به گزارش خبرنگار اندیشه خبرگزاری شبستان، رضا داوری اردکانی، رییس فرهنگستان علوم در همایش فلسفه و جهان عاری از فلسفه که امروز شنبه، یکم خرداد در مجتمع آدینه تهران در حال برگزاری است، با ارائه سخنانی با محوریت "ایران و فلسفه" اظهار کرد: فلسفه برای من امری محرز اما برای بسیاری از افراد بیهوده است که بدون فلسفه نظم و عقل و صلح و سلامت وجود ندارد یعنی بشر اگر تفکر نداشت، جامعه قوام پیدا نمی کند.
وی ادامه داد: اینکه ما گاه علم را جدا از فلسفه تلقی می کنیم، یک مشکل تاریخی است که همواره در یکصد سال گذشته با آن مواجه بوده و هستیم؛ وجه نفوذ فلسفه و تفکر در جامعه این است که عقل به اعتقاد ادبای ما از بالاست بنابراین چه فکر کنیم از بالاست یا چه نظر دیگری را داشته باشیم عقل را در هر صورت نباید با هوش اشتباه کرد.
داوری اردکانی با بیان اینکه «آی کیو» یا همان ضریب هوشی امری بیولوژیک و روانشناسی بوده و در افراد مختلف، متفاوت است، تصریح کرد: عقل در نظر همه ما امری شریف است بنابراین من عقل را به دو قسم مثلا عقل رحمانی و عقل شیطانی تقسیم نمی کنم بلکه عقل رحمانی بوده و با عقل است که جهان و جامعه قوام پیدا کرده و فلسفه نیز باید مظهر عقل باشد چرا که عقل که هست، صلاح هم است.
وی با تاکید بر اینکه اگر تعقل نباشد، مشکلات نیز ظاهر می شوند، ابراز کرد: اما اینکه ایران و فلسفه چه نسبتی با هم دارند باید گفت ایران در این بحث به عنوان منطقه ای جغرافیایی و هر منطقه ای دیگر مانند ایران با فلسفه نسبت ذاتی ندارد یعنی فلسفه نسبت ذاتی با هیچ جایی ندارد اما وقتی گفته می شود ایران، منظور از یک جغرافیا نیست بلکه یک روح و تاریخ است.
این چهره ماندگار فلسفه اضافه کرد: ایران سرزمینی نیست که در طول تاریخ جغرافیا و مرزهای آن تغییر پیدا کرده و با مرزهای گذشته معین نمی شود بلکه یک تاریخ و تعیّن تاریخی است لذا وقتی از نسبت ایران با فلسفه سخن می گوییم منظور اضافه اشراقی نیست.
وی با تاکید بر اینکه تنها مردم و کشوری که پس از تعطیلی مدارس فلسفه یونانی و آوارگی فلسفه که قرن ها آواره بود، به فلسفه توجه کردند، ایرانیان بودند، گفت: فلسفه به معنای لفظی رسم در یونان به وجود آمده و بعد از قرون وسطی در اروپا کمابیش وجود داشت اما در بیرون از اروپا جز ایران، هیچ قوم و مردمی به فلسفه روح نکرده اند و هیچ جا جز ایران فلسفه قوام پیدا نکرد، بنابراین کسی تا 80 سال اخیر به این معنا توجه نکرده است.
داوری اردکانی با بیان اینکه نخستین کسی که از فلسفه ایرانی سخن گفت هانری کربن است که به گفته محمد العابد محمد جابری وی نخستین کسی است که از فلسفه ایران سخن گفته، ابراز کرد: البته اجمالا این قضیه درست است و طرح فلسفه اسلامی که ما می شناسیم، طرح کربن است؛ مسئله فلسفه اسلامی یا عربی را مورخان فلسفه از پایان قرن نوزدهم مطرح کرده اند. مسئله فلسفه ایرانی که ایرانی اسلامی است، مطلب دیگری بوده و امروز بسیاری از افراد هستند که به فلسفه ایرانی اسلامی قائل بوده و عده ای نیز مخالف این موضوع هستند.
وی با یادآوری اینکه کربن معتقد به فلسفه ایرانی اسلامی است، تاکید کرد: البته او را می توان نقد کرد و آموخت اما وقتی کربن می گوید فلسفه ایران، نمی خواهد بگوید فلسفه برآمده از نژاد ایرانی که از قومی خاص برآمده و همچنین نمی خواهد بگوید یک ایدئولوژی در ایران بوده است. به نظر کربن این فلسفه است که با سنت مزدایی پیوند خورده و در نور مشکات نبوت محمدی پرورده شده است.
رییس فرهنگستان علوم با بیان اینکه این نظری قابل بحث است، تاکید کرد: کربن فلسفه ای را پرورده که در این تعریف قابل بحث است؛ طرف بحث کربن و نظر نقاد کربن که استاد درگذشته مراکشی است آن است که فلسفه از کندی که تنها فیلسوف عرب است تا ابن رشد و البته در ایران بعد از ابن رشد، به نژاد ایران پیوسته شده یعنی سهروردی دانسته و ابن سینا ندانسته عنصر ایرانی و ایدئولوژی ایرانی را وارد فلسفه کرده اند یا از فلسفه برای ایدئولوژی ایرانی و ساختن آن استفاده کرده اند.
وی با بیان اینکه حفظ نظر بیان شده برای من قابل احترام است، اذعان کرد: شاید برخی بگویند او به این صراحت این نظر را نگفته اما کتاب هایی که از این استاد مراکشی از سال 1980 تا 90 تدوین شده، به این مسئله اذعان دارد که البته در آثار بعدی این نظریه تعدیل شده اما حاصل مطلب این است که آنها ایرانی بوده و فلسفه را ایرانی کرده اند و گاه او و طرفدارانش دلیل های مضحکی مطرح کرده اند.
داوری اردکانی در ادامه سخنان خود با طرح این سوال که حال آیا واقعا ابن سینا و سهروردی و خواجه نصیرالدین طوسی و اخلاف این بزرگان قصد داشتند که فلسفه را ایرانی کنند و مسئله ناسیونالیسم به صورت امروزی مطرح بوده است، توضیح داد: اگر مسئله این است، ما با فهم و زبان خود فلسفه یونانی را فهمیده ایم، این موضوع جای بحث دارد. ما با فهم و زبان خود می فهمیم و رومی ها نیز با زبان خود فلسفه یونانی را می فهمیدند، بنابراین اگر مطلب این است، نزاعی نیست.
وی در ادامه گفت: به نظر من کربن به فلسفه علاقه مند بوده و ملاصدرا و سهروردی را آموخته و تفسیر خاص خود را دارد که با اغراض سیاسی پیوسته نبوده و با ایدئولوژی ارتباط ندارد، بنابراین اگر کربن دانسته به سمت ملاصدرا و سهروردی آمده که اروپا را نجات دهد این جای بحث دارد اما اینکه اگر کسی فکری کند و راهی بجوید که اروپا را نجات دهد آیا این گناه است؟ من فکر نمی کنم این جرم و عیبی باشد که به کربن بگیریم ضمن اینکه من با احترامی که برای او قایل هستم اما کربنی نیستم.
وی اضافه کرد: اما آقای جابری که کربن را منسوب به ایدئولوژی می کند، او به ایدئولوژی کاری ندارد که می گوید فلسفه عربی است و باید به زبان عربی باشد و خطای کربن این است که ابن رشد را پایان فلسفه اسلامی ندانسته است.
رییس فرهنگستان علوم در ادامه خاطرنشان کرد: تردیدی ندارم که ابن رشد از تکراری که کربن در ذکر مراسم تشییع او داشته آزرده شده و آن سخن معروف ابن عربی که جنازه فیلسوف را در یک طرف و آثار او را در طرف دیگر گذاشته بودند و محی الدین گفته بود این فیلسوف و آثارش نمی دانم به مقصد و مقصود رسید یا خیر لذا فیلسوف مراکشی حق دارد از ابن رشد دفاع کند اما اینکه ابن رشد مثال فلسفه و فیلسوف است این یک ایدئولوژی است.
داوری اردکانی در پایان سخنان خود یادآور شد: اگر کربن سهروردی را نه به صراحت مثال فیلسوف می دانست، مستحق منسوب شدن به ایدئولوژی است اما فکر می کنم استاد مراکشی نیز خود بری از ایدئولوژی نباشد به هر حال ایران از هزار سال پیش کانون فلسفه بوده است.
نظر شما