به گزارش خبرگزاری شبستان؛ "الاتجاه پرس" در مقاله ای به قلم "حنیف عبدالله" نوشت: سال گذشته، «سلمان بن عبدالعزیز»، زمام قدرت را در «عربستان» به دست گرفت و این انتقال قدرت، یک انتقال معمول بین خاندان حکومت نبود، بلکه هدف از انتصاب او در این منصب، در حقیقت، انتقال سیاست دربار پادشاهی به مرحله جدیدی در زمینه برخورد با بحران های خاور میانه و شمال آفریقا از یک سو و نحوه تعامل با قدرت های رقیب از سوی دیگر می باشد.
کارشناسان و سیاستمداران غربی پیش بینی می کنند که سرنوشت خاندان سلطنتی و کل کشور همچنان در هاله ای از ابهام بوده و آل سعود با وجود هزینه های هنگفت توان رفع آن را ندارد. از این رو برای حفظ سلطنت خود به سیاست های افراطی و متزلزل چنگ زده و به گمان باطل خود، سلطنت و نفوذ در خارج از کشور را حفظ می کنند. این خود، بیانگر نگرانی آنها نسبت به آینده این خاندان است.
چند روز قبل، «باراک اوباما»، رئیس جمهور آمریکا تاکید کرد که «عربستان» حامی تروریسم و سرکوبگر آزادی بوده و به حقوق بشر احترام نمی گذارد. این موضوع خشم و احساس نگرانی «عربستان» را برانگیخت و موجب شد تا «ترکی الفیصل» متذکر خدمات 50 ساله «عربستان» به «آمریکا» و توصیف ناعادلانه بودن سخنان«ناوباما» گردد.
در جبهه داخلی نیز، با وجود این که بسیاری از شاهزادگان در راستای منافع «ملک سلمان» و پسرش «محمد» عمل می کنند، اما نشانه های روشنی از وجود تفاوت های عمیق و بسیار نگران کننده در عمق سلطنت این رژیم وجود دارد، از جمله می توان به تغییر مقامات سطح بالای این رژیم در 43 پست سیاسی اشاره کرد که نشان دهنده تزلزل ساختار دربار پادشاهی و نوعی مقدمه سازی برای سلطنت «محمد بن سلمان» است، اما «آمریکا» تاکنون موضع صریحی در قبال این موضوع از خود نشان نداده است.
از جمله برنامه های اقتصادی مطرح شده از سوی «محمد بن سلمان» دستیابی به منافع سیاسی به نظر غیر ممکن است که در حقیقت در چارچوب یک طرح جامع برای «عربستان»، منطقه و سراسر جهان طراحی شده است.
بدیهی است که آل سعود به طور کلی و خاندان سلمان به طور خاص، احساس خطر شدیدی نسبت به جناح وهابیت داشته و در این زمینه پیش بینی هایی وجود دارد که ساختار فرهنگی جدید«عربستان» با شعله ور شدن جنگ داخلی از سوی دو گروه «داعش» و «القاعده» وارد مرحله جدیدی شده است. این بدان مفهوم است که علاوه بر مشکلات امنیتی، اجتماعی و اقتصادی، مشکلات منطقه ای و بین المللی نیز ارکان دربار پادشاهی را متزلزل کرده است.
تلاش های «ریاض» در جنگ های خونین منطقه به ویژه «عراق» و «سوریه» با شکست روبرو شده و هیچ سودی برای آل سعود نداشته است. این تلاش ها فقط باعث تخریب زیر بنای کشورهایی شده است که معتقد به گرایش های وهابیت هستند.
پادشاهان «عربستان» در توهم کمک های «واشنگتن» به این کشور در تحقق برنامه های آن در کشورهای «سوریه»، «یمن» و «عراق» بوده و بر این گمان باطل هستند که «آمریکا» در خط مقدم جنگ بوده و با آنها جشن پیروزی بر ملت های عاری از سلاح را می گیرد. بی گمان آنها در توهمی باطل هستند، چرا که «آمریکا» به دنبال دست یابی به منافع ویژه خود و تحقق موفقیت های دیپلماسی و سیاست خارجی خود قبل از ماه «نوامبر» آینده است.
ناظران سیاسی بر احساس نگرانی شدید «عربستان» نسبت به مواضع آمریکایی ها و سیاست خارجی این کشور تاکید کرده و از این سیاستها، با نام مواضع «کشنده» یاد کرده اند.
پس از علنی شدن روابط دوستانه بین «ریاض» و «تل آویو»، آل سعود احساس می کند که صهیونیست ها، خلأ استراتژیک و نظامی حاصل از مناطق بحرانی منطقه و برخورد با جمهوری اسلامی ایران را پر خواهند کرد. این نیز یک نشان ساده لوحی «عربستان» است، چرا که صهیونیست ها این کشور را فقط به عنوان ابزاری موقتی و پلی برای عبور به مرحله دیگر به شمار می آورند و آنها تا این حد احمق نیستند که به «عربستان» خدمت کنند.
در مورد «ایران» نیز پیروزی انقلاب اسلامی کابوسی وحشتناک بر چشمان آل سعود و آمریکا بوده و بدین جهت به دنبال نامطلوب جلوه دادن تصویر این انقلاب و اعمال فشار از طرق پنهان و آشکار است.
تروریسم تکفیری وهابیت، زاییده آل سعود است، اما با این وجود گمان می کند که عضوی از ائتلاف ضد تروریسم است، به گونه ای که این کشور، مجبور به پرداخت 750 میلیارد دلار برای پوشش رسوائی های خود در حوادث یازدهم سپتامبر شد. تمام موارد مذکور، تنها اشاره ای گذرا به سیل سیاست های غیر انسانی آل سعود بوده و آنها فقط خاندانی متزلزل در مسیر وزش بادهای وزنده هستند.
نظر شما