به گزارش خبر گزاری شبستان؛ «اسپوتنیک» در مقاله ای به قلم «راشد عامر» نوشت: شکست گروه تروریستی داعش در بسیاری از میدان های نبرد و همچنین تداوم اقبال و ادبار در برخی از این جنگ ها حتی با وجود شکست در «عراق» و «سوریه»، برای درک و تصور امکان خاتمه بخشیدن به نبرد با «داعش» و دیگر گروههای تروریستی پیرو آن کافی نیست، چرا که این گروه تروریستی قدرت بزرگی را در گشودن آتشی جدید در «لیبی» و «یمن» و «صحرای سینا» و ایجاد شبکه گسترده ای از سلول های خفته ثابت کرده است که می تواند با تحریک آنها در اروپای غربی و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، شمال آفریقا، افغانستان و بسیاری از کشورهای اسلامی، بر آنها تسلط یابد. سرکردگی «داعش» از هیچ تلاشی برای گسترش خطوط تروریسم خود به کشورهای دیگر فرو گذار نبوده است.
بنابراین؛ در ارزیابی قابلیت ها و عملکرد و اقدامات داعش در طول سه سال گذشته نباید تنها به توان نظامی آن به ویژه در «عراق» و «سوریه» به عنوان پایگاه نظامی و سازمانی آن استناد کرد، بلکه باید بر توان این گروه تروریستی در جذب نیروهای جدید به صفوف خود، تامین منابع حمایت مالی و گسترش شبکه تاثیر خود بر حجم عظیمی از افکار عمومی در کشورهای عربی و اسلامی و جوامع مسلمان در کشورهای غربی، به ویژه بخش های مذهبی و گروههای تازه تاسیس آن، از طریق تحریف آموزه های دین اسلام و نشر اندیشه های مبتنی بر کینه و نفرت توجه نمود.
گروه تروریستی داعش از میراث وحشتناک انحرافات فکری برای رسیدن به ویژگی اعتدال که از مشخصه های بارز اندیشه اسلامی و آموزه های آن می باشد، سوء استفاده کرده و گروههای منحرف افراطی از بازی این گروه تروریستی در نقش ابزاری برای نیروهای منطقه ای و بین المللی، در دهه پنجاه و شصت قرن گذشته در راستای خرابکاری در جنبش های آزادی بخش عرب، سقوط و انحراف آرمان های جوامع مدرن برای تحقق توسعه پایدار، دستیابی به دموکراسی، آزادی، عدالت اجتماعی و برابری در میان مردم یک کشور، پایان دادن به وابستگی امپریالیسم استعماری قدرت های استعماری غربی برای جلوگیری از غارت ثروت ملی و حیف و میل آن سود فراوان جستند.
پس از آن نیز، گروه تروریستی «القاعده» از سوی «آمریکا» به عنوان ابزاری برای حضور در «افغانستان»، در دهه هشتاد قرن گذشته، به بهانه به اصطلاح "جنگ سرد" علیه اتحاد جماهیر شوروی به کار گمارده شد تا آمریکا، خود، بهای سنگینی را در یازده سپتامبر به دست دست پرورده خود، «القاعده» پرداخت کند. این سازمان های افراطی تروریستی همچنین ضربات سهمگینی را به کشورهای عربی حوزه خلیج فارس و در صدر آنها «عربستان سعودی» وارد کردند اما همچنان از آغوش باز این کشورها برخورداربهره مند هستند.
در اینجا باید اشاره کرد که القاعده و داعش تنها نماینده منحصر به فرد تروریسم و افراط گرایی وابسته به انحرافات فکری نیستند، بلکه گروههای افراطی دیگری نیز وجود دارند که با وجود تفاوت در مراجع مذهبی و فرقه ای اما باز با این دو گروه تروریستی موافق و همگام هستند.
کشور «اندونزی» که از اثرات مستقیم فعالیت داعش و القاعده دور بوده است، هم اکنون احساس خطر کرده و این ترس در ابتکارات اجتماعی آن همچون میانه روی در اعتقادات اسلامی، تمسک مسلمانان به روابط صلح آمیز و پیوند برادری با ملت های جهان و رد همه اشکال افراط گرایی و تروریسم بازتاب یافته است.
انجمن فعالان گسترش اسلام صلح جو در دومین کنفرانس بین المللی علما و اندیشمندان جهان اسلام در «جاکارتا» اعلام کردند که : «ما هرگز اسلام را گروگان یک عده مجنون با قلبهایی پر از کینه و نفرت قرار نمی دهیم » «اسلام برای ما به مفهوم کمک به ساخت یک تمدن استوار و نه تغییر آن است».
این تجربه ای است که باید بر ان درنگ نموده و آن را فرا گرفت. «اندونزی» یکی از بزرگترین کشورهای اسلامی با 225 میلیون مسلمان است که در سالهای گذشته شاهد درگیری های بسیاری بین روشنفکران و افراطی ها بوده که روشنفکران پیروز میدان بوده اند. اما این موضوع به مفهوم عدم ظهور دوباره سازمان ها و گروههای تروریستی نمی باشد، چرا که هیچ یک از کشورهای اسلامی تلاش های یکپارچه و هماهنگی را برای خشکاندن سرچشمه های تروریسم و افراط گرایی انجام نداده اند. راه حل عملی این کار، تنها مبتنی بر راهکار نظامی و امنیتی نبوده و باید مبتنی بر اسلام میانه رو (که همان اسلام ناب محمدی است)، جهل و جمود فکری جوانان که پایه و اساس تشکیل گروههای تروریستی چون داعش است، از بین برود.
نظر شما