انقلاب مولفه هویت فرهنگی را در مواجهه 200ساله ما با مدرنیته نمایان کرد

بافت جامعه ایران در طول 200 سال گذشته، آرام آرام عناصر تجدد را به انتخاب یا ناگزیر پذیرفته است و گاهی نیز در مقابل آن مقاومت کرده و مثال آن انقلاب است که تأثیر مولفه هویت فرهنگی ما را نمایان کرد.

به گزارش خبرنگار شبستان، نشست «نقد نقاشی معاصر ایران» روز گذشته با حضور آیدین آغداشلو در کارگاه هنرهای تجسمی حوزه هنری برگزار شد.

 

آیدین آغداشلو، نقاش و تاریخ‌نگار هنر در ابتدای سخنان خود گفت: در 30 ساله گذشته بر خود می‌دانستم که همواره دعوت حوزه هنری را اجابت کنم تا بگویم همه ما اهل یک قبیله و خانواده‌ایم، این خط‌کشی‌ها، واهمه‌ها و ملاحظه‌ها که صورت می‌گیرد هیچ کدام واقعیت ندارد و همه ما جزیی از یک پل هستیم.


وی ادامه داد: حوزه هنری را از ابتدای تأسیس به عنوان یک آرزو برای تغییر جهان و جایی برای جست‌وجوی حقیقت می‌دانستم.
 

این استاد نقاشی افزود: هنرمند را به حسب تولیدش ارزشمند می‌دانم نه ادعای او. برای ماندگار شدن هنرمندان جز تولید هنری چیز دیگری نمی‌شناسم. بسیاری از دوستان من همچون کاظم چلیپا، حسین خسروجردی و حبیب صادقی در حوزه فعال بودند، مهم نیست نظر من درباره هنر با نظر آنها همسو بوده یا نه، من آنها را جان‌سوخته هنر می‌دانم.


وی تأکید کرد: هر چقدر حوزه تغییر کرده باشد و من با ورود به آن نشناسمش، حوزه را خانه خود می‌دانم و با وجود آنکه به خاطر سلیقه‌ام در خیلی جاها حاضر نمی‌شوم همواره دعوت حوزه هنری را برای حضور اجابت گفته‌ام.


آیدین آغداشلو در بخش دیگری از سخنان خود موضوع نقد و بررسی هنر معاصر ایران را مبحثی پیچیده دانست و گفت: برای مشخص شدن چند و چون و گروه‌بندی هنرمندان معاصر ایران نیازمند منابع دسته اول علمی و آماری و محققان زیادی هستیم و این در حالی است که درباره هنر مدرن ایران منبع دقیقی نداریم و منابع خارجی شناخت هنر معاصر ایران نیز دربردارنده نوعی غرض‌ورزی و محدودسازی هنر ایران به بخش محدودی از هنرمندان است.


وی ادامه داد: باید مشخص شود که هرگونه جمع‌بندی درباره هنر معاصر ایران بر چه اساس و مبنایی صورت می‌گیرد. نقد هنر معاصر ایران نیازمند نگاه بی‌طرف و جامع است. طبیعی است که هر کسی پسند و انتخاب خود را دارد اما همه اینها باید بر بستری جامع استوار شود تا گونه‌های موجود را به نمایش بگذارد و اجازه انتخاب را به مخاطب دهد.
 

آغداشلو با یادآوری محدودیت های طبیعی شناخت هنر معاصر ایران گفت: هنر معاصر ایران، اوج و فرودهای خود را داشته است که باید آن را در متن فرهنگ اجتماعی 200 ساله اخیر ایران بررسی کرد.


این استاد هنر با تأکید بر اهمیت بسترهای شکل گیری هنر، به ورود هنر غرب به ایران و بسیاری دیگر از نقاط جهان اشاره کرد و گفت: نباید کمال الملک را متهم به واردکردن هنر غرب به ایران کرد، چراکه فعالیت او ریشه در آرزوی نقاش ایرانی پس از دوره صفوی داشت که می خواستند با نگاه واقعگرای نقاشان غربی رقابت کنند. البته گاهی نیز جایگزینی هنر جدید و قدیم به خاطر اشباع هنر پیشین است، همان گونه که در اواخر صفوی، دیگر شاگردان رضاعباسی شاگردان دیگری تربیت نکردند، چراکه اساساً سلیقه و نظرگاه تغییر کرده بود.


وی افزود: باید توجه داشت که به همراه سیطره استعماری غرب، سیطره فرهنگ و هنر و ادبیات غرب نیز به کشورهای دیگر وارد شده است. این که هنرمندان یک ملت، بتوانند در مقابل فرهنگ وارداتی انتخاب گر باقی بمانند، در همه دوره ها اتفاق نمی افتد. مثلاً در دوره هایی مثل صفویه توانسته ایم این مهم را به انجام برسانیم، به طوری که علاوه بر دریافت هنر غرب، آثار هنری متعلق به ایران است.

 

آغداشلو در بخش دیگری از سخنان خود، با برشمردن مسائل موجود در هنر معاصر ایران، گفت: بافت جامعه ایران در طول 200 سال گذشته، آرام آرام عناصر تجدد را به انتخاب یا ناگزیر پذیرفته است و گاهی نیز در مقابل آن مقاومت کرده و مثال آن انقلاب است که تأثیر مولفه هویت فرهنگی ما را نمایان کرد.


وی ادامه داد: از دهه 30 به بعد در ایران، کوبیسم ایرانی، اکسپرسیونیسم ایرانی و ... داشته ایم و این نشانه احساس نیاز هنرمند به جهانی بودن است، اما پرسش این است که ما چه زمانی وارد مدرنیته شدیم و آیا حقیقتاً وارد مدرنیته شده ایم!؟


این تاریخ نگار هنر افزود: در سال های مواجهه با مدرنیته همواره در برزخی به سر برده ایم. از سویی این فرصت را نداشته ایم که همه تجربیات مدرنیته را خودمان دوره کنیم و از سوی دیگر نیز آن قدر فعال نبوده ایم که خود را با سرعت تحولات هماهنگ کنیم.

پایان پیام/ 

 

کد خبر 54371

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha