خبرگزاری شبستان: همواره در حین تماشای مسجد شیخ لطف الله، این پرسش ذهن انسان را به خود مشغول می دارد که چه خبری در پس این گنبد دوار نهفته است؟ واین مسجد از کدامین دنیا سخن می گوید؟ آیا هنر و معماری ایران اسلامی واجد دو ساحت ظاهر و باطن است؟ و اگر هست چه نسبتی میان این دو ساحت وجود دارد؟
اگر بپذیریم حقیقتی که اسلام از آن سخن به میان می آورد امری است تجریدی وعینیت اثر معماری، ظاهری و مادی؛ حال این پرسش مطرح می شود که کیفیت ظهور آن حقیقت در این عینیت به چه شکل بوده است؟ و چگونه می توان از این ظاهر به آن باطن و از آن باطن به این ظاهر سیر کرد؟
آن چه در پی می آید، متن پیاده شده سخنرانی دکترشهرام پازوکی، عضو هیات علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه و مولف کتاب "حکمت هنر و زیبایی در اسلام" است که در آن به موضوعات متنوعی چون میراث فرهنگی، موزه و هم چنین تاریخ معماری می پردازد که وجه مشترک همه آن ها، پرسش از نسبت میان ظاهر و باطن در هنر و معماری ایران اسلامی است:
مسئله میراث در کشوری مانند ایران از موضوعات بسیار حساس است. در واقع مدیریت یک سنت فکری و تاریخ تمدن و فرهنگ کشوری چون ایران است و کار در این زمینه مستلزم ظرافت و لطافت فرهنگی و فهم دینی عمیق از آن است.
موزه برای کسی که تفکر موزه ای دارد یعنی اشیاء، بناها و سنت های گذشته را همچون شیء ابژه ای که مربوط به گذشته تاریخی است می بیند، محلی است برای نگهداری اشیاء بی جان که می توان آن ها را مورد بررسی تاریخی، معماری و ... قرار داد.
موزه اما برای کسی که اهل تذکر معنوی است، مسیر رجوع به گذشته و تذکر است و ریشه واژه موزه هم، به جایگاه منموسونه (الهه خاطره) و نه الهه دختر او اشاره دارد.
موزه با تذکر سرو کار دارد و این تذکر اصلی از اصول تفکر دینی است. تفکر دینی بدون تذکر مخرب است چراکه به یک ایدئولوژی صرف بدل شده، جهان را به هم می ریزد و راه به جایی هم نمی برد.
بنابراین موزه برای ما، محل راه یافتن به حقیقت آثار و مواریث فکری ایران و اسلام خواهد بود.
تفکر معماری در میان هنرها، نزدیکترین تفکر به فلسفه و عرفان است؛ کما اینکه در جریان معماری پستمدرن هم میبینیم که فلاسفه و معماران کنارهم قرار گرفتهاند. امروزه فلاسفه به بحث معماری میپردازند و معماران نیز به مباحث فلسفی روی میآورند. پایان نامه های سال های اخیر دانشجویان معماری نیز به خوبی گویای این امر است که اهل معماری به فلسفه روی آورده اند.
در دوران معاصر، به معماری اسلامی یا معماری ایرانی دو گونه نگاه شده است. نگاه اول، نگاه مورخان تاریخ هنر است که بیشترین کتابها و منابع مرتبط نیز توسط این عده نوشته شده است. از قرن نوزدهم، مباحث هنری بیشتر در قالب تاریخ هنر مطرح شده و این از علائم غفلت از حقیقت هنر است.
هرچند تاریخنویسی هنر محاسن زیادی دارد، مهمترین مشکل آن در این است که ما را با مجموعهای از متفرقات و اجزاء روبهرو میکند که هرگز نمیتوانیم آنها را با هم را جمع ببندیم. از آن جا که تاریخ هنر توجهی به مبادی و مبانی هنر ندارد، در نهایت این طور تصور می شود که هنر مجموعه متفرقاتی را به دست داده که از هیچ کلیتی در تفکر حکایت نمی کنند.
از ویژگی های این نوع تفکر تاریخی این که همه چیز را تحت تاثیر عوامل اجتماعی یا سیاسی و عاری از مبانی حکمی و متافیزیکی می داند. معمولاً مورخان تاریخ هنر به عناوین "هنراسلامی" یا "هنر ایرانی" نیز معتقد نیستند چراکه وقتی از این الفاظ استفاده می کنیم، برای اسلام یا ایران هویت و کلیت قائل شده ایم و این با نگرش پوزیتیویستی حاکم برعلوم و تاریخ نویسی معاصر در تضاد است.
بنابراین بهرغم تمام تحقیقات ارزنده در زمینهی تاریخ هنر، مورخان، قائل به هویت و مبانی پشت پرده در آثار معماری نیستند تا از این طریق بتوان به طور مثال به نسبت میان عالی قاپو و مسجد شیخ لطف الله پی برد. و اگر کسی به روح و کلیت در پس پرده معماری اسلامی قائل نباشد و تنها به حکم ظاهر قضاوت کند، موفقیتی در رمزگشایی از این معماری نخواهد یافت.
این تاریخ نویسان هنر، در معرفی معماری اسلامی ـ آن جا که به فهم آن نائل نیامده اند-، از اصطلاح "تزیین" استفاده کردهاند؛ و تزئین هم معمولا امری است فرعی که ارزش بررسی ندارد. اما در مقابل این نگرش، یکی از اساتید فلسفه اهل روسیه، مقاله ای پیرامون نسبت میان "حیرت" در تفکر ابن عربی و تزیین و خط نگاری در معماری اسلامی نوشته و در آن نشان می دهد که خطوط به کار رفته در این معماری با مفهوم حیرت در "فتوحات مکیه" تناسب دارد. این نتیجه گیری حاکی از تفکر فلسفی کل نگر در شناخت معماری ماست. در حقیقت در این تلقی، نسبتی باطنی میان اجزاء این معماری وجود دارد که وقتی اجزاء را به طور متفرق و جدا از هم بررسی کنیم، نمی توان بدان دست یافت.
برای روشن تر شدن موضوع می توان به مفهوم تزیین اشاره کرد. در قرآن تعبیری با عنوان "زخرف" داریم که معنای ظاهری آن زیورآلات است که منع شده است اما اگر کسی به مفهوم آن توجه کند به معنای "تغییر و تحریف واقعیت" است، یعنی حقیقتی را بد نشان دادن. توجه به مباحث نسبت میان ظاهر و باطن در عرفان اسلامی روشن می کند که اگر ظاهر نتواند باطن را نمایش دهد و صورت حکایت از معنا نکند، حقیقت اثر هنری از بین می رود. به هر حال اثر هنری با صورت سر و کار دارد اما این صورت باید در تناسب با معنا باشد. نمی توان با صرف گفتن "لااله الاالله" یک اثر هنری اسلامی ساخت. باید صورت متناسب "لااله الاالله" را یافت. ممکن است صورت متناسب اش را مثلا در بیتی از حافظ بیابیم، بدون اینکه اشارهای مستقیم به لفظ داشته باشد.
بنابراین زخرف در قرآن به معنای نمایش یک حقیقت درصورتی نامتناسب با باطن آن است و از این جاست که اهمیت رابطه صورت و معنا در معماری و به خصوص در هنر اسلامی روشن می شود.
اما در مقابل نگرش اول، نگرش دوم به هنر ایران و اسلام میکوشد تا بر اساس هویتی کلی به این هنرها نظر کنند. در این جا هنر، مبانی و مبادی دارد که می توان یک سر آن را در شعرحافظ یا مثنوی مولانا و سر دیگر آن را در معماری و خطاطی یافت.
در این زمینه کتاب "هنر خط و تذهیب قرآن" می کوشد تا تأثیر آن مبانی را در خطاطی و تذهیب به نمایش بگذارد. نویسنده در جایی از کتاب می گوید: اگر کسی از من بپرسند که اسلام چیست خواهم گفت: به خطاطی اسلامی نگاه کن." در واقع می خواهد بگوید که حقیقت اسلام در این خطوط جلوه گر شده است.
در حین جنگ بوسنی و هرزگوئین، بسیاری از مساجد این کشور ویران شد و پس از جنگ تعدادی از کشورهای اسلامی، از جمله عربستان، بازسازی این مساجد را برعهده گرفتند. مساجد بوسنی به دلیل قرارگیری در منطقه بالکان سبک عثمانی داشتند.
وهابیون عربستان معتقد بودند که این مساجد به دلیل داشتن تزیین، اسلامی نیست؛ از این رو بخش عظیمی از مساجد قدیمی بوسنی را که در جنگ آسیب دیده بود به طور کامل تخریب کردند. اعتقاد آن ها بر این بود که مسجد صرفاً نقش کارکردی دارد و نباید شأن هنری در آن لحاظ شود که در این صورت خلاف اسلام است.
نتیجه همین نگرش کارکردی، اکنون در اطراف مسجدالحرام، به استقرار آسمانخراشهایی منجر شده که فضای معنوی خانه را از بین بردهاند. باید توجه داشت که این تفکر به زعم آن ها دینی است و ما از وهابیون متشرع تر و ظاهرپرست تر نداریم، ولی با هنر این گونه برخورد می کند.
این همان تفکری است که اگر کسی دینی بنامد متوجه این نکته نیست که بعدی صرفاً ظاهری از دین را مورد نظر قرار داده است. بعدی از دین که قابلیت بالایی برای تبدیل به ایدئولوژی را دارد و این همان بعدی است که مخرب است.
تنظیم: محمد پورعلم
پایان پیام/
نظر شما