در همین راستا قدم برمیدارند یعنی هدف دین این است که شقاوت را از انسان دور و سعادت را به زندگی او هدیه کند و فرصتهای زندگی انسان را افزایش دهد.
اما تفاوت دین با علومانسانی فعلی این است که علوم انسانی رایج روی رفع ناهنجاریها و سختیهای دنیوی و تامین حدالمقدوری فرصتها در زندگی و حیات فعلی بشر متمرکز است. اما دین افقهای وسیعتری را به روی انسان میگشاید و میگوید شقاوت و رنج، محدود به این عرصه از حیات نبوده و لذت و بهرهوری هم محدود به این عرصه نیست و انسان در عرصههای جدیدی وارد میشود که نسبتش با دنیا مثل دوره جنینی است با دوره حیات دنیایی. یعنی هم از نظر کمیت و هم کیفیت بسیار گستردهتر است و دین میگوید آمادهام تا رنجهای تو را کنار بگذارم و بیشترین بهره را که سعادت نام دارد در اختیارت بگذارم این بهره و کنار زدن رنج اعم از دنیا و آخرت است منتها با این تفاوت که حتی اگر لازم شد برای تحصیل برخی فرصتهای حیات ابدی و یا دور کردن رنجهایی از حیات ابدی، برخی از فرصتها را در دنیا کنار نهاده و یا برخی از رنجها را بپذیری مثل اینکه خود را برای تامین سعادت دیگران به زحمت بیندازی و یا به امر معروف و نهی از منکر و جهاد وادار کنی.
بنابراین، نخستین مسئله برای پاسخ به این سوال آن است که بدانیم علوم انسانی و دین، هم هدف هستند اما هدف در حوزه دین گستردهتر است و در حوزه علومانسانی محدودتر و این کمک میکند ما وقتی صحبت از علوم انسانی میکنیم در حوزه دین که وارد میشویم یک اتفاق مهم بیفتد و آن این است که اولا دین گستردهتر میبیند. ثانیاً دین جامعتر میبیند. یعنی صرفا بخش مادی زندگی را در نظر نمیگیرد و به معنویات و نسبتهای بین بدن و روح انسان هم توجه دارد و به تاثیر نیروهای معنوی بر زندگی مادی و نیز مجموعه هستی و تحولاتی که در هستی شکل میگیرد و بر انسان تاثیر میگذارد، نیز نظر داشته باشد و بر اساس نگاه و شناخت عمیق از انسان و روابط انسان شکل بگیرد، چراکه مبنای گزارههای دینی چه در بخش توصیف چه در بخش توصیه، شناخت عمیقی است که آفریدگار همه پدیدهها و انسان از انسان دارد. از این رو، تولید علوم انسانی از قرآن حتما و قطعا ممکن و میسور است و به رفع نواقص و کمبودهای علوم انسانی بشری کمک میکند.
آیا میتوان از از قرآن آراء مرتبط با همه رشتههای علومانسانی اعم از جامعهشناسی، روانشناسی و … را استخراج کرد؟
امروزه برای علومانسانی دو دسته تعبیر به کار برده میشود: برای مثال آمار، علم انسانی شمرده میشود اینگونه علومانسانی که به معنای جمعآوری و ساماندهی اطلاعات است اصولا در حوزه مطالعات قرآنی و گزارههای قرآنی ارزیابی نمیشود. اصولا اسلام در این زمینهها میتواند توصیههایی داشته باشد مثل استفاده از دانش بشری و ظرفیتهای بشری برای زندگی هدفمند و متعالی؛ اما برخی از علومانسانی هستند که در آنها توصیفی از هستی رخ میدهد و در پی آن یکسری توصیه برای تغییر و تحول است؛ برای مثال در اقتصاد، مدیریت، سیاست و تربیت اینها قطعا دانشهایی هستند که مسائلشان در قرآن مورد توجه و علاقه است.
بنابر نظر و تصریح بسیاری از اندیشمندان جنگهای جهانی اول و دوم و آنچه هم که امروز بشر از نزاع، جنگ و خونریزی تجربه میکند ناشی از نسخه تجویزی علومانسانی غربی است، اگر علوم انسانی متحول و علومانسانی اسلامی با اتکاء به قرآن تولید شود، آیا میتوان به از بین رفتن و یا کاهش این تنازعات امیدوار بود؟
این مسئله صرفاً مربوط به گزارههای قرآن یا گزارههای علوم انسانی نیست، در اینکه اگر این اتفاق بیفتد تا حدّ قابل توجهی میتوان این برهمریختگی و هرج و مرج موجود در زندگی بشر را سامان داد، تردیدی نیست اگر علوم انسانی برآمده از متن قرآن و گزارههای ناب دینی باشد؛ حتما تاثیری را که بر زندگی مردم خواهد داشت، مثبت و رساندن بشر به زندگی عادلانه است. یعنی حرکت جامعه بشری به سمت اجرا و پیاده کردن عدالت در زندگی خود است. به عبارت دیگر اگر علوم انسانی قرآنی و دینی محقق شود و به خوبی شکل بگیرد. حتما انسان جهان عاری از ستم را خواهید دید و جهانی را تجربه میکند که روز به روز به انواع ستمها و رنجهای ناشی از نابرابریها پایان میدهد و هر نوع جابجایی صاحب اولویت بر کسانی که اولویت ندارند را تخطئه میکند و فرصت را به نسبت استعدادها و ظرفیتها پیش روی بشر میگشاید و این واقعیت گزارههای علوم انسانی برآمده از قرآن و اسلام است.
اما در این قضیه دو نگرانی باید داشته باشیم: نخست آنکه صرفا گزارههای انسانی دینی برای ساماندهی زندگی مردم یا زندگی بهتر مردم در برابر زندگیهای برآمده از علوم انسانی غیراسلامی کافی نیست، بلکه این گزارهها باید در دست مجریان صالح و مصلح قرار بگیرد، صالحان و مصلحانی که خود درصد بسیار بالایی از شایستگیها را داشته باشند چنان که خداوند در سوره مبارکه حدید میفرماید: «لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبِیِّنت وَ اَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتبَ وَ المیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط»
این یعنی رسولانی لازم است که اولا مجری خیلی خوبی برای قوانین باشند چرا که استخراج قانون یک مطلب است و اجرای خوب آن مطلب دیگر، از نگاه قرآن به نظر میرسد در کنار و پا به پای طرح مسئله قوانین خوب، مسئله مجریان صالح و شایسته هم مطرح میشود و نمیتوان از این بخش صرفنظر کرد بلکه باید صالحترینها مجریان این قوانین باشند تا قانون دینی اسلامی این علوم انسانی اسلامی شکل بگیرد.
دوم آنکه در استخراج علوم انسانی از قرآن هم باید دانشمندترین و تواناترین افراد در فهم گزارههای دینی متناسب با علوم انسانی دخالت و ورود داشته باشند؛ استخراج این گزارهها توسط افراد نابلد و کم دان و غیرمجرب چه در حوزه دانش چه در حوزه دین باعث میشود قوانینی که تولید میشود مسائلی که حل و علومی که تولید میشود در واقع علوم کاملی نباشند و ناقص متولد شوند.
بنابراین، اگر استخراج کنندگان این گزارهها ناپخته و نابلد بوده و شناخت لازم را از حوزه دانش و از حوزه دین نداشته باشند و روشهای حل و کشف مسئله را ندانند ما با قوانین و علوم ناقص مواجه خواهیم شد و اگر در مرحله اجرا مجریان شایسته نباشند و به جای آنکه خود را به مدیریت علوم بسپارند، بخواهند به نفع خود تفسیر به رای و مدیریت کنند یعنی دانشهای مستخرج را مدیریت کنند باز هم هدف غایی از تولید علوم انسانی اسلامی تامین نمیشود.
وقتی سخن از استخراج علوم انسانی از قرآن و تولید علوم انسانی اسلامی به میان میآید برخی بر این باورند که با افزودن آیه و حدیث میتوان علوم غربی را اسلامی کرد، آیا این تصور صحیح است یا نتیجه مطلوب را به دست نمیدهد؟
این مسئله التقاط بسیار خامی است در برابر تحجری که برخی تصور میکنند علوم ارزشی ندارند و فقط باید به آنچه در گزارههای قرآنی هست، بسنده کرد؛ این نوعی تحجر است در حوزه فهم قرآن کما اینکه در آن سو افرادی میتوانند دچار تحجر در حوزه دانش شوند و بگویند دانش همان است که نظریه پردازان گفتهاند و چیز دیگری در دین نیست که بخواهیم سراغ آن برویم.
این تحجر قطعاً تخریب کننده است و به درد حوزه دین و دانش نمیخورد، علوم انسانی بریده از منابع دینی ارزشی ندارد و علوم انسانی برآمده از قرآن اگر متوجه دانش نباشد نمیتواند جدی و متنی وارد علوم شود! بنابراین، باید این معامله و دادوستد بین دانش و قرآن صورت بگیرد اما بدین معنا نیست که آیات مشابه علوم انسانی را در قرآن بیابیم این اسلامیزاسیون کردن علوم انسانی و در واقع یک چهرهسازی است از علوم انسانی با تاییداتی از حوزه دین.
در حالی که آنچه در علوم انسانی موردبحث است، آن است که اولا ما وظیفه گفتمان سازی علوم انسانی بر اساس قرآن را باید ترغیب کنیم یعنی با توجه به تفاوتهای علوم انسانی غربی با اسلام، باید غیریتسازی رخ دهد و بعد دالهای مرکزی خود را بیابیم و در گام بعد مجموعهای از مفاهیم را هماهنگ با آنها مفصل بندی کنیم و در کنار این بتدریج علومانسانی اسلامی را بسازیم، علوم انسانی که بُعد نقد را نسبت به گفتمان رقیب تاکید و خود را با توجه به رقیب تعریف نمیکند و درباره گفتمان رقیب یعنی علوم انسانی غیرقرآنی داوری و از آن افزوده و کم میکند و این یعنی پالایش و رویش در کنار هم.
آیا فصلنامههای علمی- پژوهشی قرآنی و پایاننامههایی که در رشتههای علوم قرآن توسط دانشجویان تحصیلات تکمیلی انجام میشود، توانستهاند در زمینه تولید علوم انسانی اسلامی راهگشا باشند؟
این مسئله آسیبشناسی میخواهد؛ آسیب نخست برای آن است که هنوز در حوزه مطالعات علمی به قدر کافی اطلاعات روش شناختی مربوط به حوزه دین انجام نشده و دانشجویان رشتههای علوم انسانی از کیفیت و روشهای استخراج از قرآن یا حدیث اطلاعی ندارند؛ از سوی دیگر دانشجویان رشتههای قرآن و حدیث از علوم انسانی و روشهای حل مسئله در آنها و موضوعات مرکز ثقلشان اطلاع کافی ندارند و اصطلاحاً هر کسی از ظن خود با این مسئله یار میشود!
نکته دوم این است که تولید دانش کار دانشجو و طلبه نیست بلکه کار دانشمندان این رشتهها است یعنی ما نباید سهم سقف و ارزش تولید را نادیده بگیریم چراکه این کار علما و دانشمندان است؛ برای مثال وقتی کسی مثل شهید صدر درباره اقتصاد اسلامی و شهید مطهری درباره مسئله اجتماعی اظهار نظر میکنند میتوانند حل مسئله کنند اما دانشجوی عادی این توان را ندارد.
متاسفانه، ما سقف تولید دانش را نازل کردهایم و آن را به سطح طلبه و دانشجو تقلیل دادهایم در حالی که این مهم باید در افقهای بالاتر دنبال شود حتی اگر قرار است طلبه و دانشجو به این میدان وارد شوند باید با استاد مصاحب نه استاد راهنما! همراه باشند چرا که فقط اینگونه میتوان دانش تولید کرد.
نظر شما