سرخوش از ناله مستانه سعدی است رهی /همه گویند ولی گفته سعدی دگر است

خبرگزاری شبستان: نظرات و تجلیل برخی شاعران معاصر در خصوص سعدی شیرازی در این گزارش جمع شده است، رهی معیری در خصوص سعدی می گوید: «همه گویند ولی گفته سعدی دگر است.»

خبرگزاری شبستان - شیراز: کامیار عابدی، منقد ادبی در نقدی، در خصوص نظرات و تحلیل های برخی شاعران معاصر در مورد سعدی می نویسد: در دوره مشروطه در سال 1296 هجری شمسی، ملک الشعرا در پاسخ یک مقاله که علیه سعدی نوشته بودند، مقاله ای نوشت که در آن از سعدی تجلیل کرد.

 

در سال 1316 و در هفتصدمین سال گلستان ملک الشعرای بهار در تجلیل از مقام سعدی شیرازی چنین سرود:

 

سعدیا! چون تو کجا نادره گفتاری هست // یا چو شیرین سخنت نخل شکرباری هست

 

یا چو بستان و گلستان تو گلزاری هست //هیچم ار نیست، تمنای توام باری هست

 

 

بهار در متون خود سعدی را به ایرج میرزا تشبیه و همواره از سعدی تجلیل کرده است، عارف قزوینی نیز در یادداشتی نوشته است که بعد از سعدی غلط است که در رابطه جمع آوری اشعار اقدام کرد.

 

حتی ایرج میرزا خود را سعدی زمان می داند و در شعری که به شوریده می نویسد خود را شبیه به سعدی می داند.

 

شهریار در دوره اول شعرگویی خود به سعدی نزدیک است و در دوره دوم شعرگویی اش به حافظ نزدیک می شود می سراید:

 

قرن ها می رود و ذکر جمیل سعدی // همچنان مانده در افواه انام ای شیراز

 

خواجه بفشرد سخن را و فکندش همه پوست // تا به لب راند همه جان کلام ای شیراز

 

رهی معیری شاعری است که در مرز سبک عراقی و هندی قرار دارد؛ او، خاک شیراز که منزل عشق است و امید می داند و می سراید:

 

خاک شیراز که سرمنزل عشق است و امید // قبله مردم صاحبدل و صاحب نظر است

 

سرخوش از ناله مستانه سعدی است رهی // همه گویند ولی گفته سعدی دگر است

 

 

مهدی حمیدی شیرازی با رهی معیری و شهریار در دوره رضاشاه به عنوان شاعر معرفی شدند،  وی به سبک خراسانی دل بسته بود و از سبک عراقی نسبت به حافظ ارادت نداشت، مرز شعر پسندی او سعدی بود، حمیدی شیرازی، سبک خراسانی را به عنوان سبک با شکوه نام می برد و سبک سعدی را سبک دل فریب می داند و آرزومند بوده که این 2 سبک را با هم تلفیق کند و اسم آن را ادبیات نو قرار دهد.

 

نادر پور، مقاله مفصلی در خصوص سعدی نوشته است و به منتقدان سعدی بسیار تاخته است، همچنین فریدون مشیری پس از انقلاب نیز از تجربه روحی خودش در خصوص سعدی گفته است که او طبعی بلند و پاک افتاده در خاک و همچنین حق گوی و حق پذیر است و می سراید:

 

كه فروغ رخ «زرتشت» در آن گل كرده ‌ست // كه ز خمخانه «حافظ» قدحی آورده ‌ست

 

كه بر آن همت «فردوسی» پر گسترده‌ ست // كز نسیم نفس «سعدی» جان پرورده ‌ست

 

 

همچنین امیرهوشنگ ابتهاج متخلص به سایه نیز در شان سعدی می گوید: «مثل حافظ شعر گفتن ممکن است اما کسی مثل سعدی نمی تواند شعر بگوید باید سعدی را شبانه روز خواند تا با ریزه کاری آن آشنا شد.»

 

در مقابل شاعرانی همچون نیما و شاملو به سعدی ارادت نداشتند، شاملو عقیده دارد باید در مقابل حافظ، سعدی را شناخت، او سعدی را ناظم و حافظ را برتر می داند، شاملو قبول دارد سعدی سخنور بزرگی است و اما در نهایت او را کوچک می شمارد چرا که نگاه حافظ را نگاه انسانی و متعهد می داند.

 

مهدی اخوان ثالث از سعدی انتقاد می کند اما در اوخر عمر از آن انتقاد روی بر می گرداند، اخوان ثالث می سراید:

 

نیست اسلام من از مکه و از خاک عرب // گبرکی نیمه مسلمان توام ای شیراز

 

حافظ آموخت به من راه مسلمانی را // چاکر حافظ قرآن توام ای شیراز

 

گرچه پیمانه کش و رند و حریف فلکم // باز هم بر سر پیمان توام ای شیراز

 

خاکبوس قدم سعدی شیرین سخنت // خار بستان و گلستان توام ای شیراز

 

هر بزرگی پس مردن سر و سامانی یافت // من چرا بی سر و سامان توام ای شیراز

 

پیر پرورده فردوسی و خیامم، لیك // شیرها خورده ز پستان توام ای شیراز

 

سهراب سپهری هم در کتاب اتاق آبی در یکی از قسمت ها از ناشنیده شدن سخت سعدی و به شکل پند انتقاد کرده است، در کنار این فروغ نظری ابراز نکرده است اما 2 نمونه در خور توجه است، تقویم جیبی فروغ فرخ زاد در سال 1335 نکته ای را یادداشت کرده بوده و بیشترین شعرها از سعدی یادداشت شده بوده و علاوه بر این چهار نفر از کسانی که از فروغ صحبت کردند، گفته اند که کلیات سعدی هواره در کنار دست فروغ فرخ زاد بوده و دائما سعدی خوانی می کرده است.

 

 

سعدی در میان شاعران سنتی و نو سنتی نفوذ زیادی داشته است اما در میان نوگرایان به جز سهراب و فروغ مابقی انسی با سعدی نداشتند، بعد از انقلاب این وضعیت آرام آرام فرق کرد و دکتر ضیا موحد و منصور اوجی از شاعرانی بودند که به منتقدان سعدی سخت تاختند و این افراد نظرات نیما یوشیج و شاملو را نپذیرفتند.

 

امروز قبول سعدی بیش از گذشته شده است که مطبق دهه 20 تا 50 نیست و باید گفت غزل را سعدی، حافظ و مولانا حراست می کنند.

 

سئوال اینست که شاعران نوگرای ما چرا از سعدی انتقاد می کردند چرا که آنها فکر ایدئولوژیک  می کردند و سعدی به آن جواب نمی داده است، یک نویسنده اسپانیولی می گوید: «امیدوارم خداوند آرامش را از شما دریغ به دارد و به شما شکوهمندی بدهد.» اما سعدی این 2 را با هم داشته است و یوشیج و شاملو گمان نمی کردند کسی باشد که هر 2 را داشته باشد.

 

در فرهنگ غرب و شرق بین آگاهی و فرزانگی تفاوت وجود دارد، آگاهی در حال تغییر است اما فرزانگی پایدار است و سعدی به خاطر فرزانگی مورد آماج حملات قرار داشته است و امروز که مردم به سعدی گرایش پیدا کرده اند نشان می دهد که جامعه ایرانی به فرزانگی و اعتدال علاقمند است.

 

گزارش: محسن تورع

 

 

کد خبر 537761

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha