انقلاب اسلامي ايران نقطه عطفي در تاريخ مقاومت فرهنگي است

خبرگزاری شبستان:جريان هاي مقاومت فرهنگي در ميان ملت ها و در قالب انقلاب ها و سپس دولت ها شكل مي گيرد.

خبرگزاری شبستان_ خرم آباد؛ مفهوم مقاومت در بطن خود نمايانگر وجود تضاد و درگيري است، در حالي كه اين در گيري و تضاد را با نگاهي ارزشي توصيف مي كند. چرا كه مقاومت به معناي ايستادگي فرد يا گروهي در مقابل فرد يا گروه متجاوزي است كه قصد پايمال كردن حقوق آنان را دارد. در عرصه فرهنگ نيز مقاومت، همين معنا را به ذهن متبادر مي سازد. پايمردي فرهنگي در مقابل فرهنگي متجاوز. اين مفهوم، علاوه بر دلالت هايي كه دارد، سوالات بسياري را نيز در ذهن شنونده ايجاد مي كند. از جمله اين كه: آيا اصولا تقابل فرهنگ ها امري ممكن است؟ تجاوز فرهنگي به چه معنا است؟ و چگونه يك فرهنگ به فرهنگ ديگر تجاوز مي كند؟ چرا بايد در مقابل ورود فرهنگ هاي ديگر مقاومت كرد و تن به تفوق فرهنگ برتر نداد؟ و فرهنگ ايراني- اسلامي ما چه وضعيتي در اين تقابل و ستيز دارد؟   

 

 

در این خصوص بادکتر احمد حقی، مدرس دانشگاه و کارشناس فرهنگی و اجتماعی به گفت و گو نشستیم.

_مقاومت فرهنگي به چه معنا است؟                                                                                                    

دکتر حقی، در جواب این سوال، گفت: در يك تعريف ساده و مورد توافق، فرهنگ به مجموعه باورها، ارزش ها و هنجار هايي گفته مي شود كه در جريان تجربه تاريخي يك جامعه( اعم از گروه، قوم، ملت يا...)، شكل گرفته و سبك زندگي آن جامعه را شكل مي دهند. بر اين اساس، فرهنگ امري پويا و مدام در حال تغيير است، چرا كه هر روز و هر ساعت، تجربه اي بر تجارب افراد و جوامع افزوده مي شود. ضمن اينكه در اين تعريف، عمل فرهنگي، به معناي هر عملي است كه در راستاي تحكيم، نقد و اصلاح فرهنگ جامعه صورت مي پذيرد. بنا براين، تقابل فرهنگي به معناي تلاش مجدانه و تا حدودي خصمانه دو فرهنگ براي هدايت سبك زندگي يك جامعه خواهد بود؛ و به همين ترتيب، تهاجم و تجاوز فرهنگي، به معناي بكار گيري تمام توان فرهنگي، براي حذف فرهنگي خاص از عرصه مديريت سبك زندگي جامعه اي است كه به صورت سنتي و در بازه زماني نسبتا طولاني، در آن جامعه حضور داشته و شكل يافته و سبك زندگي مردم را شكل داده است.

 

در مقابل، مقاومت فرهنگي، به معناي تلاش همه جانبه يك فرهنگ، براي حفظ موقعيت و نقش خود در مديريت سبك زندگي جامعه اي است كه مولد و مولود آن فرهنگ است.  و البته همه اين فعاليت ها، اعم از مثبت يا منفي، مي توانند در قالب فعاليت هاي عمومي مانند تبليغات تلويزيوني، يا در شكل فعاليت هاي اختصاصي مانند كلاس ها و دوره هاي آموزشي صورت پذيرند. همچنين ميتواند به صورت مستقيم و صريح باشد يا به صورت غير مستقيم و ضمني. در شكل صريح، موعظه و خطابه و در شكل غير مستقيم تماشاي يك فيلم سينمايي را مي توان به عنوان نمونه ذكر كرد.

 

چرا مقاومت فرهنگي؟

 

 

_انحصار طلبي مدرنيزم در منطق و اصول فلسفي آن كاملا آشكار بوده و نقطه ضعفي اساسي در حوزه فرهنگ و اجتماع به شمار مي آيد. در منطق مدرنيزم، دنيا ماشين خودكاري است كه بر اساس اصول ثابت و تغيير ناپذيري كه صرفا جنبه مادي نيز دارند در گردش است. و البته، انسان و جوامع انساني نيز در همين دنياي ماشيني قابل تعريف اند.

 

جامعه مدرن، متشكل از افرادي است كه هركدام خواسته ها و برنامه هاي خاص خود را دارند و تنها براي رفع محدوديت هاي فردي مجبور به همكاري با يكديگر و تشكيل جامعه شده اند. در اين جامعه، بهترين نظام سياسي، نظامي است كه كمترين مزاحمت را براي شهروندان ايجاد كرده و فقط به رفع تعارض هاي احتمالي ميان آنان اكتفا كند. بهترين نظام اقتصادي نظام حامي سرمايه و ثروت شخصي است و بهترين نظام اخلاقي با محوريت اصالت سود بوجود مي آيد.و در نهايت، چاره اي جز مدرنيزم براي دنيا نيست و همه فرهنگ ها و تمدن ها، اعم از ديني يا غير ديني از ميان خواهند رفت و مدرنيزم وارث دنيا خواهد بود. حاصل اين انحصار طلبي، بي پروايي در حذف رقبا است. چيزي كه از همان ابتداي ظهور مدرنيزم، براي بسياري از روشنفكران غربي، از جمله ژان ژاك روسو و ويلهم فردريك نيچه، كاملا آشكار بود. اما تنها پس از جنگ هاي جهاني اول و دوم و خرده جنگ هاي دوران جنگ سرد و آشوب ها و كشتار هاي بي امان اخير غرب، به بهانه توسعه دموكراسي است كه اين انحصار طلبي به ظاهر منطقي، چهره خشن خود را كاملا آشكار كرده است.مدرنيزم يعني خرفهم كردن برتري دموكراسي به ملتهايي كه ژامبون خوك وازدواج باهمجنس راحرام ميدانند!!!

 

در مقابله با اين تصور انحصار طلب و خشن از فرهنگ، جريان هاي مقاومت فرهنگي در ميان ملت ها و در قالب انقلاب ها و سپس دولت ها شكل مي گيرد. انقلاب هاي كمونيستي در چين و امريكاي لاتين و انقلاب هاي استقلال طلبانه شبه قاره هند و افريقا و شكل گيري جريان هاي فكري اسلام گرايانه، مانند اخوان المسلمين را مي توان در همين راستا تعريف كرد. چرا كه همه ي اين جريان هاي انقلابي، در تلاش اند كه موقعيت سياسي، اقتصادي و صنعتي خود را در دنياي نو، با حفظ فرهنگ كهن خود، ارتقاء بخشند و نه با پذيرفتن سلطه فرهنگي غرب.

 

جايگاه انقلاب اسلامي در مقاومت فرهنگي؟

انقلاب اسلامي ايران، نقطه عطفي در تاريخ مقاومت فرهنگي به شمار مي رود، چرا كه تا پيش از انقلاب اسلامي ايران، تمامي جريان هاي مقاومت ضمن پذيرش برتري مدرنيزم در مديريت دانش، فناوري و اقتصاد، و حتي پذيرفتن اصول اساسي سياست ورزي مدرن، يعني اصل دموكراسي و جدايي مقام مذهب از دين، تنها در پي حفظ هويت تاريخي فرهنگ خود در مقابل غرب، آن هم صرفا در محدوده ملي خود بودند و عملا توان مقابله با فرهنگ مدرن غربي را در خود نه داشتند و نه حس مي كردند. در حقيقت اين انقلاب اسلامي ايران بود كه با طرح شعار« نه شرقي، نه غربي، جمهوري اسلامي»، اعلام استقلال كامل از مدرنيزم كرد و داعيه دار ارائه طرحي نو در هدايت زندگي انسان در دنياي نوين شد كه از بن تا برگ، ديني و كاملا متفاوت با طرح و الگوي مدرن غربي است.

 دکتر حقی، ادامه داد: درحقيقت اين انقلاب اسلامي ايران بودكه باطرح شعار«نه شرقي،نه غربي،جمهوري اسلامي»،اعلام استقلال كامل ازمدرنيزم كرد و داعيه دار ارائه طرحي نو درهدايت زندگي انسان د ردنياي نوين شد كه از بن تا برگ، ديني وكاملا متفاوت با طرح و الگوي مدرن غربي است.

 

این استاد دانشگاه، افزود: شايد بتوان ويژگي هاي فرهنگي انقلاب اسلامي ايران را دقيقا در نقطه مقابل شاخص هاي اصلي فرهنگ غربي توصيف كرد. بدين گونه كه جامعه اسلامي، متشكل از افرادي است كه در تعامل و تعاون با يكديگر، در مسير حق و امور خير، حركتي جمعي را در جهت قرب الي ا... و تشكيل جامعه اي مبتني بر اخوت، عدل و احسان و با هدف اعتلاي انسان و تحقق حيات طيبه، آغاز كرده اند.

 

دراين جامعه، بهترين نظام سياسي، نظامي است كه بيشترين تلاش را در تحقق اهداف متعالي دين اسلام، كه تأمين كننده نيازها و اهداف فطري و حقيقي انسان است، به كار مي گيرد.

 

 

اين نظام سياسي نظارت هاي خود را براي تأمين هرچه كامل تر زمينه هاي تربيت و آزادي كامل امت اسلامي در راستاي تحقق اين اهداف ايجاد كرده و هدايت جامعه را با وضع قوانين دقيق تضمين مي كند. بهترين نظام اقتصادي نظامی است كه حامي سرمايه ها و تلاش هاي مثبت و مولد رفاه و آباداني عمومي است. و بهترين نظام اخلاقي با محوريت اصالت كمال جويي معنوي بوجود مي آيد. ودرنهايت، چاره اي جز فراگير شدن اسلام، كه دين حق و مبتني بر فطرت تغيير ناپذير الهي بشر است براي دنيا نيست و همه فرهنگها و تمدنها، اعم از ديني يا غيرديني، در سايه اين دين الهي حياتي تازه و شكلي نو را تجربه خواهند كرد و بدين گونه مستضعفين جهان، كه تا آن زمان در زير يوغ سلطه طلبي و انحصار گرايي دنيا خواران، كه نماد امروزينش ليبراليزم است در تنگنا و فشار بوده اند، وارث دنيا خواهد بود.

 

قاعدتاً تقابل چنين دو نظام فرهنگي گريز ناپذير است، چنانكه امام راحل ما فرمودند: «جنگ ما جنگ عقیده هاست و جغرافیا ومرز نمی‌شناسد. و ما باید در جنگ اعتقادی ‌مان بسیج بزرگ سربازان اسلام را درجهان به راه اندازیم.

 

مهنوش ملکی _ خرم آباد

کد خبر 539059

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha