به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از ستاد خبری، رضا کیانیان در کارگاه تکنیک ارتباط بازیگر و کارگردان گفت: بازیگر یا کارگردان و یا هر هنرمند دیگری زمانی که بتواند اثری که آفریده را تحلیل و ظرایف و ریزه کاریهایش را بشناسد می تواند از آن تخلیه می شود و از دنیایی که در آن بوده بیرون بیاید.
او با مثال زدن درباره فیلم جن گیر گفت: ما مانند نقش جن گیر هستیم کسی که جن را از بدن دختر خارج کرد. کاری که در واقع منتقدین باید انجام بدهند اما ما خودمان آن را انجام میدهیم ولی آن بازیگری که این کار را نمی کند و ذهنش را از نقش قبلی پاک نمی کند و از شر آن خارج نمی شود تا آخر عمرش به همان شکل بازی خواهد کرد.
او با این توضیح که این اتفاق در دو سطح اتفاق می افتد عنوان کرد:در سطوح پایین این اتفاق بازیگر مدام آن نقش را بازی می کند ولی در سطح بالاتر بازیگرانی هستند که نقش های زیادی بازی می کنند و حتی متفاوت اما در یک پرسونا زنجیر شده اند.
او با این مثال که مارلون براندو هیچوقت نتواست در زندگی اش نقشی بازی کند که شورشی نباشدو هر نقشی را در ذهنتان درباره او جستجو کنید شورشی است و حتی پدرخوانده اش که در برابر قانون ایستاد هم همین وضعیت را داشت گفت:مارلون براندو با نفوذی که داشت می توانست بگوید نقشهای دیگری برای او بنویسند تا بازی کند اما او این کار را نکرد.چون پرسونا داشت و در سطح بالاتری و در حیطه بازتری در حال تکرار نقشش بود.
او با این توضیح که سطح پایین تکرار مانند یک قفس کوچک است و سطح بالاتر به اندازه یک قفس بسیار بزرگتر که همه نقش ها را در خودش جا می دهد گفت: اما بازیگرانی هستند که قفسی ندارند و می توانم آنها را سه دسته کنم. بازیگران تک نقش،.بازیگران چند نقش و بازیگران همه نقش.
کیانیان در توضیح بازیگر همه نقش گفت: او بازیگری است که اسمش را می آوریم اما پرسونایی با او در ذهن مان نمی آید.کسانی چون کوین اسپیسی،تام هنکس ، مریل استریپ…بازیگرانی که هر نقشی را بگویی بازی کرده اند اما پرسونای خاصی ندارند.
این بازیگر بدن بازیگر را به چهار قسمت تقسیم کرد و گفت: هر کدام از ما می تواینم در بخشی از بدنمان اسیر شویم اما تنها بازیگری می تواند قدرت تحلیل خودش را داشته باشد که از بخش چهارم بدنش –مغز – استفاده کند و قدرت انتزاع داشته باشد.
او در توضیح این مطلب گفت: انتزاع یعنی بتوانیم مفاهیم را از جسمیت و ظاهر معنایی که دارند جدا کنیم. من به شما پیشنهاد می کنم هر زمانی عمل خلاقه انجام می دهید از بالا به آن فکر کنید ببیند چه اتفاقی افتاده چرا که این روش به شما کمک می کند حتما به تحلیل و انتزاع برسید و این اتفاقی است که برای بعضی بازیگران می افتد.
کیانیان نویسنده کتاب شعبده بازیگری گفت: روی جلد کتابم یک جمله نوشته ام: بازیگری زندگی نیست بازیگری نمایش است.چون ما زندگی نمی کنیم و زاویه دوربین و نور و میزانسن را میدانیم او استفاده از قدرت منطق را مانند چشم سومی دانست که در هند روی پیشانی می کشند و گفت :شما با این کار چشم سومتان را تقویت می کنید و وقتی بازیگر این چهار مرحله تقسیم بدنی را دارد ارتباطش با کارگردان هم فرق می کند.
او کودکان و حیوانات را بهترین بازیگران دانست و گفت: آنها خودشان هستند و نقاب ندارند ولی ما پر از اما و اگر هستیم.او در این میان بازیگری را که می تواند تا مرحله چهار بدنی –منطق و تحلیل خود- پیش بیاید کسی دانست که او هم یم تواند مانند حیوانات و بچه ها باشد چون غریزهاش را می شناسد و می تواند خودش را با آن و غریزه را با خودش هماهنگ کند.
او در انتها در پاسخ به یکی از کارگردانان فیلم اولی گفت: اگر به کاری که می کنی و حرف و عملی که میزنی مشرف باشی و قبل از ساخت فیلم، آن را در ذهنت ساخته باشی اعتماد به نفسی داری که هیچ کس نمی تواند از فیلم اولی بودن شما به ضررتان استفاده کند چرا که شما مانند شخصی می مانی که خانه اش را به خوبی می شناسد و حتی اگر ادیسون بیاید و به او بگوید چراغ خانه اش اینجا نیست قبول نمی کند چون دقیقا خانه اش و کلید برقش را می شناسد! اما اگر ندانی چه اتفاقی می خواهد بیاتد از هر گوشه تاریکی واهمه خواهی داشت.
نظر شما