به گزارش خبرگزاری شبستان؛ پایگاه خبری "العهد" در مقاله ای به قلم "جهاد حیدر" نوشت: واژه نکبت، تنها برای دلالت بر رویدادی معین در مکان و یا زمان مشخصی به کار نمی رود بلکه حوزه مفهوم آن شامل اندوخته فرهنگی و مفهوم سیاسی می شود که با همه ابعاد این رویداد و زمان و مکان وزمینه های آن مرتبط است. یکی از عناوین و مسائل منشعب از این رویداد، تلاش برای تقدیس این مصیبت و بازگرداندن آن به فرمی بدتر از نوع نخست آن است.یکی از ابعاد نکبت، داستان «اسرائیل» و مسائل مربوط به آن است.
در مورد اعلام موجودیت رژیم غاصب صهیونیستی، می توان بسیاری از عوامل بین المللی و عربی و فلسطینی و صهیونیستی را دخیل شمرد. اما سیر حوادث پیچیده ای که موضوع «فلسطین» را گرفتار کرده است، بیانگر این حقیقت است که فاجعه«فلسطین» و به طور مشخص، اعلام موجودیت رژیم صهیونیستی، یک موضوع فی نفسه مسلم نبوده بلکه نتیجه تعامل و کارکرد گروهی از عوامل مرتبط است، درست همان گونه که عدم تکرار این فاجعه پس از سال 1982نیز یک موضوع مسلم و قطعی نبوده بلکه مجموعه ای از شرایط عینی و ذاتی کارکرد یافت و در اراده و عمل مقاومت و پس از آن آزادی بازخورد پیدا کرد.
بارزترین نکبت های گذشته که منجر به نکبت شکل گیری رژیم صهیونیستی شد، نکبت شهرک سازی یهود در «فلسطین» است، فاجعه ای که زمینه را برای ساخت شبکه ای از سازمان های صهیونیستی فراهم کرد. اگر ساختمان های ایجاد شده توسط توسط جنبش صهیونیستی به پشتیبانی «انگلیس» نبود، هیچ گاه زمینه برای مهاجرت مردم «فلسطین» از سرزمین خود به وجود نمی آمد و به تبع آن اگر فاجعه مهاجرت همراه با انفعال و خواری عربی و وابستگی به سیاست «انگلیس» پیش نیامده بود، نکبت «اسرائیل» هیچ گاه امکان شکل گیری نمی یافت.
مهم ترین درسی که از رهگذر مراحل جنگ با «اسرائیل» برای درک واقعیت موجود به دست می آید، اینکه چشم اندازهای آن به روی بسیاری از مسیرهایی که یه خودی خود، امری قطعی و حتمی نیستند، باز بوده بلکه مشروط و منوط به شرط ها و مقدماتی می باشد. اماخطرناکترین مورد آن، فاجعه مشروعیت بخشیدن به اشغال «فلسطین» به منظور دستیابی به ترویج امکان تبدیل این کشور به عنوان متحدی برای رژیم های عربی با هزینه ملت و موجودیت «فلسطین» است. بلکه این موضوع، امتداد و اوج روند نزولی است که قبل از هر چیز، با راهکار شهرک سازی در «فلسطین» آغاز شد و با فاجعه اعلام «اسرائیل» به عنوان یک کشور رسمی به اوج خود رسید.
نقطه حرکت جنبش «صهیونیستی» در پایه ریزی و برنامه سازی برای مهاجرت مردم «فلسطین» در شعار - سرزمین بدون ملت برای ملت بدون سرزمین – نهفته است. برای تبدیل این شعار به واقعیت نیاز به یک استراتژی جدی برای تضمین تحقق این شعار وجود داشت و این استراتژی در فاجعه آواره کردن مردم فلسطین شکل گرفت که خود، پایه و اساس فجایع دیگر شد.
در مقایسه با واقعیت کنونی، می توان تاثیر چنین داستان سرایی را در شکل گیری افکار عمومی از خلال موضوع «سوریه» مشاهده نمود که بارزترین نمونه عینی برای درک اثرات عینی و مفهومی در این مرحله به شمار می آید، هر چند که با واقعیت فاصله بسیاری دارد.
از خلال موضوع « سوریه»، حقیقت برنامه ریزی شده برای هدف قرار دادن مقاومت در «لبنان» و «فلسطین» و گزینه های استراتژیک دولت «سوریه» پوشش داده شد و تصویرجنگ در خاک «سوریه» به گونه ای منعکس شد که گویی هدفی جز تحقق آزادی و دموکراسی ندارد. و بر این اساس است که کنفرانس های بی شماری برگزار و رسانه ها انحصاری می شوند، مردم بسیج می شوند و بخش گسترده ای از جوانان عربی و اسلامی در آتش «سوریه» گرفتار می شوند.
جنگ «سوریه» در امتداد یک خط موازی رنگ مذهبی به خود گرفت و استکبار بین المللی هنر استفاده از آن را برای مقابله با محور مقاومت به خوبی فرا گرفت و بدین گونه، جنگ بین «مقاومت» و «تکفیری ها» به مثابه جنگ شیعه و سنی گشت.
اما بزرگترین فاجعه ای که در سایه غرش سلاح و جنایتهای خونین، در حال مقدمه سازی است، تبدیل «اسرائیل» به یک متحد نظامی برای عرب ها در مقابل اردوگاه مقاومت است.
آری این چنین، موضوع «سوریه» داستان روایتگر مراحل از دست دادن «فلسطین» و استقرار«اسرائیل» به عنوان مهم ترین پایگاه نظامی غرب در منطقه شده است. با این حال باید گفت که هیچ یک از این نتائج، امری حتمی نبوده و باید حساسیت موضع و پیامدهای آن و مسئولیت درقبال گزینه های پیش روی ملتهای عربی و به طور ویژه «فلسطین» درک شود.
نظر شما